ما به صورت مجموعه، عمل میکنیم. هر کدوم که کارمون نقص داشته باشه به كل مجموعه لطمه میخوره. دقت کنین که من کشتیها رو با توجه به سرعتشون میچینم. نظم نباید به هم بخوره. مراقبت کنین که بدون هماهنگی کسی سبقت نگیره.
یکی از راهنماها میپرسد:
– جناب «آگه دل» خدمهی کشتی تحت امر فرماندهی خودشون عمل میکنن.
– در شرایط عادی بله. اینجا منطقهی جنگی به. افسر کشتی با من در ارتباطه. شما مسیرو نشون میدین.
مخابرات کار خودشو میکنه. بقیهام همینطور. فرماندهی کاروان منم.
– فرمودین که ما با «تاکی واکی» صحبت نکنیم.
– گوش نمیکنین دیگه. احتیاجی نیست. دشمن ارتباط ما رو شنود میکنه. باید به رمز صحبت کنیم، با «کد».
– ما جور دیگه بلد نیستیم.
– به همین دلیله که شما باید سکوت کنین. جناب «ولی میرزا» تشریف میارن، ریزهکاریها رو توضیح میدن. من فقط تأكید میکنم روی امنیت ارتباط. یادتون باشه هر چی شما میگین، دشمن میشنوه. چند دقیقه بعد، «ولی میرزا» وارد اتاق میشود و گفتگو ادامه مییابد. حاضران باید از وضعیت کاروان آگاه شوند، به ویژه غیر نظامیانی که از «سازمان بنادر و کشتیرانی» در عملیات حضور دارند. علاوه بر راهنماها که مسیر را به خوبی میشناسند، یدککشهای سازمان بنادر نیز در اطراف کاروان حرکت میکنند. شلوغی مسیر، ایجاب میکند که همهی نفرات به درستی توجیه شوند و اطلاعات لازم را برای برقراری ارتباط صحیح با یکدیگر و افسر فرماندهی کاروان به دست آورند.
به کشتیهایی که به لنگرگاه بوشهر رسیدهاند، ابلاغ شده که افسر کاروان» در راه است و همه باید با او همکاری کنند.
یدککش» به سوی لنگرگاه میرود و «آگه دل» روی عرشه، به کشتیهایی نگاه میکند که در لنگرگاه صف کشیدهاند.
یدککش پهلو میگیرد. «آگه دل» از پلهها بالا میرود و خودش را به عرشهی کشتی فله بر استرالیایی میرساند. کاپیتان انگلیسی کشتی، به او خوشامد میگوید.
– به کشتی من خوش آمدید. من و خدمه برای همکاری با شما آمادهایم.
– متشکرم کاپیتان. باید اسناد و مشخصات کشتی رو ببینم. میدونید که مأموریت دارم شمارو به سلامت به «بندر امام» برسونم.
– باعث افتخار منه که در طول مسیر در خدمت شما باشیم. استقرار شما روی این کشتی به ما احساس امنیت میده.
– ترتیب کشتیها رو با توجه به سرعت، محموله و بقیهی مشخصات تعیین میکنم. تصمیم گرفتم روی کشتی وسطی باشم. سرعت ما خوبه. هر چند به اون کشتی نفتکش ایرانی نمی رسه، اما خوبه.
کاپیتان انگلیسی، با دست، نفتکش «مکران» را نشان میدهد که بین سه نفتکش لنگر انداخته و از بقیه مشخصتر است.
– بله کاپیتان. اون سرعتش از بقیه بیشتره. از ظاهر شام پیداست که میتونه، جلودار کاروان باشه.
– تشریف بیارید اتاق من، تا امکانات این کشتی رو بررسی کنیم در کنار هم حرکت میکنند. پیش از آن که به داخل بروند، کاپیتان چند کارتن کوچک را نشان میدهد.
– دستور دادم، به مقدار خوراکی براتون آماده کنن. کافی میکس، چای و بهترین چیزهایی که روی کشتی داریم. این مال شماست.
انتهای مطلب