یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران توانست نقش موثری را در آزادسازی ارتفاعات غرب کشور در دفاع مقدس ایفا کند.
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ ایران پر است از قهرمانانی که از جان خود گذشتند تا ذرهای از خاک کشورمان توسط بیگانه به تاراج نرود. نمود عینی این موضوع را میتوان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به وضوح مشاهده کرد. در این دوران نیز مردم ایران با هر آنچه داشتند از ایران اسلامی دفاع کردند تا دشمن جرات نکند به کشورمان دست درازی کند، دشمنی که به قول خودش آمده بود تا بماند.
ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل ماهیت مردمی خود همواره جایگاه ویژهای در میان مردم داشته و دارد؛ چراکه آنها این نهاد نظامی را بخشی از خودشان میدانند. این ویژگی مهم ارتش در سالهای اخیر هم در مواجهه با بحرانهای طبیعی و مردمیاری مشاهده میشود. آنها با همراهی نیروهای مردمی هنگامی که تجاوز سراسری بعثیها را به کشورمان مشاهده کردند با سرعت بسیار بالا به سوی دشمن هجوم بردند تا از مردم ایران اسلامی در برابر دشمن دفاع کنند.
یکی از این افراد که فداکارانه و با دلسوزی از کشورمان دفاع کرد امیر سرلشکر شهید ایرج آبگون است که شاید بسیاری از ما این شیرمرد ارتشی را نشناسیم و یا کمتر بشناسیم.
شهید ایرج آبگون کیست؟
امیر سرلشکر شهید ایرج آبگون یکی از شهدای تکاور نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که روز دهم فروردین ماه سال ۱۳۴۲ در شهر ملایر و در خانوادهای مذهبی، متدین و مومن چشم به جهان گشود. خانواده ایرج ار نظر مالی وضعیت خوبی داشتند و او دورههای ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش گذراند و موفق به دریافت دیپلم علوم تجربی شد. ایرج در خانوادهای با وضعیت مایلی خوب و تمکن مالی به علت علاقه اش به دانشگاه افسری ارتش رفت.
او پس از قبولی در آزمون ورودی دانشگاه افسری ارتش در اول مهرماه سال ۱۳۶۱ وارد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شد و پس از طی سه سال تحصیل به همراه سایر دوستان جمعی گردان نصر، یعنی دوره پنجم بعد از انقلاب، فارغ التحصیل شد.
او جوانی خوش اندام، جوانمرد، پاک، و با تقوا، یار مظلومان و ضعفا بود، کشتی، ورزش تخصصی او بود، قدی بلند و همتی والا، و هیکلی تنومند و چابک داشت. قبل از عملیات بیت المقدس ۵ در منطقه عمومی مریوان، فرمانده گروهان یکی از گردانهای لشکر ۲۳ نیروهای ویژه هوابرد بود و معاونش شهید یداالله پیرانی از همدورههای ایرج بود که روحیه رزمی بالایی هم داشت. به طوری که وقتی آنها در کنار رودخانهای بالاتر از پادگان شهید رسول عبادت در منطقه تجمع گرد هم آمده بودند میگفت که من به حول و قوه الهی و به همت سربازان و توکل به خدا هدفم را سریع فتح خواهم کرد و درسی فراموش نشدنی به دشمن خواهم داد.
سرانجام شب عملیات بیتالمقدس ۵ در ۲۳ فروردین ماه سال ۱۳۶۷ فرا رسید. او هنگامی که به همراه سربازانش در حال حمله به سوی دشمن بعثی بودند در حین پیشروی مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفت. در آن موقع سربازانش میخواهند او را عقب ببرند ، ولی فریاد میزند مرا رها کرده و به پیشروی ادامه دهید در همان حال زخمی، سربازانش را به جلو هدایت میکند. در آن تاریکی شب، خدا میداند که باز هم گلوله به او اصابت کرد یا نه، همان طور که آرزویش بود، سریعاَ هدف تسخیر شد، فردا صبح وقتی هوا روشن شد سربازان و دیگر کارکنان پایور، اثری از فرمانده زخمی لیکن شجاع و با روحیه خود مشاهده نکردند.
عملیات بیتالمقدس ۵ با هدف تصرف ارتفاعات کلهقندی، سنگ معدن و شاخ کن شوکت در منطقه عمومی مریوان طراحی شد. هدفهای پیشبینیشده در طرح عملیات آفندی بیتالمقدس ۵ به تصرف نیروهای خودی درآمدند. تعداد قابل توجهی از نیروهای دشمن کشته و زخمی شده و ۳۰ نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. همچنین تعداد قابل توجهی جنگافزار انفرادی به همراه مقادیر قابل توجهی از وسایل مخابراتی به غنیمت نیروهای خودی درآمد.
به دنبال این عملیات کلیه ارتفاعات غربی پنجوین از نیروهای عراقی پاکسازی شد. خلبانان شجاع هوانیروز و نیروی هوایی با تهاجم به مواضع و ادوات نیروهای بعث، تلفات و خسارات جبرانناپذیری را به آنها وارد کردند و با حمایت شایسته آنها قسمتی از خاک ایران و حدود ۴۰ کیلومترمربع از منطقه عملیاتی پنجوین آزاد شد. با عکسالعمل نیروهای کشورمان، تحرکات بعدی دشمن خنثی و امکان هرگونه عکسالعمل از آنها سلب شد و ناامیدانه در مواضع جدید خود مستقر شدند. رزمندگان ما نیز به تثبیت مواضع خود پرداختند.
آری او و معاون چالاک و با ایمانش مفقود الاثر شدند، ای کاش ارتفاعات مرزی مریوان به زبان میآمدند و نحوه شهادت مظلومانه آنان را برای ما بازگو میکردند تا شاید تسلی خاطری برای دل تنها دختر به جا مانده و چشم به راه ایرج آبگون میشد.
چه نکاتی در وصیتنامه شهید ایرج آبگون وجود دارد؟
«اللهم اجعلنى صبورا و اجعلنى شکورا و اجعلنى فى عین الناس کبیرا و فى عینى صغیرا
از آنجایی که مرگ حق است و به راستى تولدى دیگر است و زندگى در این دنیا امتحانى است براى انتخاب زندگى در آخرت از خداوند مى خواهم که در این امتحان الهى سربلندم گرداند. الدنیا دار الممر و الاخرة دار المقر، در این برهه از زمان که جباران زمانه دست به دست هم داده اند تا نداى مظلومیت این امت ستمدیده را در گلو خفه کنند، فکر مى کنم این خود کنکورى بس عظیم براى شرکت در دانشگاه انسان سازى، مردانه زیستن و در راه حق گام برداشتن است و به قول استاد عزیزم، حاج آقا دیانت، اگر کسى عشق به ماندن و ترس از رفتن را از وجود خود بیرون کرده باشد از این کنکور پیروز بیرون مى آید، پس خدایا مرگ در رختخواب را بر من مگزین و سعادت شهادت در راهت را به من واگذار کن و در این مسیر مطابق آیه قرآن که مى فرماید:
ان الله اشترى من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون.
تا آنجا که در توان دارم از دشمنان خدا را به درک و اصل مى کنم و سپس جان خود را به قیمت فردوس برین به خداى خود مى فروشم.
از پدر و مادر و برادران و خواهران، طلب حلالیت مى کنم چرا که من در مکتب آنان بزرگ شده ام و این گونه درس آزادى و آزادگى را آموخته ام و از برادرانم مى خواهم که دنباله رو هدف و جهت اسلام و این انقلاب عظیم باشند؛ از پدر و مادر همسرم نیز طلب حلالیت مى کنم.
در رابطه با همسر عزیزم که شاید گرفتارى شغلى من این اجازه را به من نداده باشد که دین واقعى خود را نسبت به او ادا کرده باشم، از او مى خواهم که ما را حلال کند و مربى خوبى براى فرزندم باشد و او را به عظمت راه پدرش آگاه سازد، در زمینه این که همسرم، بعد از من چگونه عمل خواهد کرد، او را مختار مى سازم و ان شاء الله فرزندم را با راهنمایی هاى خانواده ام، فردى آزاده و مسلمان بار بیاورند و به فرزندم بگویید جباران زمانه سعادت زندگى در کنار او را از من گرفتند، پس همیشه در زندگى مجاهدى نستوه و شکست ناپذیر باش.
در پایان طلب حلالیت از تمامى فامیل را دارم ان شاء الله در تمام مراحل زندگیتان یاور مظلومان باشید.»