شرایط قبل از آغاز جنگ
غالباً سه مؤلفه و به تعبیر درست تر آن سه ساختار مدون در تشکیلات حاکمیت و دولتها وجود دارد که در رصد تهدیدات، حل تهدیدات از طریق دیپلماتیک و استفاده از قدرت قهریه و یا ایجاد بازدارنگی در مقابله با تهدیدات پیرامونی بسبار موثر است.
ساختار اطلاعاتی، حوزه سیاست خارجی وقدرت نظامی نیروهای مسلح به عنوان سه مولفه برتر ساز حوزه راهبردی کشور در رصد دایمیتهدیدات، رفع اختلافات با مذاکرات و دیگر روشهای دیپلماتیک و آمادگی وقدرت نظامی بازدارنده به عنوان آخرین گزینه قوه قهریه در اختیار حوزه راهبردی و سیاست کلان کشور که نقش اساسی در رصد تهدیدات فرا سرزمینی، برخورداری از دیپلماسی سیال و فعال در خاتمه دادن به سو تفاهمات و تهدیدات بالقوه و برخورداری از نیروی مسلح منسجم و مقتدر میباشد،پس از انقلاب و تا 19 ماه تا آغاز تهاجم ارتش بعث عراق، بدون تردید هر سه این مولفهها با وقوع انقلاب وپس از آن، دچار افول در حوزه سیاست خارجی و ارتش ویا فروپاشی کامل ساختار اطلاعاتی در (ساواک) شده بودند.
اولین مولفه ساختار و تشکیلات اطلاعاتی: بعد از انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور تا سال ۶۳ (زمان تشکیل وزارت اطلاعات) هیچ تشکیلات فراگیر و جایگزینی که بلادرنگ بایستی تهدیدات پیرامونی را رصد نماید برای این حوزه اطلاعاتی منظور نشده بود.
دومین مولفه موثر در خاتمه دادن به سو تفاهمات و مناقشات احتمالی بین کشورها سیاست خارجی فعال است که متولی آن وزارت امور خارجه میباشد، با بررسی تاریخی به این نتیجه میرسیم که از شهریور سال 1359تا ۲۰ اسفند 1359 که ۶ ماه از آغاز جنگ گذشته وزارت خارجه توسط آقای محمد کریم خداپناهی سرپرستی میشده و کشور عملا در ۶ ماه بحرانی فاقد وزیر خارجه بوده که در حوزههای مدیریتی نقش مدیر، فرمانده و وزیر با حضور موقتی سرپرست کاملاً متفاوت و تاثیر گذار است ضمن اینکه در حوزه نیروی انسانی این وزارتخانه در تجربه دیپلماتیک ضعیف و جو التهابی و تقریباً احساسی هم بر آن مجموعه حاکم بود، به گونه ای چیره دستی (هژمونی) سیاسی ویارگیری منطقهای و جهانی در حوره سیاست خارجی افول قابل ملاحظهای داشت.
سومین مولفه مکمل بازدارندگی و جلوگیری از ایجاد تفکر تهدید در ذهن متجاوز، نیروی مسلح منسجم، ساختارمند و کارآمد میباشد که بر اساس آمار نیروهای سهگانه آجا با استعداد ۴۹۷ هزارنفری در سال 1357 ، در شهریور سال 1359با استعداد پرسنلی تقریباً ۲۴۰ هزار نفر نیروی رزمی، پشتیبانی رزمی و پشتیبانی خدمات رزمی در گستره جبهه ۱۶۰۸ کیلومتری با مرزهای ایران و عراق با هجوم توفنده ارتش آن کشور مواجه میگردد، ضمن اینکه طی ۱۹ ماه پس از پیروزی انقلاب بخش قابل ملاحظهای از یگانهای نزاجا در غائلههای سه استان کردستان، آذربایجان غربی و شمال غرب کرمانشاه و ترکمن صحرا با معارضین درگیر بودند که متحمل تلفات انسانی و ضایعات لجستیکی گردیده بودند و سامانه فرماندهی یگانها در ردههای پایین، میانی و عالی به طور قابل ملاحظهای دچار تزلزل گردیده بود. با این توصیف بخشی از توان رزمی آجا و بویژه نزاجا با معیارهای مصوبه آمادگی رزمی منطبق نبوده و به طور محسوسی کاهش یافته بود.
همچنین میتوان به دلایل دیگری که سبب کاهش آمادگی رزمی ارتش پس از انقلاب گردید، بدین شرح اشاره نمود: فرار، اخراج، اعدام و تصفیه تعدادی از فرماندهان عالی ارتش، فرماندهی به درجات میانی سپرده شده بود که در آن زمان به علوم و دانش نظامی حرفه ای و تجربه که در ارتش اصل و ضرورت است اشرافیت نداشتند (هر چند که این فرماندهان در یک مدت زمان کوتاهی با وجود روحیه انقلابی و تواناییهای ادراکی بالایی که داشتند به این علوم و تجربیات آگاهی یافتند). دوره خدمت سربازی در دولت موقت از 24 ماه به 12 ماه تقلیل یافت که یکی دیگر از عوامل کاهش نیروی انسانی نیروهای سه گانه ارتش گردید.
یکی دیگر از عوامل کاهش آمادگی رزمی، انتقالات خارج از ضوابط ساختاری کارکنان متخصص از واحدهای تخصصی به یگانهایی مستقر در شهرهای محل تولد خودشان بود، که این یگانها هیچ سنخیتی با تخصص آنها نداشت و بخشی از تجهیزات ما به دلیل عدم نگهداری و تعمیرات زمین گیر شد و از سوی دیگر لشکر64 پیاده ارومیه در آذربایجان غربی، لشکر28 کردستان در استان کردستان، لشکر81 کرمانشاه در شمال استان کرمانشاه برای رفع غائلههای ضد انقلاب درگیر بودند. ضمن آنکه دو لشکر88 زاهدان و 77 مشهد نیز به واسطه لشکرکشی شوروی به افغانستان به دلیل جلوگیری از سرایت التهابات کشور همسایه به داخل کشور ما در مرزهای دو کشور نگه داشته شده بودند.
از طرف دیگر بعد از کشف ماجرای کودتای نقاب، مسئولان کشوری به ارتش بدبین شدند و کارکنان ارتش از لحاظ روحی و روانی در وضعیت مناسبی قرار نداشتند. همچنین لغو قراردادهای نظامی، قطع پشتیبانیهای همه جانبه نظامی و تحریم تسلیحاتی ایران از طرف کشورهای غربی و شرقی، شعار انحلال ارتش و آمادگی رزمی بالای ارتش بعثی عراق قبل از شروع جنگ را میتوان از جمله شماری از علل نظامی دانست.
در حوزه اقتصادی، مشکل فروش نفت و ایجاد تزلزل در قیمت بازار – بلوکه شدن داراییهای ایران در بانکهای آمریکا و تحریم اقتصادی – حرکت کند و ناقص چرخ اقتصادی – عدم پیش بینی راه حلهای اقتصادی – معلق ماندن و بلا تکلیفی قراردادهای اقتصادی – کمکهای مالی و اقتصادی کشورهای منطقه به عراق را نیز میتوان از مسائلی در حوزه اقتصادی دانست که موجب گردید صدام جاهطلب و ماجراجو دچار توﻫﱡﻢ قدرت شود.
انتهای مطلب