از سپتون تا شلمچه-6
عبور از رودخانه و تكميل سنگرها

روزهاي اوّل جنگ از صبح تا غروب مواضع نيروهاي ما توسط عراقي ها گلوله باران مي شد و با شروع تاريكي تيراندازي ها قطع مي شد . اين وضعيّت كه تا بيست و سوّم مهرماه ادامه يافت ، سبب مي شد كه جلسات          تصميم گيري و هماهنگي با فرماندهان شب ها انجام بشود . در شب بيست و يكم مهر طي جلسه اي با فرماندهان تصميم گرفتيم كه با انتخاب تعدادي شناگر ماهر و عبور دادن آنان به غرب رودخانه ضربه اي به نيروهاي عراقي وارد كنيم . همان شب اين افراد انتخاب شدند و روز بعد با استفاده از طناب و تيوپ لاستيك و مقداري تخته ، وسيله اي شبيه قايق درست كرديم . همان روز هم به وسيلة تراورس هاي مستعمل راه آهن و تهية پليت سقف سنگرها را پوشانديم تا ضايعات و تلفات را به حداقل برسانيم .

شب بيست و دوّم با عبور گروهي رزمنده اوّلين كمين عليه نيروهاي دشمن در آن سوي رودخانه و در جادّة منتهي به منطقة ابوصليبي خات انجام گرفت. ( البتّه فرماندة پاسگاه ژاندارمري از نظر مسير گروه كمين را راهنمايي كرد) . اين گروه موفّق شد كه دو دستگاه خودروي سنگين و تعدادي از نيروهاي دشمن را منهدم و نابود كند .

حملة لشكر 21 در روز بيست و سوّم مهرماه سال 1359

همان گونه كه قبلاً اشاره شد يگان هاي لشكر21 وارد منطقة عمليات شده بودند ، امّا هنوز قسمتي از توپخانه در راه بود . لشكر داراي سه گردان تانك ، امكانات نسبتاً خوب و دو تيپ تازه نفس بود . امّا هيچ گونه شناسايي و اطلاعي از نيروهاي دشمن و چگونگي استقرار آنان در محورهاي مقابل در دسترس نبود . با اين وجود ضرورت داشت كه با حمله به نيروهاي عراقي ضمن گرفتن اسير و كسب اطلاعات لازم ، دشمن تا سايت دزفول « ارتفاع ابوصليبي خات» عقب رانده شوند .

در مقابل ما تانك هاي فراواني از دشمن مستقر بودند ، نفربرهاي آنان مجهّز به موشك هاي ضد تانك بود ، در روبه روي مواضع و خاكريزهاي خود ميدان مين تهيه كرده بودند . حداقل دو لشكر عراقي « لشكر10 زرهي و لشكر1 مكانيزه» در محور پل كرخه ـ شوش همراه با يگان هاي پشتيباني مستقر بودند . در چنين شرايطي تانك هاي لشكر21 از حاشية پل نادري حركت خود را آغاز كردند .

در جبهة شوش مأموريت من اين بود كه با همان قايق ابتكاري در شب عمليات نيروها را از رودخانه عبور دهم تا آنان همزمان با روشنايي روز در سايت ها « مقابل شهر شوش» به يگان هاي لشكر 21 ملحق شوند . سروان تيمور گودرزي ، شهيد سروان سيّد طه ضرابي و فرماندهان گردان تا صبح بيدار بودند . ما موفّق شديم بدون حادثه دو گروهان را عبور داده و به قسمت جنوب نيروهاي دشمن در غرب شوش اعزام كنيم . گردان توپخانة203 ، خمپاره انداز يگان هاي پشتيباني و تانك هاي موجود آمادة دريافت دستور اجراي آتش بودند .

در محور پل كرخه يگان هاي لشكر21 پس از عبور از رودخانه و نزديك شدن به خاكريزهاي دشمن با رگبار تيراندازي تانك ها ، موشك ها و توپخانة دشمن مواجه شدند و در همان لحظه هاي ابتدايي هفت دستگاه تانك مورد اصابت قرار گرفت . بقيّه تانك ها هم ميدان را ترك كردند و تعدادي هم در مهلكه درگيري رها شده بودند . افراد پياده با تحمّل تلفات به طور نامنظّم عقب نشيني اختيار نمودند و بدين ترتيب حملة لشكر21 با پيروزي مواجه نشد .

اين عدم پيروزي حاصل تعجيل در عمليات و در نتيجه عدم شناخت از دشمن بود . ضمن آن كه توپخانة مورد نياز نيز هنوز كاملاً مستقر نشده بودند . سرهنگ بهروز سليمانجاه كه فرماندهي تيپ يكم را به عهده داشت ، به زحمت افراد را جابه جا كرد و به عقب آورد و در منطقه سبزآب مستقر و شروع به تجديد سازمان و آماده نمودن تيپ نمود .

 

  • qموفقيّت نسبي در جبهة شوش

يكي از روش هاي موفقيّت آميز ما در جبهة شوش استفاده از افسري به نام ستوان حسيني به عنوان بي سيم چي بود . او به زبان عربي كاملاً مسلّط بود . قبل از عمليات بيست و سوّم مهرماه اين افسر مأموريت يافت پيام هاي ارتش عراق را در منطقه استراق سمع كند تا در زمان مقتضي از آن         بهره برداري كنيم . وي اجازه نداشت كه وارد شبكه بشود و فقط پيام هاي عراقي ها را براي ما ترجمه مي كرد . تا روز بيست و سوّم مهر محتواي پيام ها حاكي از آن بود كه ارتش عراق از محور پاي پل كرخه كاملاً نگران است و حتّي براي عقب نشيني نيروهاي خود تا سايت « در مقابل جبهة شوش» طرحي را آماده و ابلاغ كرده بود . بدين ترتيب فرصت و زمينة مناسبي براي ما فراهم شد و روز بيست و سوّم مهرماه59 پيام ساده اي تهيه شد و ستوان حسيني اين پيام را با مهارت خاص و تقليد صداي اُپراتور فرمانده عراقي ، به نيروهاي دشمن ابلاغ كرد . بر اساس اين پيام نيروي دشمن در منطقة شوش وظيفه داشت تا سايت عقب نشيني كند . فرماندة عراقي مقابل ما اين پيام را جدّي گرفت و به افراد خود فرمان عقب نشيني داد . همزمان با اين          عقب نشيني توپخانه و خمپاره اندازهاي ما ، نيروهاي عراقي را كه سنگرهاي خود را ترك كرده بودند ، مورد هدف قرار دادند و تلفات و ضايعات سنگيني به آنان وارد كردند . علاوه بر آن يك دستگاه خودروي دشمن با افراد داخل آن به آتش كشيده شد . اين وضعيّت تا ساعت11 ادامه داشت . در اين ساعت بود كه حركت نيروهاي لشكر21 در پاي پل كرخه متوقّف شد و در اثر شدّت      گلوله باران ارتش عراق مبادرت به عقب نشيني كردند .

نيروهاي عراقي در آن محور پس از دفع پيشروي تيپ يكم لشكر21 ناگهان متوجّه شدند كه سربازان آنان در جبهة شوش در حال عقب نشيني هستند . بلافاصله به فرماندة عراقي جبهة شوش دستور داده شد كه به مواضع قبلي عزيمت كنند . همزمان با اين دستور مواضع ما در جبهة شوش به شدّت زير آتش گلوله هاي دشمن قرار گرفت . براي تخلية مجروحان از منطقة جنگي آمبولانس و يا وسيلة ديگري نداشتيم . ابتدا با برانكارد مجروحان را تا نزديكي شوش مي رسانديم و از آنجا با وانت به بيمارستان انتقال مي داديم .

مشكل اساسي وجود دو گروهاني بود كه در غرب رودخانة كرخه مستقر شده بودند . با استقرار مجدّد نيروهاي عراقي در مواضع قبلي و شدّت آتش گلوله هاي دور بُرد آنان و از طرفي عقب نشيني تيپ يكم لشكر21 در پل كرخه به فرماندة هر دو گروهاني كه به آن سوي رودخانه پيشروي كرده بودند ( تا درصورت ادامة عقب نشيني نيروهاي عراقي مواضع آنان را تصرّف كنند.) اعلام كردم كه حدود 3 كيلومتر به سمت جنوب تغيير موضع بدهند و در لابلاي درختان به صورت پراكنده مخفي بشوند تا پس از تاريكي شب مجدّداً با طناب و كرجي از رودخانه عبور كرده و در مكان قبلي خود مستقر شوند .

با فرا رسيدن شب هر دو گروهان بدون تلفات به سمت شرق رودخانه تغيير مكان داده شدند و با توجّه به كمبود امكانات براي عبور از آب اين    جابه جايي تا صبح ادامه داشت . ارتش عراق در روز بيست و چهارم مهر كه از         فريب خوردن روز قبل خود و همچنين از تلفات و ضايعات نيروهايش بسيار خشمگين و سرخورده شده بود ، گلوله باران مواضع و سنگرهاي ما را شديدتر از روز قبل ادامه داد كه در اثر آن تعداد ديگري از سربازان و درجه داران به شهادت رسيدند . از جمله اصابت گلولة توپ به داخل يك سنگر سبب شد كه هر سه سرباز داخل آن به طرز فجيعي به شهادت برسند .

ستوان نجاريان فرماندة دسته با مشاهدة قطعات بدن سربازانش تعادل خود را از دست داد و بيهوش بر زمين افتاد . تانك هاي دشمن در منطقة شوش علاوه بر آن كه خانه هاي مسكوني را مورد هدف قرار مي دادند . هر حركت ديگري را نيز تحت كنترل داشتند ، به طوري كه همان روز آمبولانسي كه شركت كشت و صنعت هفت تپّه به ما واگذار كرده بود ، قبل از هر مأموريتي منهدم شد .

انتهای مطلب

منبع: از سپتون تا شلمچه، پورداراب، سعید، 1380، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده