فصل یکم
تجزیه و تحلیل عملیات های عمده از دیدگاه اصول جنگ
ت – بررسی کاربرد اصل صرفه جویی در قوا
صرفه جویی در قوا یعنی “اختصاص حداقل توان رزمی ضروری به تلاش های فرعی”.
در اصل صرفه جویی در قوا هیچ بخشی از قوا را نباید بدون هدف و منظور رها ساخت. حتی احتیاط هم برای منظور خاصی نگهداری می شود. همچنین نیروهایی که نقش حیاتی ندارند باید به عملیاتی چون تک محدود، پدافند، تأخير و یا فریب مبادرت ورزند. در عملیات مورخ 23/7/59 لشکر ۲۱ تلاش اصلی و فرعی در قالب معنای خاص خود وجود نداشته است. اگر چنین فرض کنیم که تیپ ۳ به عنوان صرفه جویی در قوا در نقش تلاش پشتیبانی عمل می کرده، ملاحنه می کنیم این تیپ در عمل هیچ حرکت و فعالیت مثبتی از خود نشان مداد است در واقع این قسمت نیرو از توان لشکر، به هدر رفته است نه اینکه صرفه جویی شده باشد. ممکن است قبول کنیم که اصل صرفه جویی در قوا در طرح ریزی عملیات را گردیده است، اما یقينا” در اجرا نقض شده است.
مفهوم کاربرد حداقل نیروی لازم در مناطق کم اهمیت به منظور استفاده ارزشمند از مازاد آنها در محل تلاش اصلی (نقطۀ تمرکز) است. در صورتی که در عملیات فوقالذکر از این نیروها، در منطقۀ مورد نظر بهره برداری نشده و در واقع عاطل و باطل گردیده است.
ث – بررسی کاربرد اصل تأمین
رعایت اصل تأمین باعث کاهش آسیب پذیری یگان در مقابل اقدامات نفوذی و عملیات غافلگیرانه دشمن، همچنین موجب نگهداری پتانسیل نیرو و کسب و حفظ آزادی اعمال می گردد.
برای اینکه دریابیم که در تک مورخ 23/7/59 لشکر ۲۱، اصل تأمین رعایت گردیده است یا خیر، باید چگونگی عملیات را از دیدگاه اقداماتی که موجب دسترسی به اصل تأمین می گردند، نقد و بررسی کنیم:
(1) برقراری عوامل تأمینی: (جلودار – پهلودار . پوشش هوایی)
در عملیات 23/7/59 لشکر ۲۱، از گسترش دشمن و حتی مواضع اصلی پدافندی او اطلاع مناسبی در دست نبود. در چنین شرایطی اجرای تک هماهنگ شده مفهومی ندارد بنابراین لازم بود نیروها حداقل در پیشاپیش خود و همچنین در جناحين، نیروی تأمینی مناسبی بر قرار می کردند تا در دام دشمن گرفتار نشوند، اما می بینیم که لشکر فقط به جناح چپ خود (مشرق) که آنهم مانع رودخانه کرخه تأمين طبیعی آن را برقرار کرده بود، توجه کرده و گردن سوار زرهی را در آن جناح قرار داده بود. در صورتی که می توان گفت این جناح نیاز به چنین توجهی نداشته است.
گروه های رزمی تحت امر تیپ ۱ در حالیکه با فاصله قابل ملاحظه ای از یکدیگر به سوی دشمن پیشروی کرده اند و بین آنها شکاف وجود داشته است، از پهلو هدف قرار گرفته اند (به ویژه یگانی که به قسمت على گره زد حرکت می کرده است). زیرا هیچکدام از آنها تأمین جلو و جناح خود را برقرار نکرده بودند. پوشش هوایی این یگان ها نیز به وسیلۀ هوانیروز یا نیروی هوایی برقرار نشده بود. هر چند تهدید موشک های زمین به هوانی دشمن بسیار حسدني اما می شد در حد معقولی، از طریق پرواز بال گردانهای گرا بر فراز این یگان های تامین ها را برقرار کرد.
(۲) شناسایی و عملیات اطلاعاتی؛
(الف) اهمیت این بخش از اقدامات تأمینی یعنی ” شناسایی و کسب اطلاعات از جو زمین و دشمن” به حدی برجسته و حیاتی است که می توان گفت بدون داشتن اطلاعات دقیق از جو و زمین و دشمن، هر گونه طرح ریزی عملیاتی و انجام هر حرکتی به سوی دشمن حکم خودکشی را دارد.
کسب اطلاعات مذکور از مسئولیت های فرماندهی است و باید به هر وسیله ممکن آن را کسب نماید تا وصول به پیروزی امکان پذیر باشد. |
(ب) هر چند در شرح عملیات کرخه، عنوان شده که با شروع فعالیت قرارگاه مقدم نزاجا در جنوب، عملیات اطلاعاتی نیز فعال گردید و به لشکر ۲۱ مأموریت داده شده بود که با اعزام نیروهایی به غرب رودخانه کرخه، نسبت به شناسایی از منطقه و اعزام گشتی های شناسایی و رزمی اقدام نماید. اما اصولا در اوایل جنگ به علت نارسایی های موجود در سیستم اطلاعاتی یگان ها، از قبیل کسر پرسنل سازمانی اطلاعاتی، ضعف آموزش اطلاعاتی، نبودن منابع مطمئن و دیگر عوامل، کار کرد مدار اطلاعاتی موفقیت چندانی نداشت. به عنوان مثال بعضی از یگان ها فاقد افسر اطلاعات بودند. یگان های در خط به علل فرق نمی توانستند اخبار مورد نیاز را به موقع جمع آوری و گزارش نمایند، چه بسا در اعلام اخبار مبالغه می گردید. اخبار و اطلاعاتی که از رده های بالاتر می رسید، بعضا کهنه و یا تأیید نمی گردیدند. به طور مثال در هنگام اعلام مأموریت تک به فرمانده لشکر ۲۱ حمزه، به نامبرده گفته شده بود “دشمن عقب نشینی نموده و هیچ نیروی عمده ای در پیش روی شما وجود ندارد. بنابراین طرح ریزی عملیات بر مبنای تجسم وجود دشمن ناچیزی به عمل آمده بود. کما اینکه در صفحه ۱۶۲ تشریح عملیات کرخه (بخش یکم) چنین بیان شده است. لازم به ذکر این نکته می باشد که اطلاعات اشاره شده از استعداد دشمن قبل از طرح ریزی لشکر ۲۱ پیاده در دست نبود. استعداد آن خیلی کمتر تخمین زده شده و بر آن اساس طرح مانور تهیه گردیده بود.”
شاید بتوان چنین عنوان کرد که مهم ترین علت ناکامی تک لشکر ۲۱ پیاده حمزه در تاریخ 23/7/59 ضعف اطلاعات از دشمن بوده است. که در اثر عدم کارآیی سیستم کسب اطلاعات خودی صورت گرفته است.
(3) ضد شناسایی و عملیات حفاظت اطلاعات:
بررسی سوابق عملیات کرخه نشان می دهد که اقدامات لازم برای حفاظت اطلاع صورت نگرفته است. کما اینکه در صفحه ۱۶۱ شرح عملیات کرخه چنین عنوان شده است:
“در واقع دشمن با مطلع شدن از ورود یگان های جدید به منطقه و جابه جایی های موجود و احيانا داشتن جاسوس در مناطق عملیاتی (ستون پنجم)، از عملیات تهاجمی قریب الوقوع نیروهای ارتش جمهوری اسلامی با خبر شده بود و جابه جایی های لازم یگان هایش را برای مقابله با عملیات آفندی نیروهای خودی به مورد اجرا گذاشت”.
در آن زمان سازمان ضد اطلاعات ارتش منحل شده بود و هنوز سازمان حفاظت اطلاعات فعلی جایگزین آن نگردیده بود به همین دلیل مسئولیت ها لوث شده، اسرار عملیات و کلیات طرح ها و دستورات به علت عدم حفاظت تبلیغات، عدم طرح های فریب و پوشش، عدم تأمین ارتباط و مخابرات و عدم حفاظت اسناد و مدارک، احتمالا لو می رفته است یا اینکه آنطور که باید و شاید محافظت نمی گردید.
ناهماهنگی بین نیروهای دفاعی در منطقه، اضطراب و نگرانی شدید مسئولین اعم از کشوری و لشکری و اصرار آنان به اجرای هر چه سریع تر آنند متقابل برای بیرون راند متجاوز از سرزمین مقدس ایران اسلامی و بیان حقایق صحنه عملیات در سخنرانی ها و اجتماعات و نماز جمعه و تبلیغات صدا و سیما در خصوص منکوب کردن ارتش متجاوز عراق و … سبب شده بود که نیروهای عراقی از چگونگی ورود نیروهای تقویتی ارتش جمهوری اسلامی به منطقه برای اجرای حمله متقابل آگاه گردند. همچنین بازجویی از پرسنل خودی که در تک مختل کننده عراق در روز 22/7/59 به اسارت عراق در امدند می تواند عاملی برای افشای عملیات محسوب شود.
(۴) برقراری سد موانع و عملیات ممانعت:
هر چند در آفند نیز می توان از تاثیرات سد موانع بهره مند شد ولی در عملیات کرخه، به حدی کوتاه بود که نمی توان اقدامات مربوط به برقراری سد موانع را در جناح یا دد جلو نیروهای تک ور، به عنوان عاملی جهت تامین نیروها به حساب آورد. فقط می توان گفت که اگر به همراه نیروهای تکور وسایل سنگین مهندسی جهت زدن خاکریز به منظور حفاظت آنها در برابر جنگ افزارهای ضدتانک اعزام می گردید شاید تا حدودی از پذیرش تلفات و خسارات بیشتر جلوگیری می شد.
(۵) سرعت در حرکت: |
اصولا کمبود شبکۀ ارتباط زمینی و کمبود وسایل ترابری متنوع، شکل و جنس زمین مانع از آن می گردید که بتوان نیروی کافی را به سرعت در مناطق عملیاتی متمرکز نموده و به کار برد. کما اینکه روند کند تقویت نیروهای مدافع در جبهه جنوب و اتکاء به یک خط آهن و جاده های کوهستانی، سبب گردید که ارتش جمهوری اسلامی ایران نتواند به سرعت لشکرهای زرهی و حتی پیاده خود را در مناطق حساس مستقر ساخته و به موقع وارد عمل نماید. لشکر ۲۱ پیاده تا تاریخ شروع عملیات یعنی 23/7/59 نتوانست عناصر سازمانی خود را به طور کامل وارد منطقه نماید. این موضوع، عامل سرعت را در حرکت تیپ ۲ به منطقه و ایفای نقش احتیاط لشکر، تحت الشعاع قرار داد.
(۶) داشتن احتیاط مناسب و متحرک:
لشكر ۲۱ در تک مورخ 23/7/59 فاقد احتیاط مناسبی برای اعمال نفوذ در عملیات و مقابله با وضعیت های پیش بینی نشده بود و این مسئله ناقض اصل تأمین است.
در عملیات رزمی، به ندرت اتفاق می افتد که وضعیت نبرد عينا طبق طرح پیش بینی شده، جریان پیدا کند. زیرا تغییرات مربوط به جو و زمین و دشمن و خودی، فرمانده را با وضعیت جدیدی مواجه می سازد و برای اعمال نفوذ در عملیات لازمست تصمیم جدیدی اتخاذ نماید و در ازاء آن از نیروی تازه نفس و درگیر نشده ای به نام “احتیاط ” استفاده نماید. در عملیات مورخ 23/7/59 لشکر ۲۱، علاوه بر اینکه تیپ ۳ به هر دلیل، تلاشی از خود نشان نداده است احتیاطی هم برای جایگزین کردن آن با کمک به تیپ ۱ وجود نداشته است.
- نتیجه: در تک مورخ 23/7/59 لشکر ۲۱ پیاده، به علت عدم اجرای اقداماتی که در بالا به آن اشاره شد، اصل تأمین رعایت نگردیده است. عدم رعایت این اصل موجبات سستی سایر اصول جنگ را نیز فراهم می نماید.
انتهای مطلب