عصر روز بيست و چهارم مهرماه من با سروان تيمور گودرزي « معاون گردان138» ، پزشك وظيفة گردان و يكي از افسران در داخل سنگر مشغول صحبت بوديم كه ناگهان گلولة تانكي در مجاورت ما منفجر شد . افسر فرماندة دسته شهيد شد ، پزشك وظيفه و سرباز ديگري به شدّت مجروح شدند ، تركشي به قفسة سينة سروان گودرزي اصابت كرد و من هم از دست و پهلوي چپ مجروح شدم به طوري كه استخوان دستم ديده مي شد .
با وجود آن كه پزشك بيمارستان شوش پس از بخيه زدن محل مجروحيّت پانزده روز استراحت برايم تجويز كرد ، امّا با نگراني كه از وضع شوش داشتم مجدّداً به محل استقرار گردان مراجعت كردم . روز بعد فرماندهي لشكر سرهنگ ورشوساز و معاون وي سرهنگ موسوي قويدل براي ديدن ما به منطقة شوش آمدند . براساس گفته هاي سرهنگ ورشوساز ، لشكر21 وظيفه داشت كه در مأموريت جديد خود پدافند جبهة شمال پل نادري تا جنوب شوش را به عهده بگيرد . لذا در مأموريت جديد وضعيّت استقرار نيروها در خطوط پدافندي نسبت به قبل بهتر شد و تا سازمان يك تيپ افزايش يافت .
به اين ترتيب تيپ يكم در محور پل كرخه ، تيپ دوّم در منطقة شوش و تيپ سوّم در مركز « اطراف روستاي چيچالي» مستقر شدند . بنابراين تيپ دوّم به جاي گردان138 دفاع از شهر شوش را به عهده گرفت و گردان138 از اوّل آبان ماه آن منطقه را ترك كرد . من هم كه از قبل به عنوان معاون فرماندة تيپ يكم منصوب شده بودم به تيپ1 مراجعت تا همراه با سرهنگ سليمانجاه فرماندة آن تيپ انجام وظيفه كنم . تيپ يكم مي بايست در تاريخ پنجم تا ششم آبان ماه خط دفاعي پاي پل كرخه را از تيپ2 دزفول تحويل و از منطقة مزبور پدافند كند .
در بررسي هاي بعدي مشخّص شد كه براي استحكام خط دفاعي نيروها و همچنين سهولت در هر گونه پيشروي ، توسعه سرپل در آن سوي رودخانه ضروري و حياتي است . به اين منظور تيپ1 لشكر21 با دو گردان مانوري پياده با گردان291 زرهي لشكر77 كه تحت كنترل عملياتي لشكر21 بود ، در شب ششم آبان (سال1359) در غرب رودخانه كرخه مستقر و سرپلي را تا ارتفاع سپتون* به تصرّف خود درآوردند .
نيروهاي عراقي كه از استقرار اين تيپ نگران شده بودند ، در روز نهم آبان اقدام به يك تهاجم گسترده كردند. امّا با فداكاري و رشادت رزمندگان تيپ يكم و پشتيباني لشكر21 هجوم دشمن دفع شد و ارتش دشمن با تحمّل تلفات و ضايعات فراواني منطقة نبرد را ترك و در مواضع پدافندي خود قرار گرفتند .
در اين منطقه سنگرها داراي پوشش بهتري بود . گردان تانك نيز در مواضعي استقرار داشت كه از ديد و تير گلوله هاي ضد تانك مقابل محفوظ بود . علاوه بر آن نيروهاي ما بر روي تپّه ها و دشمن در زميني مسطح عمليات را انجام مي داد كه همين ويژگي يكي ديگر از علل موفقيّت ما نسبت به دشمن به شمار مي رفت . امّا مهم تر از عوامل مزبور اراده و ايمان رزمندگان بود . آنان با عزمي خلل ناپذير در صدد بودند كه ناكامي بيست و سوّم مهر را جبران كنند .
* ارتفاع سپتون : پس از عبور از رودخانه كرخه و در قسمت شمال غربي پل نادري كرخه يك سري ارتفاع شامل تپه خرولي و تپه اسكندر خندان و ارتفاع سپتون قرار دارد . موقعيت ارتفاع سپتون طوري است كه چنانچه نيرويي بر روي آن مستقر شود قادر خواهد بود جاده پل كرخه به طرف دهلران و به طرف چنانه را كنترل و زير ديد و تير خود داشته باشد . در اختيار داشتن سپتون امتياز بزرگي براي يگان هاي ما بود . (به نقشه شماره (2-1) مراجعه شود)
انتهای مطلب