وی پس از طی دوران کودکی، راهی مدرسه شد و تحصیلاتش را تا مقطع ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن به شغل خیاطی روی آورد و در سنین جوانی به استخدام ارتش درآمد و به انجام خدمت مقدس سربازی مشغول گردید.
او در سنین جوانی به سنت حسنهی ازدواج عمل نمود و سه فرزند از خود به یادگار گذاشت.
با شروع جنگ تحمیلی و تجاوزات دشمن بعثی به خاک ایران به صورت داوطلبانه، راهی میدان نبرد شد و به جنگی بیامان با دشمنان پرداخت.
این دلاور مرد ارتش اسلام پس از رشادتها و دلاوریهای بسیار در تاریخ 25/12/1359 دعوت معبودش را لبیک گفت و به مقام عظمای شهادت دست یافت.
تربت مطهر این شهید عالی قدر در بهشت رضای شهرستان مشهد، زینت بخش آن خطه گردیده است.
وصیتنامه
حالا که در این موقع از زمان و در سال ۱۳۵۹ عازم مأموریت برای دفاع از وطنم هستم، دوست دارم که بعد از من به این وصیتنامه عمل شود که من عذاب وجدان و ناراحتی در خاک نداشته باشم. چنانچه در این مأموریت شهید شدم به این نوشته عمل شود:
من در زندگی گناهکار هستم و از همسرم خواهش میکنم که مرا ببخشد و مرا حلال کند. در دوران جوانی با کم و کیفیت ساختیم و زندگی آبرومندی داشتیم و در درد و غم و غصهی یکدیگر شریک بودیم. مرا ببخشید اگر قدرتی نداشتم و نتوانستم که حداقل یک خانه بخرم که همسرم در آن زندگی کند و اجارهنشین نباشد. امیدوارم که او بتواند یک خانه خوب داشته و با بچههایم زندگی شرافتمندی را بسازند و از بچههایم به خوبی نگهداری کند. حال میپردازم به باقیمانده وصیت خط.
مبلغ 35هزار تومان در شرکت تعاونی ریختهام. یک خانه از فاز یک، در قرعه کشی، به من رسیده و از پنجاه هزار تومان باید 30هزار تومان دیگر بپردازم و این پول را فعلا نریختهام. چنانچه همسرم راضی بود به آنجا برود، یک ماشین پیکان به شماره ۴۴۵۱۲ دارم که آن را بفروشند و پول آن را برای خانه بریزند که خانه از دستش نرود و زمانی که حقوق و مزایای من درست شد از کلیهی مؤسسات دولتی تقاضا دارم طوری قسطبندی کنند که فرزندانم و همسر جوانم بتوانند خرجی خود را داشته باشند و محتاج کس دیگر یا برادر و پدر و مادر خودم نشوند.
هنگام فروش ماشین، برادر زنم حسن آقا و آقا رضا شرکت داشته باشند. باقی ماندهی پول را به همسرم بدهید که محتاج نباشد؛ چون که من پس انداز دیگری ندارم و یک باغ به من ارث رسیده که به طور مساوی بین همسر و فرزندانم پروین و ابراهیم و مصطفی تقسیم شود و چنان چه پول لازم داشتند، برادرم کاظم یا مهدی هرکدام خواستند بخرند. اگر نخواستند میتوانند به دیگری بفروشند و از پول این زمین به اندازهی بیست نماز برایم بخوانند و اگر همسرم میخواند و قبول کرد که بخواند، قبول است، چون من نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء زیادی قرض دارم تا ان تاریخ که 07/12/1359 است.
به برادرم مهدی، مبلغ سه هزار تومان بدهکارم که قول دادهام برایش کم کم بفرستم و این قرض او را بدهید. به وسایل خانه و لباسهایم کسی دست نزند. زنم هر کار خواست میتواند انجام دهد. کلیهی وسایل خانه، و زندگی من مربوط به همسرم است. طبق همین وضعیت اگر همسرم ازدواج کرد، او را از همه چیز محروم میکنم. بچههایم را طبق قانون به هر کس که قانون اجازه داد، میتواند به کسی بسپارند و تا فرزندانم صغیر هستند اختیارشان به دست قیم قانون خواهد بود و وقتی کبیر شدند خودشان میتوانند سرنوشتشان را به دست بگیرند و راه زندگی را در پیش بگیرند.
دخترم تا سن هجده سالگی عروس نشود که بچه نباشد و بعد از سن هجده سالگی میتواند عروس شود. فرزندانم تا جایی که میتوانند درس بخوانند و هم زمان کارهای فنی هم یاد بگیرند که پس از درس بیکار نباشند. به جز دخترم که درس بخواند و کارهای خانه و خانهداری را یاد بگیرد که او هم در زندگی خوشبخت شود.
چنانچه ارتش پول داد همسرم سعی کند این پول را به طور مساوی بین خودش و فرزندانم تقسیم و در بانک به حساب آنها واریز کند و تا میتوانند از آن پول برداشت نکند که وقتی بچه ها بزرگ شدند و کاری با آن داشتند و سرمایه برای کسب-وکار و خانه خریدن خواستند، بتوانند از آن استفاده کنند و حقوق و مزایا که میدهند را جمع کنند و بعد هم زندگی کنند و یک زندگی نمونه داشته باشند.
در خاتمه اگر از پولی ارتش می دهد مبلغ پنج هزار تومان به حساب بچههایم و همسرم واریز شد به طور مساوی تقسیم شود و اگر همسرم خواست ازدواج کند باید فقط سهم خودش را بردارد یعنی قبالهای که از من داشته و کلیهی وسایل زندگانی را در اختیار بچههایم بگذارد که دست انها خالی نباشد و این پول را به حساب خودشان بگذارد تا بزرگ شوند و هر کار که میدانند بکنند و حقوق و مزایایم به بچههایم برسد. من امشب که شب چهارشنبه 08/12/1359 است در سنگرم، زیر پل آبادان و ماهشهر نشسته و ساعت ۴۵ دقیقه بعد از نیمه شب است که دارم مینویسم.
همه فرزندانم و همسرم را به خدای بزرگ میسپارم. به امید خوشبختی همسر و فرزندانم.
استوار دوم مخابرات علی اصغر پوراکبر
انتهای مطلب