نیروهای تاثیرگذار مثبت
در طول مدت 8 سال جنگ ایران و عراق، تعدادی از پرسنل واقعا خوش درخشیدند. از جمله این افراد که از شاخص ترین افراد گردان ما بود، دکتر علی توکلی و سرپرست نیروهای بهداری و شهید نادعلی بود که اگر زحمات و فداکاری آنها نبود، تعداد زیادی از افراد و مجروحین نجات پیدا نمی کردند و الان در میان ما نبودند. از جمله خود این حقیر که سه بار زخمی شدم. از خداوند متعال برای این نیروهای پزشکی عمری طولانی و با عزت خواستارم ان شاءالله.
اما نیروی دوم که در این مدت تدارکات مهمات را به عهده داشتند، استوار ولی الله بختیاری و استوار مهدی توکلیان بودند که کار آنها در جابجایی مهمات از بانه تا مجنون بود و کار هر کسی نبود. این دو تن، به دور از هرگونه مبالغه، تمامی مهمات مورد نیاز گردان را جابجا کرده و در اختیار پرسنل قرار دادند. خداوند هم همواره پشتیبان آنها بود که هواپیمای دشمن به علت استتار و اختفای انبارهای مهمات در طول هشت سال، نتوانستند به انبارهای مهمات آسیبی برسانند. خداوند را شکر میکنم و از درگاه او سعادت دنیوی و اخروی را برای این تیم زحمتکش و فداکار در خواست مینمایم.
اما نیروی سوم نیروهای راننده بودند که کار و تلاش آنها بسیار بود و آنها نیز مانند نیروهای دیگر، زیاد از خود مایه گذاشتند. با توجه به این که امکانات جنگی کم بود. گاهی میشد که برای راه اندازی یک خودرو، نه لاستیک و نه روغن ترمز و حتی یک شیشه برای جلوی اتومبیل نیز نبود، ولی این نیرو با خلوص نیت و تلاش زیاد همه این مدت را برای جابجایی گردان از غرب تا جنوب و از پشت جبهه تا خط مقدم تلاش کرده و شهدای بسیاری را تقدیم کردند. زیرا برای آوردن نان و آب مهمات و سایر ملزومات سنگر همیشه در حرکت بودند و جا دارد از زحمات و تلاش آنها هم قدردانی شود و به روح شهدای این نیرو و شهدای گردان و ارتش و سایر نیروها درود بفرستیم و برای بازماندگان آنها موفقیت و سعادت اخروی را خواهانیم. این رانندهها که یادم مانده، عبارت بودند از: محمود مختاری، ابراهیم زعیمی، بابایی، میرعبدالحق و محمد مشهدی.
در اینجا جادارد که از این دوستان و همرزمان یادی کنم:
برادران: علی توکلی، احمد اسلامی، محمد دهقان، عبدالمحمدی، صمد پوراسد، داوود صدری کیا، حسن لشکری، امکانی، رمضانی، مرتضی جنگروی، محسن آخوندی، علی اکبر فراهانی، فتح پور مظفری، فرض الله شاهین راد، ولی الله بختیاری، شهید سید ضیا احمدی، شهید حسین فلاح زاده، ابراهیم سرگزی، داوود حناچی، منصور خرمی، اصغر روشن قلب، جانباز علی برزگر، جانباز غلامرضا رهبر، حسین توکلی، باقریان، شهید احمد کریمیعلی رضا کلانتری، محمود طاهری، ابوالفضل آوانلو، جواد اکبری، شهید محمود سهرابی، ابراهیم زعیمی و شهید رحمانی که در عملیاتهای یگانهای تیپ 2 لشکر 21 حمزه شرکت داشتند.
همچنین، خیل عظیم سربازان فداکاری هم بودند که پا به پای پرسنل کادر، در مراحل مختلف جنگ شرکت فعال داشتند که از ذکرنام آنها چون زیادند و نیز بعضی را هم فراموش کرده ام، معذورم. مدیریت سرهنگ فرضالله شاهین راد و سرهنگ فتح پور مظفری و سرهنگ محمد زنجان پرورش و سرهنگ نیوشایی و جناب سرهنگ کاظمی نیا نیز نقش بسزایی در این عملیاتها داشتند.
از اول مهر ماه سال 1359 که نیروهای بعثی عراق، حمله ناجوانمردانه ای را آغاز نمودند تا اهداف شوم خود را عملی نمایند، کمتر کسی فکر میکرد این جنگ تحمیلی و دفاع جانانه ما، مدت 8 سال به طول انجامد. نسل کنونی که در آن جنگ شرکت نداشتند به سادگی از آن میگذرند. اما پرسنلی که جان سالم از آن نبرد نابرابر به در بردند، هیچ وقت یاد و خاطره آن هشت سال را چه در کردستان و چه در مناطق جنوبی و غربی از یاد نخواهند برد. گذشته از ضایعات جسمی، از نظر روحی و روانی هم ضربات محکمی بر پیکر هر رزمنده و خانواده اش وارد شده است.
با همه این اوصاف و نارساییهای اوایل جنگ، پرسنل جان بر کف ارتش، سپاه، بسیج، جهاد رزمی جهاد سازندگی و دیگران دست به دست هم دادند و با پشتیبانی ملت فداکار و فرماندهی رهبر انقلاب توانستند، دست اجانب را از تمامی کشور عزیزمان کوتاه کرده و درس عبرت آموزی به آنها بدهند.
ملت ایران و جوانان برومند و پیران با تجربه و با ایمان به پشتیبانی ایمان راستین بخدا، در مقابل دشمن و کشورهای طرفدارش ایستادند و با سختیهای بی شمار و تحمل رنجهای فراوان، آنان را رو سیاه کردند. ولی دریغ که این همه فداکاری و شجاعت نیروهای رزمنده، از دید برخی از مسئولین و فرماندهان دور ماند و دلجوئی لازم نشد.
خواننده محترم، حالا که مختصری از وقایع زندگی اینجانب را مطالعه فرمودید، باید عرض کنم، در دین مبین اسلام، قبل از هرگونه عمل و یا اقدام، باید نیت کنیم. ما نظامیان هم نیت کردیم که با توده مردم که فرزندان آنان هستیم، همکاری داشته باشیم.
حال پس از گذشت چند سال مدیریتِ بد بعضی از مسئولین و فعالیتهای دشمنان قسم خورده انقلاب و قشر سرمایهدار مملکت، آنطور که باید و شاید، پاسخ افتخارات به دست آمده، مورد قبول مردم محروم که بیشترین قشر جامعه را تشکیل میدهند نیست. درصد زیادی از جوانان، سرگردان هستند و بیکاری و عدم توانایی آنان در پرداخت هزینههای ازدواج و تحصیل، بار سنگینی را بر دوش خانوادهها تحمیل میکند.
ما که روزی به امید موفقیت و سرفرازی این خاک تلاش کردیم، احساس نا امیدی میکنیم و از خود میپرسیم چه کسی مقصر است؟ ما نظامیان؟ سرمایه داران ؟دشمنان قسم خورده انقلاب به رهبری امریکا و انگلیس؟ و دیگران و یا عدم مدیریت صحیح برخی از مسئولین؟
بنده به عنوان یک نظامی دلخسته، پاداش زحماتم را در طول مدت 16 سال نبرد بی امان با انواع و اقسام مشکلات طاقت فرسا همراه با همرزمان در فاصله بیش از هزار کیلومتری غرب تا جنوب نوار مرزی ایران و عراق، بخاطر انقلاب و رهبری و حفظ تمامیت کشور (در طول خدمت 30 ساله ام)، به خداوند وا میگذارم و مزد آن را از خدا خواستارم، چون هیچ کس قادر نیست مشقتها و بد بختیهایی را که در این مدت برای خود و خانوادهام نیز برای من و امثال من پیش آمده جبران نماید.
در سال 1366 بازنشسته شدم. دارای همسر و 5 فرزند هستم. 3 فرزند پسر و 2 فرزند دختر. فرزندانم به جز یکی از فرزندان پسر ازدواج کرده اند و اکنون 7 نوه هم دارم. خدا را همچنان شاکر هستم و عاقبت به خیری را آرزومندم. والسلام
انتهای مطلب