از سپتون تا شلمچه-10
عمليات متهورانه استوار غفّاري

((معروف به شكارچي تانك))

در چهارم اسفند ماه سال 59 گشتي گردان سوارزرهي لشكر21 كه براي شناسايي از منطقه عمومي شوش از كرخه عبور و عازم منطقه ميشداغ بودند از سه طرف مورد حمله دشمن كه به صورت هلي برد ( استفاده از هلي كوپتر براي نفوذ نيرو در عمق) در شرق تنگ ميشداغ پياده شده بود قرار گرفتند كه با اقدام به موقع لشكر21 با اعزام سريع يك گروهان تيپ55 هوابرد و عناصري از گردان سوارزرهي لشكر21 كه به وسيله هلي كوپتر در سه نوبت در منطقه ميشداغ پياده شدند و به كماندوهاي عراقي حمله كردند و با استفاده از آتش هلي كوپترهاي كبري از هوانيروز عمليات كماندوهاي عراقي با تلفات سنگيني مواجه و يا در تپّه هاي رملي متواري مي شوند و وسايل آنان به غنيمت گروه گشتي در مي آيد .

به منظور عدم دسترسي دشمن به اين منطقه و با توجّه به موقعيّت تاكتيكي ارتفاعات فوق كه چنان چه به دست دشمن مي افتاد قادر مي گرديد از طريق محور عبد الخان جاده شوش ـ اهواز را تصرّف و مشكلات خطرناكي به وجود آورد لشكر21 تصميم مي گيرد پس از اين درگيري عناصر گشتي گردان سوارزرهي و گروهان اعزامي تيپ55 هوابرد در محل باقي مانده و ارتفاعات رملي رقابيه و تنگ ميشداغ را در تصرّف خود نگه داشته و كنترل تنگ ميشداغ يا تنگ سعده را به عهده بگيرد و به تدريج اين يگان ها تقويت و عراقي ها نيز حضور خود را در مقابل اين نيروها تقويت نمودند .

نيروهاي عراقي در ساعت0740 – 11/12/59 به اين يگان ها در تنگ ميشداغ حمله نمودند كه با مقاومت و پايداري ايثارگرانه پرسنل و به كارگيري دو تيم كبري از هوانيروز تلاش دشمن با شكست مواجه شد امّا تبادل آتش در منطقه تشديد شد و نيروهاي عراقي تقويت گرديدند و لشكر21 حمزه با اعزام يك گروهان پياده مكانيزه و اختصاص توپخانه براي اين يگان ها منطقه تنگ ميشداغ را تقويت مي نمايد و يك گروه رزمي مستقل به نام شاهين را تشكيل مي دهد و براي پشتيباني از اين گروه يك دستگاه پل پي ام پي به طور موقّت بر روي رودخانه كرخه در منطقه عبدالخان مستقر مي شود .

با توجّه به اهميّت منطقه و بعد مسافت گروه رزمي شاهين از ساير     يگان هاي لشكر ، فرماندهي و عناصر ستادي لشكر تصميم مي گيرند كه به طور مستمر از اين منطقه بازديد نمايند و در همين راستا به منظور بررسي وضعيّت اين گروه و وضعيّت دشمن رييس ركن دوّم لشكر21 سرگرد نادري و ركن سوّم گردان سوار زرهي سروان كاظمي و سروان بهتاش فرمانده گردان سوارزرهي لشكر هنگامي كه براي شناسايي از مسير رقابيه عازم منطقه      مي شوند خودروي حامل افسران فوق روي مين ضد تانك كاشته شده در مسير رقابيه مي رود و در نتيجه انفجار مين رييس ركن دوّم لشكر در همان دم شهيد و مچ دست فرمانده گروهان سوارزرهي قطع و رييس ركن سوّم گردان سوارزرهي نيز ار ناحيه گردن و صورت به سختي مجروح مي شوند .

به تدريج نيروهاي عراقي در منطقه تقويت مي شوند و لشكر21 حمزه نيز به طور مداوم با اين يگان ها در تماس و آماده پشتيباني مي گردد . زمان سپري مي شود و در اوايل تابستان سال60  كه سرهنگ حشمت دهكردي كه افسري علاقه مند ، شجاع و ميهن دوست بود به سمت فرمانده لشكر21 منصوب مي شود . وي در همان روزهاي نخست تصميم مي گيرد از منطقه رقابيه بازديد نمايد بقيهّ ماجرا را از زبان سرهنگ سالاركيا افسر عمليات لشكر21 كه به همراه فرمانده لشكر بوده است مي شنويم وي مي گويد : « با توجّه به مسئوليت عملياتي من بارها از تنگ ميشداغ بازديد كرده بودم و براي بررسي وضعيّت منطقه رقابيه از منطقه عبدالخان به وسيله دوبه از رودخانه كرخه عبور و به سمت تنگ ميشداغ حركت كرديم پس از رسيدن به محل و صحبت كوتاهي با فرماندهان ، كلّ يگان و منطقه توسط فرماندهي لشكر و عناصر ستادي همراه بازديد شدند پس از آن سرهنگ حشمت دهكردي از فرمانده گروه رزمي سؤال مي كند كه گشتي هاي شما تا كجا به جلو اعزام   مي شوند و وضع دشمن دقيقاً چگونه است؟ كه با توضيحات فرمانده گروه رزمي ميشداغ فرمانده لشكر تصميم مي گيرد از نزديك وضع دشمن را بررسي كند با من و تعداد اندكي از گروه رزمي (براي تأمين) به سمت دشمن به راه افتاديم سروان همرنگ رييس ركن سوّم تيپ قافلانكوه از لشكر16 كه در كنترل لشكر21 قرار داشت به طرف مسير گشتي هاي شناسايي حركت كرديم از تپّه ماهورها گذشتيم وتا آخرين نقطه فعاليت گشتي شناسايي ادامه مسير داديم و نيروهاي دشمن را شناسايي كرديم فرمانده لشكر تا اين حد قانع نبود و دستور داد تپّه هاي رملي مقابل را نيز شناسايي كنيم كه پس از رسيدن به آن محل فرمانده لشكر و من (سرهنگ سالاركيا) و سروان همرنگ و دو نفر تأمين به طرف يال جنوبي تپّه ها پيشروي و ادامه مسير داديم كه ناگهان تعدادي از تانك هاي دشمن (9 دستگاه) كه به نظر مي رسيد تازه به منطقه فوق رسيده اند (هنوز سنگر مناسبي درست نكرده بودند و برجك 8 دستگاه از آنها با چشم غير مسلّح به وضوح ديده مي شد مشاهده نموديم و با رعايت احتياط منطقه و واحدهاي دشمن را شناسايي كرديم و در مراجعت فرمانده لشكر از من پرسيد راه كاري براي انهدام اين تانك ها بايد جستجو كنيم زيرا ممكن است در تدارك حمله اي باشند كه پس از بررسي به اين نتيجه رسيديم كه با موشك تاو[1] اين تانك ها را از دور هدف قرار دهيم و بهترين فردي كه مي توانست اين مأموريت را انجام دهد استوار غفّاري از گردان135 هوابرد كه در كنترل عملياتي تيپ1 لشكر در پاي پل كرخه مستقر بود و به نام شكارچي تانك معروف شده بود براي اين مأموريت مناسب ديديم و لذا پس از خاتمه بازديد آن روز مستقيماً به محل تيپ1 لشكر در پاي پل كرخه آمديم و با فرمانده تيپ سرهنگ سليمانجاه و جانشين ايشان سرهنگ پوردارب مذاكره كرديم و استوار غفّاري را احضار و به وي ابلاغ شد كه بايد اين تانك ها را منهدم كند البتّه حشمت دهكردي به وي گفت براي زدن هر تانك دو هزار تومان پاداش و تشويق هاي مهم تري در پيش است كه انشاءالله انجام خواهد شد استوار غفّاري در پاسخ ابلاغ مأموريت جواب داد چشم ، اطاعت مي كنم و به ياري خدا اين مأموريت را انجام خواهم داد آن روزها من جانشين فرمانده تيپ1 لشكر21 بودم با ابلاغ اين مأموريت و تلاش همگاني سريعاً امكانات لازم را براي انجام اين مأموريت مهم فراهم كرديم دو قبضه موشك انداز تاو و به تعداد لازم موشك تاو و با سه دستگاه خودرو جيپ ميول (حامل موشك و موشك انداز) و وسايل و نيازمندي ها و دو گروه خدمه موشك انداز را آماده كرديم و روز بعد استوار غفّاري با وسايل مذكور به همراه عناصر تأميني لازم به همراه افسر عمليات تيپ2 لشكر21 مستقر در منطقه شوش به سمت شوش و عبدالخان اعزام شدند و تا بعد از ظهر آن روز به تنگ رقابيه مي رسند و ابتداء يك شناسايي دقيق توسط استوار غفّاري و افسر ركن سوّم تيپ2 لشكر16 (تيپ قافلانكوه) در كنترل عملياتي لشكر و با حداقل پرسنل براي متوجّه نشدن دشمن انجام مي شود و با توجّه به اين كه متأسفانه زمين ها رملي و امكان عبور خودرو وجود نداشته است و به منظور جلوگيري از سر و صدا استوار غفّاري تصميم مي گيرد موشك اندازها از خودرو پياده شده و به كمك نفرات به صورت نفوذي و با فاصله كه ايشان در نظر گرفته بود جابه جا شوند كه با مهارت بسيار و رعايت اصل غافلگيري اين كار انجام مي شود و موشك اندازها به فاصله20 تا30 متري يكديگر در جايي مستقر مي شوند كه بتوانند به راحتي تانك ها را هدف قرار دهند و با استفاده از كيسه هاي شني ضمن كمك در استقرار موشك اندازها براي تأمين هم چند سنگر تعجيلي آماده مي شود شب فرا مي رسد و عناصر تأميني در محل مي مانند و استوار غفّاري در شروع روشنايي روز كه عراقي ها هنوز در خواب بودند درمحل حاضر و به ياري خدا اوّلين موشك را شليك مي كند اوّلين تانك دشمن منهدم مي شود موشك دوّمي كه قبلاً ذخيره گذاري شده بود بلافاصله شليك مي شود دوّمين تانك هدف قرار مي گيرد و خدمه موشك اندازها به سرعت كار موشك گذاري را انجام مي دهند و غفّاري اين درجه دار شجاع و بي باك و ايثارگر ظرف مدّت بسيار كوتاهي هشت دستگاه تانك دشمن را منهدم مي كند نهمين تانك موفّق مي شود از مهلكه بگريزد جهنّمي از آتش و انفجار گلوله هاي تانك به وجود مي آيد عراقي ها سر در گم مي شوند و توپخانه عراق بدون هدف واحدهاي ما را در منطقه ميشداغ زير آتش مي گيرند كه پاسخ مناسب به آنها داده مي شود استوار غفّاري و پرسنل همراه سريعا ًوسايل سبك موشك اندازها را برداشته و از يك مسير مخفي كه در ديد عراقي ها نبوده است به عقب    مي آيند و بقيّه وسايل به تدريج تا بعد از ظهر از محل اجراي مأموريت عقب آورده مي شود و بدين ترتيب برگ زرّيني در 8 سال مقاومت و جنگ تحميلي ورق مي خورد و با اين حركت نيروهاي دشمن متحمـّل ضايعات و تلفات سنگين مي شوند و بقيّه تانك هاي موجود خود را نيز در منطقه به عقب برده و در فاصله دورتري مستقر مي كنند اين عمل قهرمانانه استوار غفّاري هرگز فراموش نخواهد شد و اين عمليات يكي از درخشان ترين نفوذها به مواضع دشمن و ضربه اي مؤثّر به آنان به شمار مي رود .

با تكميل شدن وسايل موشك اندازها و تخليه آنها به عقب استوار غفّاري در ميان شادي گروه رزمي مستقر در ميشداغ منطقه را به سوي پاي پل كرخه ترك مي كند و در تيپ1 مورد تشويق و تقدير فرماندهان قرار مي گيرد و در همان روز با كسب مجوّز از نيروي زميني وي به درجه ستوان سوّمي مفتخر و به او ابلاغ مي شود ستوان غفّاري قبلاً نيز به هنگام پاتك دشمن شجاعانه به نبرد با تانك هاي دشمن مي پرداخت وي افسري شجاع ، آرام و خونسرد و بسيار مسلّط به موشك تاو بود و در عمليات تپّه چشمه هم به خوبي درخشيد و تعدادي از تانك هاي دشمن را منهدم نمود ، وي همچنين در هنگام محاصره سوسنگرد توسط تانك هاي دشمن سريعاً به آن محل اعزام و در شكست محاصره تعدادي از تانك هاي دشمن را منهدم مي سازد و يكي از دلايل شكست دشمن در پيشروي به عمق خاك ميهن ما و نرسيدن به اهداف شومشان وجود اين دلاور مردان و قهرمانان سرافراز است و من لازم ديدم در اين يادداشت خود يادي از اين دلاورمرد گردان135 تيپ هوابرد داشته باشم وي به افسر ركن سوّم لشكر اظهار مي نمايد از شروع جنگ تحميلي تا سال60  توانستم به ياري خداوند تعداد چهل و پنچ دستگاه تانك و يك تانكر حامل سوخت عراقي ها را منهدم نمايم و تا توان دارم از اين مهارت و توانايي خود براي شكست دشمن استفاده خواهم نمود .

 

منبع: از سپتون تا شلمچه، پورداراب، سعید، 1380، ایران سبز، تهران

[1] موشك تاو يك سلاح ضدتانك بسيار قوي و دقيق است كه برد آن 3000 متر و با دوربين و سيم رابط هدايت مي گردد و قدرت تفوذ آن در زره تانك 60 سانتيمتر و قادر است تانك را كاملاً منهدم كند ، اين موشك از روي سه پايه مستقر در روي خودرو و يا سه پايه مستقر در روي زمين قادر به پرتاب مي باشد.

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده