اسکورت-51
افسر عملیات، در مورد نحوه حرکت و وضعیت مسیر گزارش میدهد. - از بندرعباس، په «ناو گروه» از منطقه‌ی یکم، کشتی‌ها رو تحت پوشش می¬گیره تا جزیره¬ی «لاوان» که محل تجمع بعدی به. از این به بعد تا بوشهر، نیاز جدی داریم به پشتیبانی هوایی.

– در محدوده‌ی عملیاتی منطقه یکم بندرعباس.

– بله جناب ناخدا، هماهنگی با نیروی هوایی و منطقه یکم انجام میشه. تحت اسکورت همون ناوگروه و با پشتیبانی هوایی به حرکت ادامه میدیم، تا بوشهر.

– از این به بعد کاروان‌ها روز حرکت می­کنن.

– بله جناب ناخدا. حرکت شبانه مشکلات زیادی داشت که از طرح حذف شد. با روشن شدن هوا شروع می‌کنیم که قبل از تاریکی برسیم به مقصد.

– حمله‌ی منطقه هواپیماهای دشمن، بیشتر اینجاست. توی «مطاف». – بله جناب ناخدا. «لاوان» منطقه‌ی خطره و «مطاف». در محدودی لاوان، علاوه بر خطر حمله هوایی، موشک‌ها رو داریم که از طریق آب‌های ساحلی میاد.

– بسیار خوب. ادامه بدین.

– تجمع بعدی بوشهره که با امکانات منطقه‌ی دوم دریایی انجام میشه، با همکاری سازمان بنادر که «یدک‌کش» و «پایلوت»ها رو در اختیار میذاره. نیروی هوایی رو داریم برای پوشش و پشتیبانی هوایی به اضافه‌ی نیروهایی که توی ساحل و جزیره مستقرند.

– این کاروان کی انجام میشه؟

افسران به هم نگاه می‌کنند و لبخند می‌زنند. «پیروز کار» به آرامی و با لبخند پاسخ می‌دهد.

– محرمانه­س قربان!

– ناخدا ملک‌زاده می‌خندد و سر تکان می‌دهد.

– من فرماندهی نیروی رزمی‌ام.

– طرح، استثنا قائل نشده قربان. البته هنوز معلوم نیست.

– کی معلوم میشه؟ چطوری اعلام می­کنین؟

– قبل از حرکت به «افسر کاروان» اعلام میشه.

– طرح مربوط به انتخاب افسر کاروان تأیید شد دیگه. درسته؟

– قرار بود، خودمون انجام بدیم ولی مقرر شد که افسران با تجربه مأمور بشن، به نوبت برای کاروان، فرمانده سکوی نفتی و افسر گشت هوایی. – افسر کاروان اومده؟

– خیر قربان.

– تجمع کشتی‌ها چطوره؟

– تا الآن ۱۲ تا کشتی رسیدن به حدود ۲۰ که برسه، برای حرکت آماده‌ایم.

– بسیار خوب. موفق باشین.

ناخدا ملک‌زاده برمی‌خیزد و افسران، به نشانه‌ی احترام سرپا می‌ایستند.

*****

ناوبان یکم فرید آگه دل»، به فاصله چند ماه دوباره به بوشهر برمی‌گردد. این بار امریه‌ای در دست دارد و به مأموریت کاروان اعزام شده است. مدتی که مسافت بین بوشهر و پایگاه دریایی را طی می‌کند، به خاطراتی می‌اندیشد که از این شهر و این پایگاه در خاطرش مانده است. وقتی به تهران منتقل شد، با خود می‌اندیشید که از اینجا دور شده، اما آنچه در تهران اتفاق افتاد، به فاصله‌ای اندک او به بوشهر برگرداند، تا توان خود را در اولین مأموریت اسکورت کاروان بیازماید. لبخند میزند و لحظه‌ای را به خاطر می‌آورد که امریه را دریافت کرده است.

– من تازه از بوشهر منتقل شدم تهران.

– برنامه اینه. نفراتی که اینجا بودن قبلاً به مأموریت اعزام شدن، اولویت با شماست که مأموریت توی پرونده­ت نیست.

– من محل خدمتم، همون جایی بوده که بقیه میرن مأموریت. هنوز به تهران عادت نکردم.

انتهای مطلب

منبع: اسکورت؛ اخلاقی، علیرضا، 1393، سازمان حفظ آثار و نشر ارزش­های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده