روزگار سربازی تا فرماندهی تیپ (12)
خاطرات سرتیپ2 پیاده ستاد رحمان اکبر آبادی از سال 1340 تا 1393

 

نکات قابل توجه عملیات رمضان

پس از آغاز حمله که با قدرت و شدت نیروهای ما علیه دشمن اجرا گردید به علت برخورد نیروهای ما با عناصر پوشش و تأمین عراقی‌ها روند پیشروی بسیار خوب بود و تصور ما همانند عملیات قبلی بر این بود که خط اصلی دشمن شکسته و باید با پیشروی ادامه و دشمن را تعقیب کرد، در صورتی که بر اساس اوضاع واحوال وشرایط میدان نبرد این بار دشمن شیوه تاکتیک پدافندی و آفندی خود را کاملاً تغییر داده بود هرچه به جلو پیشروی می‌کردیم با خطوط پدافندی مستحکم و اجرای آتش شدید و موانع مصنوعی و میادین مین بیشتری مواجه می‌شدیم بر اساس این شیوه دفاعی و سپس آفندی دشمن که در اصول و قواعد رزم پدافندی به نام پدافند متحرک معروف است نیروهای قوی زرهی و مکانیزه دشمن علیه نیروهای ما که تقریباً مسافت بیش از ده کیلومتری را طی نموده بودند و خسته و تا حدودی تلفات داده بودند وارد عمل شدند و ضربات سنگینی به نیروهای خودی وارد نمودند.

در حوالی ساعت ۱۰ صبح مورخه دوم مرداد سال ۶۱ که یگان ما بر اساس الزامات تاکتیکی مبادرت به عقب‌نشینی به مواضع قبلی نمود تعداد یک نفر از سربازان دسته ادوات شهید و یک نفر مجروح شدند ولی تعداد تلفات دسته‌های دیگر بیشتر بود زمانی که سرهنگ دوم فریدون کلهر فرمانده شجاع و مدبر گردان در حال هدایت عملیات گردان در آن زمان دشوار بود از ناحیه سمت راست سر جراحات سطحی برداشته بود ولی با درایت و شجاعت و با حضور در بین قسمت‌های مختلف گروهان به رزمندگان روحیه می‌داد و بانبوغ و تدبیر مناسب نسبت به آرایش مواضع پدافندی اقدام می نمود همین حرکت مدبرانه همراه با جسارت او باعث ارتقاء روحیه همه رزمندگان گردان گردید تا در مقابل هجوم نیروهای عراقی با قاطعیت مقاومت و پدافند نمایند.

گردان 174 بعد از عملیات رمضان

پس از عملیات رمضان در مرداد ماه سال 1361، گردان (174) در منطقه شمال خرمشهر در منطقه نهر عرایض به مدت یک ماه به عنوان یگان احتیاط مستقر بود، از شهریور ماه همین سال در منطقه دژ خرمشهر در حوالی پاسگاههای مرزی بوبیان وکوت سواری در خط پدافندی مستقر شدیم در این منطقه تصمیم گرفته شد که بر اساس طرح احداث تونل زیر زمینی در روستای حسین آباد در منطقه پل کرخه معروف به کانال هندلی شکل که در غافلگیری یک گردان عراقی در شب اول عملیات فتح‌المبین بسیار موثر بود در منطقه پدافندی گردان در زیر دژ خرمشهر به سمت مواضع عراقی‌ها از شمال به جنوب توسط گروه کاری مقنی‌های یزدی به سرپرستی حاج غلامحسین رعیت (حجتی) معروف به حاج غلام حسین یزدی تونلی زیرزمینی با توجه به تجربه موفق در محل کانال هندلی شکل در عملیات فتح‌المبین در این منطقه نیز احداث نمایند، بنابراین با تجربه موفق قبلی کار با جدیت و کمک سربازان گروهان آغاز شد.

تا اوایل آبان ماه سال 1361 بیش از 100 متر از تونل حفر شد. از اوایل آبان بر اساس تدبیر فرمانده صحنه عملیات تصمیم به جابجایی لشکر21حمزه به منطقه عملیاتی دهلران گرفته شد و گردان ما به منطقه دهلران نقل مکان داده شده که پس از استقرار یگان در منطقه دهلران در خط پدافندی چم‌سری و منطقه موسیان مستقر شدیم که مقارن با پایان دو سال خدمت سربازی من بود.

پایان خدمت سربازی

در 20 آذرماه سال 1361 از خدمت سربازی ترخیص شدم. پس از 22 ماه حضور در سه عملیات بزرگ (فتح‌المبین – بیت‌المقدس و رمضان) در جبهه جنگ، بازگشت من برای اعضای خانواده بسیار خوشحال کننده بود.

پس از اتمام خدمت سربازی در فروردین ماه سال 1362 بر حسب درخواست و نیازی که احساس می‌شد وارد جهاد سازندگی کنگاور شدم و تا آذرماه در جهاد سازندگی این شهرستان در کمیته کشاورزی مشغول خدمت بودم، شرایط جبهه‌های جنگ دچار یک وضعیت خاص شده بود که واقعاً هر جوان ایرانی را وادار می‌کرد که به شیوه‌های مورد نیاز جبهه‌های جنگ در این نبرد شرکت و یا در پشتیبانی از جبهه‌های جنگ حضور داشته باشد بنابراین ما هم در جهاد سازنگی مشغول خدمت بودیم ولی برای من اقناع‌کننده نبود، به همین دلیل علاقه داشتم مجدداً با کسوت افسری در جبهه‌ها حضور یابم که با دریافت آگهی تبلیغی جذب دانشجو، تصمیم گرفتم در کنکور دانشکده افسری نیروی زمینی شرکت نمایم.

دوره دانشجویی در دانشکده افسری

با دریافت آگهی تبلیغی جذب دانشجو در دانشکده افسری در آبان ماه سال ۶۲ با شرکت در کنکور این دانشکده و انجام معاینات جسمانی، مصاحبه‌ها و تست‌های ورزشی به عنوان دانشجو پذیرفته شدیم و طی سه سال در دانشکده افسری تا دی ماه سال ۶۵ با فراز و فرودهایی و طی دوره‌های آموزشی علمی و نظامی متعدد که داشتیم دوره سه ساله افسری سپری گردید.

در دانشکده افسری شخصیت نظامی افسران با مولفه‌های آموزشی، تربیتی و تحمل سختی‌ها شکل می‌گیرد. از نکات برجسته در دوره 3ساله دانشکده افسری علاوه برطی دوره‌های تکاور و کوهستان، دوره هوابرد (چتر بازی) که با موفقیت انجام شد به عنوان کادرمربیگری کوهنوردی طی مدت سه ساله آموزش دانشجویی همزمان با دریافت گواهینامه کوهنوردی دانشکده افسری موفق به دریافت گواهینامه از فدراسیون کوهنوردی کشور هم گردیدم و متعاقب آن با علاقه به ورزش شنا با شرکت در آزمون و سپس کلاسهای عملی به مدت دو ماه در سال 1365 گواهینامه درجه 2 نجات غریق نیز دریافت نمودم.

در اولین اردوگاه عملی ما در تابستان سال 1362 گردان‌های دانشجویی سال یکم و دوم به دو قسمت تقسیم شدیم، مجموعه گردان دانشجویی ما به منطقه عملیاتی سرپل ذهاب در محلی بنام دشت دیره اعزام گردیدیم، به منظور اجرای عملی کوهنوردی نطامی‌ و برقراری کارگاههای اعتماد بنفس در کوهستان، مربیان و کمک مربیان دانشجویی تحت نظارت و هدایت تربیت بدنی دانشکده افسری درمنطقه دشت دیره و کوهستانهای پیچیده و بلند در شرق رودخانه کفرآور گیلانغرب مبادرت به نصب و احداث انواع کارگاه‌های کوهنوردی ( اعتماد به نفس) در تیغه‌ها و قسمت‌های غیر قابل عبور در دل کوهستان می‌کردند و هر روز با اعزام یک گروهان دانشجویی، آموزش شیوه‌های عبور از موانع کوهستان‌های سخت را به آنها آموزش می‌دادیم، من به عنوان کمک مربی و متعاقب آن مربی کوهنوردی در دانشکده افسری با تعداد 45 نفر از مربیان کوهنوردی، اجرای این آموزشها را به عهده داشتیم. همچنین اساتیدی که از سوی دانشگاه افسری و سایر یگان‌های عملیاتی برای ارایه آموزش فنون، گشتی‌های شناسایی و رزمی، جنگ­های نامنظم، انفجارات، تخریب، راهپیمایی‌های برد بلند، نقشه خوانی و دیگر آموزشهای مبتنی بر عمل پرداخته ودر هفته پایانی اردو گاه در گروه‌های سه الی پنج نفره به یگان‌های در خط مقدم جبهه اعزام ودر کنار سایر رزمندگان و فرماندهان یگان‌های عملیاتی با شیوه عملی رزم وهدایت عملیات پدافندی و دیگر الزامات فرماندهی در جنگ آشنا می‌شدیم.

دومین اردوی ما در کنار سد دزفول و متعاقب آن حضور یک هفته ای در خط مقدم پدافندی بود که در کنار فرماندهان یگان‌هایی که در خط بودند حضور پیدا کرده و از نزدیک با نحوه فرماندهی جنگ آشنا می­شدیم حتی در این اردوگاه‌های تابستانی و یک بار اعزام کل دانشجویان در عید سال 63 به جبهه‌ها، تعدادی از دانشجویان مجروح و شهید شدند، دانشجوی سال دوم محسن رادژیان از دانشجویان همدوره ما در تابستان سال 1364در هنگام اجرای آموزش‌های عملی تخریب و مین گذاری در سد دز دزفول به شهادت رسیدند در مجموع، در یک عید و دو تابستانی که در نزدیکی جبهه­های جنگ اردوگاه داشتیم یا در خطوط مقدم جبهه حضور پیدا می‌کردیم، بدون تلفات نیروی انسانی به دانشکده برنگشتیم.

شرکت دانشجویان دانشکده افسری در عملیات‌ها فقط یک بار در سال 1359با آغاز تهاجم نظامی عراق اتفاق افتاد و آن هم زمانی بود که هنوز نیروهای ارتش انسجام خود را به دست نیاورده بودند و سپاه پاسداران نیز در فاز امنیتی بود و نیروهای مردمی سازماندهی نشده بودند و نیروی نظامی آنچنانی نبود تا کل جبهه­ها را پوشش دهند. لذا 600 نفر از دانشجویان سال سوم این دانشکده با تدبیر سرلشکر شهید موسی نامجو فرمانده وقت دانشکده افسری وارد جبهه خرمشهر و آبادان شدند.

در یکی از این آموزش­های کوهنوردی فنی با وجودی که در آن مقطع زمانی توانمندی عبور از آن گارگاه را نداشتیم و بایستی مدتی می­گذشت و تمرینات روی کابل­های کوچک انجام می­دادیم تا به آن مرحله می­رسیدیم. اما مربی ارشدتر به یکی از دانشجویان سال اول به نام امیر حاتمی دستور داد به وسیله کابل بلند شیب‌دار یک پل (در بین دانشجویان دانشکده افسری این کارگاه معروف به خشکن بلند می‌باشد) که نصب کرده بودیم از بالای پل یک طرفه­، عملیات فرود را انجام دهد.

در این موقع یکی دیگر از دانشجوها به نام رامین پهلوانی و من که هر دو از دانشجویان سال دوم کمک مربی بودیم وظیفه داشتیم اگر چنانکه تعادل وی به هم خورد با محکم کردن حمایت­ها مانع از برخورد ایشان با سنگ­های پایین دره شویم. حاتمی‌از همان اول که از صخره بالای کوه جدا شد تعادلش به­هم خورد و قادر به ترمز کردن با دست نگردید وسرعتش زیاد شد و به کارابین و طناب ترمز رامین پهلوانی که در انتهای کارگاه قرار داشت برخورد نمود و طنابی که در کمر پهلوانی به عنوان ترمز در پایین کارگاه قرار داشت بخشی از پوست بدن وی را سوزاند و از من نیز گذشت و با سرعت بسیار کمی به صخره­ها برخورد کرد و از ناحیه کتف مجروح شد و به بیمارستان منتقل گردید که پس از بهبودی و با ادامه آموزش دوره کامل مربیگری را در دانشگاه افسری گذراند و به درجات بالا نائل آمد (ایشان در دولت آقای روحانی وزیر دفاع شد).

انتهای مطلب

منبع: روزگار سربازی تا فرماندهی تیپ، اکبر آبادی، رحمان، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده