فصل دوم
ادامه روزهای 18 تا 22 مهرماه 1359 :
پس از عبور نیروهای دشمن از رودخانۀ کارون اولین عکس العمل برای عقب راندن یا محدود کردن تهاجم آنها در منطقۀ سرپل به وسیلۀ تکاوران دریایی انجام گرفت.در ساعت 04:00 روز بیستم مهرماه یک تیم شناسایی تکاوران به منطقۀ سرپل اعزام شد. این تیم از طریق شادگان به منطقۀ سرپل نزدیک گردید و وضعیت را بررسی کرد و گزارش داد که در محور شادگان فعالیتی از دشمن مشاهده نمی شود اما نیروهای دشمن به سمت جنوب و کرانۀ بهمنشیر در حرکت هستند. در روز 20 مهرماه اولین واحد تقویتی که یک یگان تکاور دریایی بود از پادگان منجیل به خوزستان رسید و در ساعت 12:00 همان روز به مدافعان خرمشهر ملحق گردید.
در روز بیستم مهرماه یک ستاد عملیاتی جدید در بندر امام خمینی مستقر گردید. این ستاد دو تیم شناسایی که هر تیم متشکل از 2 نفر بود برای شناسایی منطقۀ سر پل دشمن به محل اعزام کرد. نتیجۀ شناسایی آنها چنین بوده است که جاده خرمشهر – آبادان تا ساعت 21 روز 19 باز بوده و جاده آبادان – اهواز در کنترل کامل دشمن قرار داشته است و حدود یک گردان تانک و یک گردان مکانیزه دشمن وارد منطقۀ سرپل شده است؛ ضمناً نیروهای عراقی سرگرم تقویت خود در منطقۀ سرپل می باشند.
اولین عکس العمل جدی ستاد مشترک این بود که از نیروی زمینی خواست به لشکر 92 زرهی دستور دهد با پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز سریعاً به منطقۀ سرپل دشمن حمله کند و نیروهای دشمن را از شرق کارون عقب براند اما این لشکر در وضعیتی قرار داشت که در خلال 20 روز گذشته نتوانسته بود حتی یگان کوچکی را به خارج از منطقۀ اهواز اعزام کند و مسافتی نیز در حدود 100 کیلومتر از خط مرز عقب نشینی کرده بود و در این مدت ضمن رزم نابرابر بخش مهمی از توان رزمی اولیه خود را نیز از دست داده بود، در چنین موقعیتی چگونه می توانست حتی یک دسته رزمی یا یک قبضه توپ از منطقۀ نبرد حساس اهواز برداشت کند. ضمناً با وجود تهدید عبور واحد دیگری از دشمن، در جنوب اهواز، از رودخانۀ کارون که قریب الوقوع به نظر به نظر می رسید. امکان ان را نداشت که یک دسته پیاده برای دیده بانی به شرق کارون اعزام کند. واقعیت امر این بود که افرادی از میان مسئولان امور جنگ هنوز قدرت برتر عراق را احساس نکرده و تصور می کردند که یگان های موجود در جنوب می توانند از عهدۀ تهاجم ارتش عراق برآیند. چنانکه بر اساس همین تصور حملۀ لشکر 21 پیاده در 23 مهرماه در غرب دزفول اجرا گردید که به شکست انجامید. همچنین در سوم آبان ماه نیز با یک گردان پیادۀ تقویت شده به سرپل دشمن در شرق کارون حمله ای انجام گرفت.
جریان عبور نیروهای دشمن از کارون و محاصرۀ آبادان هیجان ویژه ای در میان مقامات مسئول و ملت ایران ایجاد کرد، حجت الاسلام جمی اما جمعه آبادان به دفتر ریاست مجلش شورای اسلامی تلگراف زد و وضعیت بحرانی خرمشهر و آبادان را به اطلاع ایشان رساند.
در ساعت 10:35 روز بیستم مهرماه بالگردهای رزمی ارتش به منطقۀ سرپل حمله کردند ولی نتیجه مؤثری حاصل نشد بنابراین نیروهای زمینی دشمن به سمت آبادان پیشروی خود را ادامه دادند.
در این روز آتش های پشتیبانی دشمن از 3 جهت (شمال، جنوب و غرب) روی خرمشهر و آبادان اجرا گردید و تلفات و خسارات سنگینی وارد کرد. نیروهای مدافع با تلاش کم نظیری نبرد را ادامه دادند و حتی مواقعی نیز در حدود مقدورات خود نقاطی از منطقۀ نبرد به نیروهای دشمن یورش بردند و تلفاتی بر آنها وارد کردند و گاه موفق به گرفتن اسیر هم شدند، اما این اقدامات ضعیف تر از آن بود که بتواند دشمن را عقب براند.
اولین یگان تقویتی که از لشکر 92 زرهی برای منطقۀ عملیات خرمشهر اعزام شد یک دسته خمپاره انداز 120 میلیمتری و 50 نفر تیرانداز آر پی جی 7 از طریق جاده اهواز – سربندر ماهشهر به آبادان و خرمشهر اعزام گردید. قرارگاه مقدم جنوب به لشکر 92 زرهی دستور داد با همکاری سپاه پاسداران، نیروهای مردمی را بسیج کند و برای پوشش کرانه شرقی کارون در جنوب اهواز از آنان استفاده شود تا از تکرار واقعۀ شمال آبادان جلوگیری گردد.
بلاخره روز دوم محاصره آبادان نیز سپری شد. بدون آنکه نیروهای جمهوری اسلامی بتوانند واکنش مؤثری از خود نشان دهند. اولین یگان تقویتی نیروی زمینی که یک آتشبار 105 میلیمتری بود در روز 20 مهرماه با هواپیما از مشهد به اهواز حمل شد تا از طریق اهواز – سربندر به آبادان یا ماهشهر اعزام گردد. روز 20 مهرماه یگان های دشمن موفق شدند در غرب خرمشهر منطقۀ پل نو را تصر کنند. با توجه به تقویت مستمر نیروهای دشمن که سرپل شرق کارون را اشغال کرده بودند نگرانی در مورد این منطقه ساعت به ساعت افزایش می یافت.
در تحت شرایطی که نیروهای دشمن به پیشروی به سمت جنوب برای وصول به کرانه رودخانۀ بهمنشیر و قطع تنها محور مواصلاتی باقیماندۀ ماهشهر – آبادان ادامه می دادند و لحظه به لحظه مسأله اشغال آبادان که خود به خود امکان سقوط خرمشهر را نیز فراهم می کرد فرمان تاریخی امام خمینی (ره) در مورد شکستن حصر آبادان صادر شد و نیروهای مردمی در اطاعت از آن نقاط مختف کشور به سوی خوزستان سرازیر شدند.
برای تسریع در اشغال آبادان تیپ 6 زرهی عراق روز 21 مهرماه وارد منطقۀ سرپل شرق کارون شد و حرکت خود را به سمت رودخانۀ بهمنشیر و سه راهی آبادان ادامه داد. در میدان نبرد خرمشهر نیز نیروهای دشمن در حاشیۀ شهر به کشتارگاه و پل پادگان دژ رسیدند، و نهایتاً توانستند رزمندگان ایران اسلامی را از گمرک عقب برانند و به داخل محدودۀ شهر وارد شوند.
در آن روز استعداد رزمی تیپ های رزمنده لشکر 92 زرهی تا یک ششم تقلیل یافته بود، با این وجود همین یگان ها در چهار جبهه با دشمن درگیر بودند، در حالی که در این مرحله از نبرد، تلاش نیروهای زمینی دشمن در منطقۀ خرمشهر و آبادان به اوج خود رسیده بود. در عملیات هوایی نیز برتری نسبی هوایی با عراق بود و هواپیماهای عراقی تقریباً آزادانه شهرهای خوزستان و مناطق حساس خلیج فارس را بمباران می کردند، به طوری که در آن روز جزیرۀ خارک چندین بار مورد حملۀ هوایی دشمن قرار گرفت و با توجه به اینکه گزارش شده بود پنج هواپیمای دشمن در حمله به جزیر خارک سرنگون شده اند، بنابراین بایستی ده ها فروند هواپیمای دشمن به خارک حمله کرده باشند.
با توجه به مسئولیتی که دربارۀ منطقۀ عملیات خرمشهر و آبادان به عهده لشکر 92 زرهی قرار داشت فرمانده لشکر تصمیم گرفت با استفاده از آخرین مقدورات، نیرویی به آبادان اعزام کند و در آن موقع تنها واحد در دسترس دانشجویان دانشکدۀ افسری بودند که در جبهۀ مشخصی درگیر نبودند. لذا فرمانده لشکر با یک ابلاغ کتبی به سرهنگ نامجو (شهید سرتیپ نامجو) که فرماندهی دانشکده افسری را بر عهده داشت و در آن موقع شخصاً در خوزستان عملیات یگان های دانشجویی را هماهنگ و هدایت می کرد مأموریت داد 80 نفر از افسران و دانشجویان دانشکده افسری و 320 نفر سربازان لشکر را در اختیار بگیرد و به ماهشهر حرکت نماید و به یاری رزمندگان خرمشهر بشتابد. بدین سان اولین نیروی کمکی بعد از 3 روز به منطقۀ عملیاتی آبادان اعزام شد و متعاقب آن آتشبار 105 میلیمتری اعزامی از لشکر مشهد نیز به منطقه رسید و به ماهشهر اعزام شد؛ اما فشار دشمن در منطقۀ نبرد فوق العاده سنگین بود و میزان آن را می توان از نامه هایی که فرمانده لشکر به مقامات بالا ارسال داشته است درک کرد، در یکی از این نامه ها آمده است:
«دشمن در منطقۀ خرمشهر از تمام جهات هجوم آورده، در محور شادگان موفق شدیم با آتش توپخانه و هوایی نیروهای دشمن را سرکوب کنیم ولی ما فقط 7 دستگاه تانک در اختیار داریم لذا نتوانستیم دشمن را نابود کنیم ناچاراً با عنصر پیاده وارد عمل شدیم و ممکن است دشمن تمام نیروهای ما را از بین ببرد. در محور اصلی خرمشهر – اهواز فقط 4 دستگاه تانک و حدود یکصد نفر سرباز از افراد گردان 165 پیاده زرهی مستقر بودند که بر اثر فشار دشمن عقب نشینی کردند و فرمانده آنان سرگرد دانشور مفقود الاثر شده است، در محور خرمشهر- شلمچه با دادن 3 شهید و 10 نفر زخمی نیروهای ما عقب نشینی کردند و اکنون در شهر هستند. باقیماندۀ افراد گردان دژ که زیر آتش شدید دشمن بودند به عقب آمدند و فرمانده آنان سرهنگ شاهان زخمی گردید. گمرک خرمشهر زیر آتش شدید دشمن قرار گرفته، عده ای از افراد ما شهید شدند، این موضع در حال سقوط است. هواپیماهای دشمن بیش از ده بار به آبادان حمله کردند.»
پس از آنکه وخامت بیش از حد اوضاع برای فرماندهان بالای ارتش روشن گردید اقدام ها برای تقویت نیروهای مدافع منطقه آغاز شد. گرچه این اقدامات دیر شروع گردید ولی توانست حداقل از اشغال آبادان به وسیلۀ دشمن جلوگیری نماید.
این مهم قابل ذکر است که با وجود عبور آسان نیروهای دشمن در روز 19 مهرماه از رودخانۀ کارون که تقریباً بدون برخورد با هیچ مقاومتی انجام گرفت و دشمن سرپل مطمئنی در شرق رودخانۀ اشغال و تحکیم کرد و حتی تا پایان روز 21 مهرماه یعنی بعد از 3 روز عکس العمل قابل ملاحظه ای از طرف نیروهای ایران در منطقۀ سرپل دشمن نشان داده نشد، ولی نیروهای دشمن در روزهای نخست فقط به تحکیم سرپل اکتفا کردند و شتابی برای رسیدن به رودخانۀ بهمنشیر و تهدید و محاصره کامل آبادان نشان ندادند. ظاهراً این نحوۀ عملکرد دشمن نشانگر آن بود که نیروهای عراقی روحیۀ لازم تهاجمی را با همل برتری مطلق نداشتند و فرماندهان آنان نمی توانستند عملیات استفاده از موقعیت را طرح ریزی، اجرا و هدایت نمایند و نهایتاً به هدف های عمده تاکتیکی و استراتژیک دسترسی پیدا کنند. مسأله مهم دیگری نیز در این میان وجود داشت و آن اینکه بعد از هفتۀ اول جنگ که فرماندهی ارتش عراق متوجه شد نیروهای ایرانی برخلاف برآوردهای انجام شده، در برابر تهاجم از خود پایداری نشان می دهند، دربارۀ ادامه جنگ دچار شک و تردید شد و تلاش کرد به هر نحوی که شده جنگ را متوقف و در عین حال شرایط خود را به ایران تحمیل کند و به این علت علاقه چندانی به ادامۀ عملیات و اشغال مناطق بیشتر نشان نداد.
به هر حال بعد از هفتۀ اول جنگ، در اکثر مناطق عملیاتی که نیروهای عراقی با مقاومتی مواجه می شدند متوقف می گردیدند و تنها منطقه ای که بعد از پایان وقت تعیین شده برای آتش بس یعنی 16 مهرماه به صورت جدی هنوز فعال بود و نیروهای عراقی تلاش قابل ملاحظه ای انجام می دادند منطقۀ خرمشهر – آبادان بود.
در روز 22 مهرماه فشار دشمن برای اشغال خرمشهر فوق العاده شدید بود. نیروهای او در محور اهواز – آبادان نیز پیشروی قابل ملاحظه ای کردند و به 6 کیلومتری شمال بهمنشیر رسیدند. هر قدر زمان رو به جلو می رفت تعداد تلفات نیروهای ایرانی بیشتر می شد. در این روز از واحد تکاور تا ساعت 14:00 از واحد تکاور 5 شهید و 18 نفر مجروح شدند و نیروهای دشمن از طریق کشتارگاه وارد محدودۀ شهر گردیدند اما منطقۀ گمرک هنوز مقاومت ادامه داشت.
برای اطلاع از وخامت وضعیت در تمام صحنه عملیات خوزستان بیان همین نمونه کافی است که فرمانده آماد مهمات دزفول در روز 22 مهرماه به قرارگاه مقدم جنوب اطلاع داد حتی یک گلولۀ مهمات توپخانه 130 میلیمتری در آمادگاه دزفول موجود نیست و این در حالی بود که فردای آن روز لشکر 21 پیاده یک حمله عمومی و هماهنگ شده در غرب دزفول انجام می داد و خرمشهر سخت ترین روزهای خود را می گذراند و آبادان در شرف محاصره کامل بود.
وضعیت روز 22 مهرماه را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
بخش عمده ای از گمرک و کشترگاه و پلیس راه خرمشهر به اشغال دشمن درآمده بود. نبرد به داخل کشیده شد و پادگان دژ در محاصرۀ کامل قرار داشت. جادۀ آبادان – ماهشهر زیر آتش توپخانه دشمن بود و همین طور جاده شادگان نیز در زیر آتش توپخانه دشمن قرار داشت.
نیروهای دشمن از تمام معابر وصولی برای اشغال خرمشهر و آبادان به حرکت درآمده بودند، در حالی که در این منطقه فقط رزمندگان پیاده با 7 دستگاه تانک مقاومت می کردند. حقیقت امر این بود که در مقابل تانک و توپ برتری هوایی دشمن، رزمندگان ایرانی فقط با اسلحه سبک مقاومت می کردند، ولی به هر حال مجبور بودند که ضمن پیکار جانانه برای دفاع از سرزمین دفاع مقدس قدم به قدم عقب بنشینند. در شمال آبادان نیز دشمن به سه راهی آبادان – ماهشهر نزدیک شده بود و به علت تفرقۀ رزمندگان در خیابان ها و کوچه های شهر و نبودن بی سیم کافی ارتباط رزمندگان از هم گسسته بود و در نتیجه کنترل فرماندهی بسیار تضعیف شده بود.
بعد از ظهر روز بیست و دوم مهرماه نیروهای دشمن به دو کیلومتری شمال آبادان رسیدند. محاصرۀ خرمشهر کامل شده بود و سقوط هر دو شهر قریب الوقوع بود.
جالب توجه است که در آن شرایط حساس و خطرناک برای خرمشهر و آبادان، نیروی زمینی ارتش آماده می شد در غرب دزفول به وسیلۀ لشکر 21 پیاده بر دشمن یورش برد، لذا قسمت عمده تلاش نیرو در آن جبهه به کار گرفته شد بود و چنین برآورد می شد با اجرای آن فشار دشمن در آبادان و خرمشهر نیز کاهش یابد. سرانجام نیروی زمینی تصمیم گرفت برای مقابله با دشمن در شمال آبادان از لشکر 77 مشهد استفاده کند، لذا به آن لشکر دستور داد یک گردان پیاده با یک آتشبار توپخانه سریعاً آماده کند و به اهواز اعزام دارد. این گردان همان یگانی است که در نجات آبادان سرنوشت سازترین نقش را ایفا کرد که شرح این حماسۀ سربازان لشکر خراسان در صفحات بعد آمده است. ضمناً در همان روز لشکر 92 زرهی یک گروهان پیاده و یک آتشبار توپخانه از طریق جادۀ خرمشهر به آبادان فرستاد. نیروهای اعزامی با کمک نیروهای موجود و پشتیبانی هوانیروز موفق شدند پیشروی نیروهای دشمن را در شمال آبادان موقتاً متوقف کنند و حتی عراقی ها را مجبور کنند که مسافتی عقب بنشینند تا در مواضع مناسب موضع دفاعی بگیرند. بدین طریق یکی دیگر از بحرانی ترین روزهای خرمشهر و ابادان سپری شد در حالی که امید به نگهداری و حفظ خرمشهر بسیار ضعیف شده بود.
انتهای مطلب