كانال هندلي يك خاكريز به شكل هندل بود كه قبل از انقلاب تهيه شده بود . مقداري از آب رودخانه كرخه به وسيله پمپاژ به داخل اين كانال ريخته مي شد تا به مصرف زمين هاي كشاورزي اطراف برسد . در منطقه مقابل پل نادري نيروهاي عراقي در پشت كانال هندلي مستقر شده بودند .
موقعيّت اين كانال طوري بود كه عراقي ها قادر بودند ، جادّه منتهي به پل نادري از سمت شرق را به دقّت زير نظر داشته باشند ، به همين علّت گاهي خودروهاي ما در آن مسير مورد اصابت موشك هاي دشمن واقع مي شدند . ديد دشمن به جادّه منتهي به پل بعد از ظهرها بهتر بود و لذا تردّد خودروها بيشتر قبل از ظهر انجام مي شد . امّا روي هم رفته اين وضعيّت صدماتي به تجهيزات و نيروهاي ما وارد مي ساخت و لذا تصميم گرفته شد كه طي يك عمليات محدود كانال هندلي نيز از اشغال قواي عراقي آزاد شود .
ضمن اين كه براي موفقيّت در عمليات بزرگتر و بيرون راندن كامل دشمن از خاك كشور زمينه هاي آن بايستي فراهم مي گرديد . تصميم بر حمله و تصرّف كانال هندلي پس از يك اتّفاق ناگوار كاملاً قطعي شد . كه به اختصار توضيح داده مي شود .
لشكر 16 زرهي قزوين در منطقه سبزآب نزديك دزفول بود ، بر اساس در خواست كتبي تيپ1 به فرماندهي سرهنگ بهروز سليمانجاه مبني بر آمدن تانك هاي آن لشكر به منطقه ما براي اجراي تمرينات و تيراندازي هاي آموزشي و همچنين استقرار اين تانك ها در سنگرهاي تهيّه شده و هدف قرار دادن تانك هاي فراوان دشمن ، روزي يك افسر از لشكر 16 به قرارگاه تيپ آمد . سرهنگ سليمانجاه فرمانده تيپ و من در سمت معاون تيپ وي را در مورد زمان و چگونگي آمدن تانك ها توجيه كرديم . با آن كه قرار شد تانك ها پس از شروع تاريكي به ترتيب وارد آن جادّه بشوند ، امّا تانك ها قبل از فرا رسيدن شب به آن جادّه رسيدند و در ابتداي پل مستقر شدند ، يعني درست در همان نقطه اي كه هدفي بسيار خوب براي موشك هاي دشمن بود. متأسّفانه از پنج دستگاه تانك چهار دستگاه يكي پس از ديگري منهدم و با خدمه در آتش سوختند . انفجار اين تانك ها در روحيه پرسنل لشكر16 تأثير بدي گذاشت .
همان گونه كه گفته شد چنين زيان هاي جبران ناپذيري سبب شد كه طرحي براي حمله به نيروهاي عراقي مستقر در كانال هندلي تهيه شود . امّا موانع و ميدان مين پيشروي ما را غير ممكن ساخته بود . هر قدر تلاش كرديم كه گذرگاهي در ميدان مين ايجاد كنيم ، موفّق نمي شديم . حتّي براي اين منظور يكي از درجه داران مهندسي و متخصّص مين برداري را از دست داديم. او هنگامي كه در ميدان مين قرار داشت ، مورد هدف گلوله عراقي ها قرار گرفت و به شهادت رسيد .
طرح ديگري براي حمله به كانال هندلي تهيه كرديم براساس اين طرح ، از سه محور بايد به كانال هندلي نزديك مي شديم . يك گروه بايد پس از دور زدن خاكريز دشمن با نيروهاي مستقر در آن درگير مي شد و افراد ديگر از دو محور موانع را بايستي به سرعت پاكسازي و كانال را تصرّف مي كردند . همين طرح يك بار اجراء شد ، امّا محوري كه بايد كانال را دور مي زد ، از سوي دشمن ديده شد و عمليات ناتمام ماند . پس از مدّتي همين طرح دوباره اجراء شد و اين بار تقريباً با موفقيـّت توأم بود . چون دو سوّم كانال تصرّف و بقيـّه در دست عراقي ها باقي ماند . هر چند كه تعداد زيادي از سربازان عراقي به هلاكت رسيدند و 39 نفر هم اسير شدند امّا تصرّف كانال ناقص بود .
روز بعد موجي از تانك هاي دشمن با نفربرهاي زرهي به كانال نزديك شدند و آن قدر تيراندازي كردند كه قسمتي از سطح كانال صاف شد . ساعت 16 وضع بحراني بود ، با آن كه تمام توان را به كار گرفته بوديم ، امّا پاتك دشمن را نمي توانستيم دفع كنيم . به دستور فرماندهي تيپ براي بررسي وضعيّت به اتّفاق سرگرد مهدي عسگري به سمت كانال حركت كرديم . اين فاصله 300 متري را با حالتي خزيده رفتيم . از بالاي سرمان تيرها و گلوله ها به شدّت در حال عبور بود ، به طوري كه اگر دستمان را بالا مي برديم احتمالاً ده گلوله اي به آن اصابت مي كرد .
سربازان ما در شرايط بدي بودند . در مقابل چشمانم يك قبضه تفنگ 57 هدف گلوله تانك قرار گرفت و خدمه آن شهيد شدند . موشك هاي دراگون خدمه نداشت چون اكثر آنان مجروح و از صحنه تخليه شده بودند . با كمك سرگرد عسگري سعي كرديم از موشك آرپي جي استفاده كنيم امّا بي فايده بود ، با يك گلوله آر پي جي نمي شد جلوي حركت حداقل50 دستگاه تانك (در حال آتش و حركت) را گرفت .
علاوه بر گلوله هاي مستقيم تانك ، توپخانه دشمن هم مواضع ما ( از كانال تا خط پدافندي) را زير آتش گلوله دور برد قرار داده بود تا مانع هر گونه اعزام نيروي كمكي بشود كه در اين كار موفق هم بود ، زيرا آنهايي كه براي كمك اعزام شده بودند عملاً كاري از پيش نبردند و در مسير خشك رودخانه نزديك كانال پراكنده شده بودند . چندين جنازه شهيد روي كانال افتاده بود ، امّا حجم سنگين آتش گلوله هاي عراقي مانع از تخليه آنان مي شد . نيروهاي دشمن هر لحظه به كانال نزديك تر مي شدند .
ما فقط تا ساعت 18 دوام آورديم و از آن پس ديگر كاري از دست ما ساخته نبود . با هماهنگي با سرهنگ سليمانجاه فرماندهي تيپ من و افراد باقي مانده به صورت سينه خيز صحنه نبرد را ترك كرديم و نيروهاي دشمن مجدداً كانال را به تصرّف درآوردند . آن روز به قدري سخت و دلگير بود كه سال ها پس از پايان جنگ هم صحنه هاي شهادت همرزمان و پيشروي تانكهاي دشمن را بارها به صورت كابوسي وحشتناك در خواب ديدم . در اثر انفجار گلوله اي كه منجر به شهادت خدمه تفنگ 57 شد و من در نزديك آنها بودم مدّت ها شنوايي ام را از دست دادم ، امّا بدتر از آن وضع بقيّه واحدها بود كه به هم ريخته شده بود .
در آن وضعيّت قادر نبوديم در پاي پل با آنان مقابله كنيم ، خوشبختانه نيروهاي عراقي فقط تا كانال پيشروي كردند امّا از آن روز تا عمليات فتح المبين هر حركتي را در جلوي كانال با موشك و يا تانك مورد هدف قرار مي دادند . روزي موشكي به داخل سنگر يكي از فرماندهان گروهان اصابت كرد و منفجر شد كه چون كسي در سنگر نبود ، تلفاتي نداشتيم .
انتهای مطلب