فرمانده تکاور-22
قبل از آزادسازی جاده پیرانشهر – سردشت عملیات‌های زیادی در استان آذربایجان غربی جهت مقابله با ضد انقلاب و تأمین شهر‌ها‌ و امنیت جاده‌ها‌ صورت گرفته بود، ولی وضعیت به گونه‌ای بود که برای دستیابی به یک امنیت پایدار در منطقه، عملیات‌های زیادی پیش روی داشتیم.

پاکسازی جاده پیرانشهر  سردشت[1] سال 1361

قبل از آزادسازی جاده پیرانشهر – سردشت عملیات‌های زیادی در استان آذربایجان غربی جهت مقابله با ضد انقلاب و تأمین شهر‌ها‌ و امنیت جاده‌ها‌ صورت گرفته بود، ولی وضعیت به گونه‌ای بود که برای دستیابی به یک امنیت پایدار در منطقه، عملیات‌های زیادی پیش روی داشتیم.

ما در آن زمان بعد از رسیدن به منطقه مرزی و منطقه عمومی حاج‌عمران، اولین هدفمان این بود که جاده پیرانشهر – سردشت را آزاد نمائیم، لذا برای دستیابی به این هدف تصمیمات لازم در سطوح مختلف فرماندهی گرفته شده بود. به همین منظور جلسه‌ای در قرارگاه تاکتیکی لشکر64 پیاده ارومیه (اتاق جنگ) در پادگان پیرانشهر که در زیر زمینی قرار داشت و از امنیت خوبی هم برخوردار بود تشکیل گردید.

قرارگاه لشکر در پادگان پیرانشهر سوله‌ای بود که توسط یگان مهندسی لشکر در زیر زمین در عمق چهار متری احداث شده بود که دارای دوازده متر طول و پنج متر عرض بود. یک راهروی یک متری هم در و‌سط دسترسی به سنگر‌های اطراف را که با تقسیم‌بندی مناسب در دو طرف احداث گردیده بود، ممکن می‌ساخت.

در آن جلسه جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران و دیگر مسئولان ازجمله جناب سرهنگ علی صیادشیرازی فرماندهی نیروی زمینی ارتش، برادر محسن رضایی فرماندهی سپاه پاسداران، جناب سرهنگ جلالی فرمانده لشکر64 پیاده ارومیه، جناب سرهنگ مرتضی محمدی فرمانده تیپ‌2 لشکر64 پیاده ارومیه، فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال ‌غرب شهید سرلشکر حسن آبشناسان، شهید محمد بروجردی، شهید ناصر کاظمی، سردار رحیم صفوی، شهید محمود کاوه و شهید علی قمی و تعداد دیگری از مسئولان شرکت داشتند که مسائلی در خصوص پاکسازی محور پیرانشهر – سردشت مطرح و تصمیماتی نیز گرفته شد.

همه فرماندهان یگان‌های عمل‌کننده از ارتش و سپاه در خصوص عملیات آتی توجیه شدند که بعد از آن جلسه تصمیم گرفته شد یگان‌های عمل‌کننده اقدام به طرح‌ریزی نمایند تا این جاده کوهستانی و جنگلی و بسیار مهم در منطقه را پاکسازی نمایند.

مسئولیت پاکسازی در آن جلسه به عهده فرماندهان مجری قرار گرفت. از طریق فرماندهان رده بالا اعلام شد نیازمندی‌ها را برای عملیات مشخص نمایید. من قبلاً طرح‌ریزی پاکسازی جاده پیرانشهر – سردشت را روی نقشه منطقه انجام داده بودم و در طرح‌ریزی‌‌ها‌ به این نتیجه رسیده بودم که اگر ما بتوانیم 35 پایگاه را بگیریم، می‌توانیم به جنگل‌های آلواتان[2] و دوله‌تو برسیم.

تمامی ‌موارد طرح‌ریزی عملیات را من با شهید محمد بروجری و شهید ناصر کاظمی بررسی کرده بودیم و جای ا‌بهامی برایمان باقی نمانده بود و آنها نیز کاملاً توجیه شده بودند و قبول هم کرده بودند.

ناصر کاظمی فرمانده تیپ ویژه شهدا بود که استعداد آن تیپ در آن زمان یک گردان بود که بعد‌ها‌ با سلاح‌هایی که از ضد انقلاب گرفته شده بود و در اختیار آنها قرار داده بودیم، آن گردان تبدیل به تیپ شده بود. برای اجرای آن عملیات با شهید بروجردی هماهنگی کردیم که از نظر پشتیبانی آتش، توپخانه ارتش، گردان شهدا را پشتیبانی کرده و بعداً آنان مناطق تعیین شده را پاکسازی نمایند.

قرار بود مناطقی را که به تصرف درمی‌آوریم تبدیل به پایگاه و پاسگاه‌هایی نمائیم، سپس آنهایی را که ما انتخاب کرده بودیم، آرایش داده و یگان‌های ارتش از آنها محافظت نمایند و اگر ژاندارمری هم توانست آنها را تحویل بگیرد، در آن مناطق مستقر شود. البته بعداً با تصرف پایگاه‌های متعدد در مسیر، فرمانده لشکر64 پیاده ارومیه مجبور شد دو تیپ لشکر را در جاده پیرانشهر‌ – سردشت و دیگر محور‌ها‌ درگیر کند. زیرا محافظت از 35 پایگاه در آن شرایط کار ساده‌ای نبود و مشکلات زیادی را ایجاد می‌کرد.

آن زمان شهید سرلشکر حسن آبشناسان و حاج آقا سنجقی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا‌(ع) بودند. آنان نزد ما آمدند. من با شهید محمد بروجردی و شهید ناصر کاظمی ‌مشغول بررسی و هماهنگی عملیات‌ها‌ بودیم. همان‌ طور که اشاره شد من برای پاکسازی محور پیرانشهر– سردشت طرح‌ریزی مقدماتی را انجام داده و تهیه کرده بودم و در روی نقشه، مناطقی که ما باید پاکسازی و اشغال می‌کردیم و محور‌های فرعی و اصلی را که باید پاکسازی و در آنها پایگاه احداث می‌کردیم نیز مشخص کرده بودم.

عملیات در مراحل مختلفی باید به گونه‌ای اجرا می‌شد تا بتوانیم 35 پایگاه جهت حراست از مسیرهای آزاد شده احداث نمائیم تا دوباره مسیرها و ارتفاعات آزاد شده به دست نیروهای ضد انقلاب نیفتد و بعد از آن بتوانیم مراحل بعدی عملیات را با توجه به تأمینی که توسط پایگاه‌های خودمان در جاده‌ها‌ و عقبه نیروهایمان داشتیم، اجرا نمائیم.

اهمیت وجود‌ی پایگاه‌ها‌ در این بود که در حالت‌های بحرانی بایستی نیروهای مستقر در پایگاه‌ها‌ از نظر توانایی و قدرت فرماندهی در حدی باشند که با اتکای به نیرو‌های موجود از عهده برطرف نمودن مشکل پیش آمده برآیند، در غیر این صورت رسیدن نیروی کمکی در شرایط سخت و یا در شب و در زمستان به‌راحتی امکان‌پذیر نبود.

با توجه به هماهنگی‌های صورت گرفته، قرار شده بود جناب سرهنگ حسن آبشناسان و آقای سنجقی با من و برادر بروجردی و برادر ناصر کاظمی کاری نداشته باشند و ما بر مبنای طرح‌های خودمان عملیات‌ها‌ را اجرا کنیم. هماهنگی شده بود، برادران سپاه به سپاه گزارش کنند، من هم به ارتش گزارش کنم. برای اینکه وارد عملیات بشویم، اولین چیزی که برای هر نظامی واجب است شناسایی دشمن می‌باشد. دشمن کیست؟ ترکیب نیروهایش چیست؟ آرایشش چیست؟ آموزش نیروهایش چگونه و در چه حدی است؟ پشتیبانی‌هایش چگونه است؟ نقاط ضعفش چیست؟ آسیب‌پذیری‌هایش چیست؟ تمامی ‌این موارد را باید مد نظر قرار می‌دادیم؛ لذا تمامی ‌این موارد را با برادران سپاه پاسداران تجزیه تحلیل نمودیم. عمدتاً تجزیه و تحلیل‌ها‌ با شهید نورالدینی و شهید ناصر کاظمی انجام می‌گرفت.

لازم به یادآوری است که ضد انقلاب، از هر نوع فکر و عقیده، اعم از فدایی‌خلق، کومله، دمکرات، منافقین و وابستگان به رژیم گذشته، همه علیه ما متحد شده بودند و با ما می‌جنگیدند و مرتب به من پیغام می‌فرستادند که ما صد‌ درصد تو را ترور می‌کنیم و اگر تو از آشیانه‌ات پایت را آن‌ طرف‌تر بگذاری ترورت می‌کنیم. من رفتم مسجد پیرانشهر و با اهالی صحبت کردم و اعلام نمودم من نیامده‌ام اینجا درجه سرتیپی یا ارتشبدی بگیرم. من آمده‌ام اینجا مانند آقا و الگویمان اباعبدالله‌ الحسین(ع) و اصحاب ایشان تکه تکه بشوم، ولی هدفم از این شهید شدن چیست؟ هدف این است که شما آسیب نبینید و ملت مظلوم کُرد که سالیان دراز نه فقط دوره پهلوی بلکه از هشصد‌، نُهصد سال پیش زیر تیغ بیگانه بوده، زیر تیغ استعمار بوده و مالکین آنها بوده، آزادتان کنیم و به اصل خودتان بازگردانیم و اگر کسی می‌خواهد من را شهید کند، من در خدمتتان هستم، شهیدم کنید.

جالب است مسئول ترور من همان موقع در مسجد بود و حضور داشت. برادر مقبلی فرمانده سپاه هم در آن‌ وقت در مسجد حضور داشت. بیست روز بعد آن فردی که مسئول ترور من بود شناسایی شد. خود برادر مقبلی در شهرستان پسوه این فرد را پیدا می‌کند؛ ولی او مقبلی را به شهادت می‌رساند.[3]

[1]‌. جاده پیرانشهر – سردشت حدود 95 کیلومتر طول دارد. در بعضی از نقاط جاده شنی – خاکی بود عناصر ضد انقلاب به‌صورتِ نامنظم جاده را مین‌گذاری کرده بودند و وجود کمین‌های سنگین و زیاد در گردنه‌های این جاده عملیات پاک‌سازی جاده و تحت کنترل گرفتنش را با مشکل مواجه نموده بود.عموماً رفت و آمد با بالگردهای هوانیروز انجام می‌گرفت ازطرفِی، جاده از ارتفاعات سخت گذر جنگلی می‌گذشت و رودخانه پر آب آن را قطع می‌کرد. در سراسر منطقه، کوه‌ها و دره‌ها‌ به دست ضد انقلاب سنگربندی شده بود و نیروهای ضد انقلاب از خمپاره‌اندازها، توپخانه و سلاح‌های مختلف در مواضع اشغالی خود استفاده می‌کردند. نویسنده

[2]. منطقه آلواتان بین سردشت و پیرانشهر و در غرب میرآباد سردشت واقع شده است و یکی از کم نظیرترین جنگل‌های سرسبز آذربایجان غربی می‌باشد. این جنگل علاوه بر زیبایی‌های چشم نواز، در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی به تصرف نیروهای دمکرات در آمد و مأمن بسیار مناسبی برای توپ‌ها، تانک‌های سرقتی از پادگان‌های ارتش و کمین ستون‌ها با نیروی زرهی در مسیر سردشت – بانه به دست آورده بودند.

این جنگل مملواز درختان کوهستانی است و دشمن از ابتدای استقرار ارتش در آنجا و مناطق اطرافش، مخفیگاه‌های امنی را ایجاد کرد. فرماندهان مزدور کومله و دمکرات، بارها آلواتان را دژی نفوذناپذیر در مقابل نیروهای انقلاب معرفی کردند و یک‌بار اعلام کرده بودند «جنگل آلواتان سدی نفوذناپذیر است و اگر نیروهای انقلاب برای رویارویی با ما به این جنگل قدم بگذارند، همه آن‌ها را از بین خواهیم برد.

روستای دوله‌تو هم در شمال غربی منطقه آلواتان واقع شده است. در این روستا زندانی و‌جود داشت با همین نام، تحت کنترل حزب دمکرات کردستان بود. در روز هفدهم اردیبهشت سال 1360 پس از آنکه نیروهای ارتش و سپاه پاسداران بخش‌های عمده کردستان را از کنترل نیروهای حزب دمکرات خارج کرده بودند و پیشروی به سمت مرز ادامه داشت. نیروی هوایی عراق زندان را بمباران کرد در نتیجه بیش از پنجاه تن از زندانیان شهید و تعدادی نیز زخمی شدند. اسرای زندان دوله‌تو از نیروهای ارتش، سپاه، ژاندارمری، جهاد سازندگی و پیش‌مرگان کُرد مسلمان بودند. نویسنده

[3]. در نیمه اول سال 1358 در استان آذربایجان غربی تلاش‌های بسیار وسیعی برای برقراری امنیت توسط نیروهای مسلح و نیروهای مردمی صورت گرفته بود. نتیجه این تلاش‌ها سبب گردید که نود درصد راه‌های اصلی استان بازگشایی گردد و مناطق حساسی چون پادگان مهاباد و شهر مهاباد و همچنین، شهرستان پیرانشهر از و‌جود ضد انقلاب پاک‌سازی شود و تا حدودی اهالی استان در امنیت باشند و کنترل جمعیت در اکثر مناطق در دست دولت جمهوری اسلامی ایران، قرار گیرد؛ اما اشرار و ضد انقلاب با جابه‌جایی نیروها در پی فرصت بودند تا اظهار و‌جود کنند و حضور خودشان را به نحوی در بعضی از مناطق دور افتاده و پاک‌سازی نشده اعلام نمایند.

پس از پاک‌سازی شهر مهاباد و پادگان مهاباد، شهرستان پسوه و پادگان پسوه که نزدیک‌ترین موقعیت را نسبت به شهر مهاباد دارد و موقعیت آن به نحوی است که از سه طرف ارتفاعات آن را احاطه نموده، مورد توجه ضد انقلاب قرار گرفت، به‌ طوری‌ که احتمال سقوط پادگان متصور بود.

به‌منظور پیشگیری از موضوع و حفاظت از پادگان، لشکر64 پیاده ارومیه علاوه بر نیروهای موجود در پادگان، نیروهای دیگری را نیز در اسرع وقت به آن پادگان اعزام نمود. آن نیروها عبارت بودند از: یک آتشبار توپخانه 105 میلی‌متری از گردان306 توپخانه، یک دسته تانک ام.47 از گردان275 تانک، یک دسته توپخانه پدافند هوایی از گردان پدافند هوایی لشکر، علاوه بر اقدامات فوق، اطراف پادگان پسوه نیز با کاشتن مین غیر قابل عبور گردید. (برای امنیت، ص 111‌- 112)

انتهای مطلب

منبع:  فرمانده تکاور ؛ اصلاني، علی اکبر،۱۳۹۹ ، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده