در آن عملیات، غنائمی را هم که گرفته بودیم، به آنان داده بودیم تا از نظر آمادگی رزمی و تجهیزات سازمانی ارتقا یابند. از طرفی، برابر دستور فرماندهی نیروی زمینی جناب سرهنگ علی صیادشیرازی کمکهای دیگری را نیز به آنان میکردیم. آنان به مرور یک واحد پشتیبانی آتش نیز سازمان دادند، ولی به طور کامل نبود و همیشه متکی به پشتیبانی آتش یگانهای توپخانه ارتش بودند.
در آن زمان با اجرای عملیاتهای پیاپی، استعداد تیپ پیرانشهر، به دلیل پراکنده شدن یگانهایش، دیگر جوابگوی عملیاتها نبود، زیرا تا نزدیک میرآباد سردشت گسترش یافته بودیم و در منطقهای به نام جاکو نیز پراکنده شده بودیم. یگانهای تیپ2 پیاده هم به فرماندهی جناب سرهنگ مرتضی محمدی از دو جناح یعنی از پیرانشهر و سردشت عملیات انجام میدادند و او با من به درخواست برادر حاج محمد بروجردی تا خود سردشت گردان ویژه شهدا را پشتیبانی میکردیم، ولی یگانهای تیپ2 را من و جناب سرهنگ مرتضی محمدی در مواضع مستقرشان میکردیم. یک عملیات همزمان هم برای پاکسازی جنگلهای آلوتان و آزادسازی دولهتو در میرآباد نیز انجام دادیم.
ما یک واحد ضربت داشتیم، آن را به علاوه یک مقدار نیروی کمکی دیگر در اختیار گردان ویژه سیدالشهدا(ع) گذاشتیم. آنان به سمت آلوتان رفتند. یکی از گروهانهای ویژه گردان سیدالشهدا(ع) برای پاکسازی محور دولهتو پیشروی نمود که خوشبختانه آن محور و جنگل هم در یک روز آزاد شد. یک محور دیگر هم داشتیم که از هنگآباد میرفت به استان بیگ، یک جای دیگر هم بود به نام سختان در دامنه ارتفاعات و سرشاخان که این ارتفاعات بین دهلیز مهاباد و شهر سردشت قرار گرفته بود. بعد از آن عملیات هم گردنههای زمزیران و قلیاسماعیل بود که آنجا را نیز آزاد کردیم. ما به روستای میرآباد که رسیدیم یک استراحت 48 ساعته به نیروها دادیم برای تجدید سازمانِ یگانهای عملکننده و پشتیبانی آتش و رساندن تدارکات، خصوصاً مهمات به واحدهای عملیاتیمان.
البته ما نمیگذاشتیم واحدها چه از نظر پشتیبانی آتش، چه از نظر پشتیبانی لجستیک یک لحظه متوقف شوند. ما عملیاتمان را ابتدا شروع کردیم به سمت عثمانآباد و موسالان که در یک مرحله صورت گرفت.[1]
مرحلهی دیگر از موسالان تا پل سردشت بود که روی رودخانه عثمانآباد هست، آنجا را هم در یک مرحله دیگر عملیات انجام دادیم. بعد واحدها رسیدند به سردشت و نفرات همه در ماشینها شعار میدادند، «جادهها باز شده قلب امام شاد شد».
ضد انقلاب هم با تمام، های و هویش، چه ارتش نما را و آرا و منافق، کومله و دمکرات و حتی بعثیهای عراق که جزء استخبارات عراق بودند و مسئول جمعآوری اخبار و اطلاعات بودند، متعجب شده بودند.
در آن زمان هدایت عملیات گروههای زیادی، توسط ارتش عراق صورت میگرفت. گاهی اوقات هواپیماهای جنگنده عراق در چندین نوبت میآمدند و ما را بمباران میکردند که ما پیشبینی چنین عکسالعملهایی را نیز کرده بودیم. ما در کوهها و در ارتفاعات، موشکهای ضدهوایی سهند3 را مستقر کرده بودیم تا هواپیماهای دشمن را هدف قرار دهند. ضد انقلاب در این مرحله واقعاً کمرش شکست. میتوان گفت: «نود درصد آنان به خاک عراق متواری شدند.»
من از صحنههای درگیری در میدان رزم درس زیادی میگرفتم، زیرا محفل مردانه میشد! شاید خیلیها با دیدن آن صحنهها وحشت کنند، ولی من به وجد میآمدم و درس میگرفتم و درس میدادم. آنجا بود که سریع برآورد میکردم، من چهکارهام؟ دشمن چهکاره است؟ الی آخر، واقعاً نود درصد صحنه جنگ، دانشگاه است. چون آنجا میتواند هرکس خودش را محک بزند. چگونه انسان باید مغزش را به کار اندازد تا بر دشمن فائق شود؟ آنجاست که یک فرمانده در یک هزارم ثانیه درمییابد که کجا اشتباه کرده است. الان باید چه کار کند؟ درصورتیکه اگر سه روز در تحلیل فرماندهای بنشیند و بنویسد، شاید به نتیجهای نرسد.
اما عکسالعمل در صحنه جنگ، در آنِ واحدی که درگیر رزم میباشد، نشان خواهد داد که یک فرمانده تا چه اندازه توانایی دارد، این محک بزرگی برای فرماندهان در صحنه جنگ است. عنصر دیگری که ما واقعاً به آن معتقد هستیم، دینمان است.
ما عشق به امام حسین(ع) داریم، اگر میرویم و وارد جبهه میشویم همه باید ببینند که علیوار و حسین وار میجنگیم. این چندین عنصر دست به دست هم میدادند تا ما به فکر هیچچیز نباشیم و فقط به جنگ فکر کنیم و برای رسیدن به پیروزی صمیمانه و شجاعانه تلاش کنیم.
—————————————————————————————————————————————————————————
[1]. در عملیات آزادسازی میرآباد و جنگلهای آلواتان تعدادی از نیروهای نظامی و غیر نظامی شهید و مجروح شدند. روستای میرآباد در کنار جاده پیرانشهر- سردشت واقع شده و از سمت شرق ارتفاعات علاوان و از غرب کوههای جاسوسان آن را احاطه کردهاند. رودخانه کلاس از سمت شرق آن بهصورتِ شمالی جنوبی جاری است. شرایط خاص میرآباد از لحاظ و سعت زمینهای اطراف و قابل کشت بودن آنها، وجود آب فراوان سبب گردیده این منطقه با داشتن هوایی بسیار خنک در تابستان و سرسبز بودن آن به منطقهای ییلاقی تبدیل گردد. ساکنین این روستا نسبت به روستاهای دیگر بیشتر بودند ولی فقر در میان اهالی روستا کاملاً مشهود بود.
منطقه سرزمینی تیپ2 لشکر64 پیاده ارومیه شهرستان سلماس است چون در اطراف شهرستان مذکور تا حدودی امنیت بهتر بود، تأمین قسمتی از منطقه عمومی سردشت و پیرانشهر برعهده این تیپ گذاشته شده بود. قرارگاه تیپ2 پیاده به فرماندهی جناب سرهنگ مرتضی محمدی بعد از پاکسازی منطقه عمومی سردشت، در نزدیکی روستای میرآباد قرار داشت. پشتیبانی لشکر64 پیاده ارومیه با توجه به اقداماتی که انجام میداد مشکل را برای مردم کم کرده بود. وجود نیروها در نزدیکی روستا این امکان را برای مردم به وجود آورده بود که از لحاظ بهداشت و دادن کمکهای اولیه، رساندن بیماران اورژانس به بیمارستان و بهداری تیپ2 استفاده کنند. برقراری همین ارتباط انسانی سبب گردیده بود روابط فیمابِین دوستانه باشد و در بعضی موارد آگاهیهایی از عناصر ضد انقلاب و اشرار توسط مردم به تیپ2 و اصل میگردید.
تدبیر فرمانده تیپ جناب سرهنگ مرتضی محمدی در این مورد مؤثر بود. از نیروهای تیپ2 تعداد اندکی در نزدیکی مرز استقرار داشتند و مابقی در مسیر جاده تا سردشت با ایجاد پایگاه در برقراری امنیت میسر جاده شرکت داشتند. با حضور نیروهای تیپ2 در منطقه، رفت و آمد در مسیر پیرانشهر- سردشت برقرار شده بود و مشکل تردد وجود نداشت. یکی از پایگاههای ایجاد شده در نزدیکی مرز، گنهمشگه نام داشت. این پایگاه تا میرآباد پنج تا شش کیلومتر فاصله داشت. نویسنده
انتهای مطلب