فرمانده لشکر 10 متجاوز، که در آخرین صدور دستورات هماهنگی خود در روز قبل از تهاجم، انتظار داشت بعد از موفقیت یگانهایش در حمله به مواضع نیروهای خسته ایرانی، ناهار را در دزفول صرف نماید! با قبول شکست مفتضحانه در عدم نیل به اهداف از پیش تعیین شده، از این زمان به بعد، اقدام به انجام فعالیتهای مهندسی پدافندی نمود. و با ایجاد خاکریز، احداث سنگرهای اجتمایی و انفرادی برای تجهیزات و نفرات و مسلح نمودن زمین منطقه با انواع مینهای ضدتانک، ضدخودرو و ضدنفر مواضع پدافندی را آرایش و سازماندهی نمود.
با توجه به این که در سایر جبههها نیز، توسط نیروهای زمینی و هوایی ایران پیشروی دشمن سد و تثبیت گردیده بود، دشمن ناامید از توان پیشروی بیشتر، دراکثر مناطق اشغالی، حالت تدافعی و پدافندی اتخاذ نمود. از این زمان به بعد تمام هَم و تعمّل خود را برای اشغال دو شهر خرمشهر و آبادان معطوف نمود، به این امید که مردم مناطق جنگ زده همراه با گروهکهای ضدانقلاب علیه نظام جمهوری اسلامیایران به پا خیزند، و راه برای قبول صلح تحمیلی بر مسئولین ایرانی، هموار گردد.
نیروی زمینی ارتش ایران نیز تا فراهم شدن وضعیت و شرایط مناسب، با نیروهای موجود در منطقه اقدام به آرایش مواضع پدافندی متقابل گرفت. و همزمان به رفع اشکالات و نارسائیهای لجستیکی و تجهیزاتی و تأمین نیازمندیهای نیروی انسانی در حد امکان و پای کارآوردن ادوات و تجهیزات بیشتر و اعزام یگانهای مستقر در اقصی نقاط کشور به صوب جبههها نمود.
برای فرسایش بیشتر نیروهای متجاوز در برخی از مناطق جنگی، اقدام به تکهای محدود ایذایی نمود. که در حد خود یک حرکت آفندی مفید جهت ارتقاء انگیزه پاکسازی تمامیمناطق اشغالی از لوث وجود متجاوزین در آینده محسوب میشد.
تجزیه و تحلیل نتایج عملیات متجاوزین از آغاز تهاجم گسترده در منطقه غرب رودخانه کرخه، تا تثبیت تهاجم و زمین گیر شدن کامل آنان و سلب امکان ادامه پیشروی، در مدت 39 روز، نشانگر وجود دلاورمردانی بود که با هزاران نارسایی و کمبود و در وضعیت و شرایطی کاملاً نامناسب در مقابل ارتش کارآزموده و تا بن دندان مسلح و آماده رزم، تا آخرین قطره خون ثمین خود، ایثارگرانه مقاومت کردند و شجاعانه جنگیدند و متجاوزین لؤم و دنی را از نیل به اهداف خود ناکام گذاشتند.
اظهارات «سرلشکر وفیق السامرائی» وزیر اطلاعات عراق در زمان جنگ که کتاب «ویرانی دروازه شرقی» را به رشته تحریر درآورده قابل توجه و تأمل است:
” لشکرهای 1 مکانیزه و10 زرهی، مأموریت داشتند با استفاده از دو معبر وصولی (معبر العماره- فکه–چنانه – شوش و معبر علی غربی- عین خوش-جسرنادی- دزفول)، با عبور از رودخانه کرخه و قطع جاده اهواز- اندیمشک، محاصره شهر اهواز را از شمال و شهر دزفول را از جنوب کامل کنند.
لشکر 10 زرهی به فرماندهی سرتیپ هشام الفخری نتوانست تپههای نادری (خرولی، اسکندر خندان، سپتون و…) را برای عبور از رودخانه و فراهم ساختن مقدمات لازم برای قطع جاده اهواز- تهران و اشغال شهر دزفول و پایگاه هوایی تصرف نماید.
لشکر 1 مکانیزه به فرماندهی سرتیپ ناصر حمدالمحمود نیز موفق نشد در منطقه شوش از رودخانه کرخه عبور نماید.
نیروهای ما در دشتها در حالتی که از شدت بمباران ایران جهنمیبه وجود آمده بود، زمین گیر شدند.
نیروهای ایرانی، بکارگیری توپخانه را بطور ماهرانه و در سطحی وسیع آغاز نمود. افسران دیده بان، کار هدایت آتش را به خوبی انجام میدادند. و از این رو نیروهای ما در مواضع آشکار و شکننده، به شدت کوبیده میشدند.”[1]
هجوم دشمن در منطقه عمومیبستان، سوسنگرد و هویزه
از سالهای دهه 1340، احتمال تهدیداتی از ناحیه عراق در محور: حلفائیه، سوبله، تنگ چزابه، سوسنگرد، حمیدیه به اهواز، اذهان مسئولین ایرانی را به خود مشغول نموده بود، برهمین مبناء، اقدام به تأسیس پادگان تیپ3 لشکر92 زرهی خوزستان در منطقه عمومیدشت آزادگان در 10کیلومتری شهرک حمیدیه و در 25کیلومتری اهواز نمودند. تا در صورت تهاجم احتمالی ارتش عراق در این نواحی، این تیپ ضمن تسلط بر مناطق حساس موجود، پیشروی دشمن را سد و یا کند نماید.
تیپ3 زرهی با استعداد کمتر از 50 درصد سازمانی اعم از تجهیزاتی و نیروی انسانی، در خطرناکترین معبر نفوذی، در تپههای اللهاکبر مواضع بسیار مناسبی جهت آمادگی رویارویی با نفوذ دشمن به نحو مطلوبی اتخاذ نمود. ولی چون پاسگاههای مرزی به علت محدودیت در تعداد سلاح و نیروی انسانی توانایی مقابله با دشمن تا بن دندان مسلح عراقی را نداشتند، بنا به دستور، این تیپ به منظور کمک و یاری نیروهای ژاندارمری مستقر در پاسگاههای مرزی، از مواضع مناسب قابل پدافند، جابجا و در نوار مرزی پراکنده گردید. در واقع توان رزمییک پارچه و هماهنگ این یگان، با این جابجایی از دست رفت، و در منطقهای به عرض حدود 12-11 کیلومتر گسترش نامعقولی یافت.
به عبارت دیگر، آن توانایی رزمیمناسبی که در مناطق پدافندی، قابل اعمال بود و قادر به جلوگیری از نفوذ دشمن میگردید، از دست داد و به صورت یک «نیروی پوشش» تبدیل شد. در حالی که هیچ یگان دیگری جهت تقویت این تیپ در مناطق عقبه موجود نبود.
[1]. همان، صص 51-50
انتهای مطلب