فصل یکم
تجزیه و تحلیل عملیات های عمده از دیدگاه اصول جنگ
1- نحوه به کار بردن و رعایت اصول نه گانه جنگ در عملیات کرخه (تک مورخ 23/7/59 لشکر 21)
الف – بررسی کاربرد اصل هدف
(1) مأموریت لشکر ۲۱ در این عملیات به شرح زیر بود:
الشكر ۲۱ پیاده مأموریت داشت ضمن پدافند در سرپل های موجود در ساحل غربی رودخانه کرخه، در ساعت ۱۶۰۰ روز 23/7/59 تک نماید و ارتفاعات علی گره زد و ابو صلیبی خات را تصرف کند و در صورت امکان با ادامه تک به سمت غرب، عین خوش و تنگه برتازه را تصرف نماید.
(2) با توجه به اینکه هدف بایستی قابل تشخیص، قطعی (سرنوشت ساز)، قابل ان (منطقی) و در اکثر موارد قابل نگهداری باشد، ملاحظه می شود در این مأموریت :
(الف) هدف، قابل تشخیص بود زیرا ارتفاعات على گره زد، ابو صلیبی خات، عین نه بر قازه، عوارض کاملا روشن و مشخص هستند.
ب) هدف، قطعی (سرنوشت ساز) بود، زیرا دسترسی به آنها علاوه بر انهدام بخشی از دشمن، نیروهای خودی را در موقعیتی مناسب قرار می داد.
(پ) اما هدف با امکانات و ابزار موجود در آن زمان قابل دسترس (منطقی) نیود به عبارت دیگر هدف متناسب با ابزار نبود.
لشكر ۲۱، در طرح اولیه تیپ 1را که شامل گردان ۱۳۱ پیاده، گردان 250 تانک، گردان ۲۹۱ تانک بود، مأمور تصرف تپه های ابوصلیبی خات (هدف ببر) و همچن قسمت شرقی تپه علی گره زد (هدف پلنگ) نموده بود. در صورتی که گنجایش و وسعت تیه های ابو صلیبی خات، خارج از ظرفیت و توانایی این نیرو (گردان ۲۹۱ تانک) بود کما اینکه در عملیات فتح المبین یک لشکر ادغامی (شامل ۲۸ گردان) مأمور تصرف این تپه ها شده بودند طول و عرض تپه های ابو صلیبی خات حدود ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر است، اگر به فرض، مقاومتی در سر راه این یگان وجود نداشت باز این نیروی ناچیز قادر به گسترش منطقی روی هدف و نگهداری آن نبود. لشکر ا مکانیزه عراق با تیپ های ۱ و ۲۷ مکانیزه خود از این ارتفاعات پدافند می کرد. همچنین تصرف تپه علی گره زد نیز خارج از توانایی یک گردان بود.
تیپ 3 لشکر ۲۱ شامل ۳ گردان پیاده مأمور تصرف تپه های شاوریه و بلتا (هدف شیر) و قسمت غربی تیپ علی گره زد شده بود. در مقابل این تیپ، لشکر ۱۰ زرهی عراق قرار داشته است که حداقل، تیپ ۲۴ مکانیزه این لشکر، در خط مقدم مستقر بوده است. این تیپ مسی۔ بایستی علاوه بر تصرف تپه های شاوریه و علی گره زد، گسترش مناسبی را به سمت غرب و جنوب غربی داشته باشد، تجربه عملیات فتح المبین نشان داد که این عمل از ظرفیت و توانایی یک تیپ ۳ گردانی خارج بوده، زیرا در عملیات فتح المبين، تیپ های ۱ و ۲ لشکر ۲۱ و تیپ ۵۸ ذوالفقار که با دو تیپ از سپاه پاسداران (تیپ ۷ دزفول و ۲۷ محمد رسول الله (ص) ادغام شده بودند مأمور عملیات در این جبهه گردیده بود.
ملاحظه می شود در مأموریت ابلاغی به لشكر، عنوان شده بود که در “صورت امکان با ارائه تک به سمت غرب، عین خوش و تنگه بر قازه را تصرف نماید.” این اهداف به هیچ عنوان قابل دسترس برای این نیروها نبود. در عملیات فتح المبين، تصرف هر کدام از این مناطق، به یک قرارگاه حداقل لشکری واگذار شد.
(ت) همچنین هدف، برای آن میزان نیرویی که به این عملیات اختصاص یافته بود، قابل نگهداری نبود و به فرض تصرف آنها، در اثر پاتک دشمن نیروهای عمل کننده پس زده می شدند.
(۳) از جهات دیگر، هدف بایستی با توجه به موارد زیر انتخاب شود الف) مأموریت کلی فرمانده رده بالاتر.
(ب) مأموریت واگذاری به یگان.
(پ) منابع موجود.
(ت) وضعیت و خصوصیات دشمن.
(ث) جنبه های نظامی زمین منطقه عملیات.
ملاحظه می شود که در عملیات مذکور، منابع موجود، وضعیت و خصوصیات دشمن و حتی جنبه های نظامی زمین منطقۀ عملیات کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تمام اطلاعات مربوط به دشمن که در بخش اول، در خصوص این تک بیان شده، بعد از عملیات در دسترس قرار گرفته است و لشکر ۲۱ اطلاع درستی از وضعیت و گسترش دشمن در اختیار نداشته است و به همین علت، هدف هم خارج از وسع نیروها انتخاب شده است.
نتیجه: با توجه به موارد ذکر شده در بالا، چنین نتیجه می گیریم که اصل هدف در عملیات مذکور، به طور ناقص و در سطح ضعیفی به کار گرفته شده است.
ب – بررسی کاربرد اصل آفند
(1) حاصل یک عمل آفندی معمولا باید به کسب و حفظ ابتکار عمل، کسب آزادی عمل برهم زدن تعادل دشمن، تضعیف روحیه او و تحميل اراده خودی به دشمن منتهی گردد. همچنین نتیجه یک عمل آفندی معمولا بایستی سبب بالا رفتن روحیه خودی و سقوط روحية دشمن شود و در عین حال تلفات قابل ملاحظه ای بر دشمن وارد سازد.
(۲) با توجه به آنچه که درباره تک لشکر ۲۱ در مورخ 23/7/59، در بخش یکم بیان گردیده، نتیجه می گیریم که در این عملیات نسنجیده، لشکر نه تنها ابتکار عمل و آزادی عمل را کسب نکرد و نتوانست تعادل دشمن را بر هم زند یا اراده خود را به دشمن تحمیل نماید. بلکه متحمل تلفات و خسارات قابل ملاحظه گردید و روحیه پرسنل لشکر نیز سقوط نمود و بر عکس دشمن را گستاخ تر از قبل کرد.
در آئین نامه عملیات(01/2 – 3م) مطلبی تحت عنوان چه موقع باید تک کرد، بیان شده است. در این مبحث، سه شرط را برای طرح ریزی و اجرای تک، متذکر شده که عبارتند از:
- بتوان نیروهای عمده دشمن را حداقل خنثی نمود.
- بتوان پس از تصرف هدف، در مقابل پاتک های دشمن مقاومت و پایداری نمود.
- در نهایت کار، تلفات و ضایعات دشمن، بیشتر از تلفات و ضایعات خودی باشد.
با توجه به شرح عملیات مذکور، ملاحظه می شود که هیچکدام از شروط بالا، تحقق پیدا نکرده است.
- نتیجه: با توجه به دلایل فوق؛ اصل آفند در عملیات کرخه، به مفهوم واقعی آن رعایت نشده در حد بیان و بطور ناقص (ضعیف) بدون توجه به شرایط حاکم بر اجرای آن صورت پذیرفته است.
پ – بررسی کاربرد اصل تمرکز
اصل تمرکز یعنی “تمرکز دادن تأثیرات توان رزمی تعیین کننده، در زمان و مکان قطعی توجه به اینکه در اصل تمركز قوا باید تلاش کرد، کلیۀ عوامل توان رزمی را در جایی که تأثیری تعیین کننده بر نیروی دشمن دارند، همگام و هم سو نمود، ملاحظه می شود در این عملیات، لشکر به علل مختلف فاقد توان رزمی کافی برای اجرای چنین عملی بوده است. زیرا تیپ ۲ لشكر هنوز به منطقه نرسیده بود و در عملیات شرکت نکرد و همچنین تیپ ۳ که در ارتفاعات شمالی تپه بلتا مستقر بود هیچگونه حرکتی انجام نداد و در واقع نقشی را ایفاء ننمود. به عبارت دیگر، كل عملیات لشکر صرفا به تیپ 1 محدود و متکی گردید. گذشته از این لشكر اطلاعات دقیق و یا لااقل قابل قبولی از گسترش و نقاط ضعف دشمن در اختیار نداشت تا در آن نقطه (مكان قطعی)، تمرکز نیرو دهد. به همین علت تیپ ۱ در قوی ترین منطقه دشمن به کار گرفته شد نه در ضعیف ترین قسمت از جبهه دشمن. به علاوه تک لشکر با یک ساعت تأخیر نسبت به ساعت (س) شروع شد و به همین علت زمان و مدت آتش تهيه پیش بینی شده، هماهنگ و همگام با حرکت یگان های تکور نبوده است. بدیهی است یکی از مهم ترین عناصر توان رزمی، قدرت اتش است که به عللی که اشاره گردید، در زمان و مکان مورد نظر، متمرکز نگردید
با توجه به این مطلب که تمرکز قوا باید آنقدر دوام بیاورد که گویی نیرویی پایدار عمل می کند، نه نیرویی مقطعی و زودگذر، بنابراین در شرایطی که لشکر ۲۱، تیپ احتیاط خود را در دسترس نداشته است، دوام و پایداری قابل قبولی نیز در روند عملیات لشکر مشاهده نمی شود.
در اصل تمرکز، تحقق دستیابی به برتری رزمی در نقطۀ تمرکز، امری حیاتی است. اگر نتوان به روش هایی از قبیل غافلگیری، مانور و سرعت عمل و … به چنین برتری و موقعیتی قاطع، دسترسی پیدا کرد، باید لااقل از لحاظ عوامل فیزیکی توان رزمی، یک برتری قطعی نسبت به دشمن در نقطه تمرکز ایجاد نمود. حتی اگر فرض شود که دشمن با یک تیپ (تیپ ۲۴ مکانیزه) در مقابل تیپ ا لشکر ۲۱ پدافند می کرده است باز به این نتیجه می رسیم که نسبت توان رزمی خودی به دشمن با در نظر گرفتن عواملی چون، بهره برداری دشمن از سیستم سد موانع، آگاهی و آمادگی وی نسبت به تک لشکر و … حتی یک به یک هم نبوده است.
طبق تشریح عملیات، دشمن که از زمان و سمت تک نیروهای خودی آگاهی داشته است قسمت عمده جنگ افزارهای ضدزره خود را در امتداد جنوب جاده دهلران، در جهت شمال مستقر کرده بود و تانک های در حال حرکت به سمت علی گره زد را از پهلو، هدف قرار داده است. در واقع این دشمن است که از اصل تمرکز بهره برداری کرده است نه نیروهای خودی.
تیپ ا لشکر ۲۱ وقتی متوجه می شود در دام دشمن افتاده است، سراسیمه تن به پراکندگی می دهد که همین امر موجب از هم گسیختگی یگان های تیپ می گردد و طبق گزارش لشکر، تیپ ۱ سه چهارم تجهیزات و پرسنل خود را از دست می دهد.
- نتیجه: لشکر ۲۱ پیاده در تک مورخ به دلایل فوق، موفق به رعایت اصل تمرکز قوا نگردیده و در سطح ضعیفی به کار گرفته شده است.
انتهای مطلب