فصل یکم
تجزیه و تحلیل عملیات های عمده از دیدگاه اصول جنگ
ج – بررسی کاربرد اصل مانور
- مانور عبارت است از؛ جا به جایی و جرکت دادن حساب شدۀ توان رزمی مأثر به منظور دستیابی به موقعیتی برتر نسبت به دشمن.
- در عملیات مورخ ۲۳ مهرماه لشکر ۲۱ ، حرکات و جابه جایی توان رزمی به شکلی که تواند در وضعی برتر نسبت به دشمن قرار گیرد، صورت نگرفت زیرا تیپ ۳ اصولاً! حرکتی انجام نداد. تیپ ا به علت اینکه دو هدف جداگانه و به فاصله بسیار زیاد از هم واگذار شده بود، نمی توانست طوری حرکت کند که در نهایت در موقعیتی برتر نسبت دشمن قرار گیرد. استعداد و توان رزمی گردان ۲۹۱ تانک در حدی نبود که بتواند نیروهای مستقر در مسیر حرکت و همچنین نیروهای مستقر در ارتفاعات أبو صلیبی خات را که احتمالا تیب لشكر ا مکانيزه عراق بوده منکوب نموده و این نیروها را نامتعادل سازد. به ویژه این گردان فاقد اطلاعات صحیح از استعداد، موقعیت و گسترش دشمن بوده است. همچنین شکل حرکت و پیشروی نیروهایی که مسئول تصرف قسمت شرقی تپه علی گره زد بوده اند به نحوی بوده که خود در موقعیت آسیب پذیری نسبت به دشمن قرار گرفته اند. این نیروها از مواضع پوشیده خود بیرون آمده و در دست باز، در معرض آتش جنگ افزارهای ضدزره شمن که از قبل در مواضع پوشیده به انتظار چنین حرکت هایی مستقر شده بودند، قرار گرفته و یکی پس از دیگری منهدم می شوند. به علت تأخیر یک ساعته ای که در زمان تک لشکر به وقوع می پیوندد، تأثیر قدرت آتش که مکمل مانور یگان ها می باشد تقلیل پیدا می کند. به خصوص لازمه دقت تیر توپخانه ها و خمپاره اندازها، وجود یک سیستم آماج یابی مؤثر و داشتن اطلاعات دقیق از موقعیت جنگ افزارهای ضدزره و سایر جنگ افزارهای دشمن می باشد، که برابر آنچه که اتفاق افتاده، این اطلاعات بسیار ناچیز و غیر کافی بوده است. در یک تک هماهنگ شده، آتش های پدافندی دشمن باید خاموش و خنثی گردند، این مهم عاید نمی گردد مگر اینکه آتش های پشتیبانی خودی دقت تیر داشته باشند.
طرح مانور لشکر ۲۱ به علت نرسیدن تیپ دوم لشکر به منطقه و نبودن احتیاط مناسب فاقد قابلیت انعطاف که یکی از ابعاد اصل مانور می باشد بوده است.
- نتیجه: در تک مورخ 23/7/59 لشکر ۲۱ پیاده به عللی که در بالا به آنها اشاره شد، اصل مانور به صورت منطقی، رعایت نشده و در سطح ضعیفی به کار گرفته شده است.
چ – بررسی کاربرد اصل وحدت فرماندهی
- وحدت فرماندهی یعنی اینکه در یک سلسله مراتب فرماندهی، همه نیروها تحت و واجد شرایط با اختیارات کافی قرار گیرند تا وی بتواند در راستای خط مشی کلی، با ایجاد وحدت و تلاش کلیۀ منابع و نیروها در یک جهت و به سوی هدف مشترک سوق دهد.
وحدت و تلاش، زیر چتر وحدت فرماندهی و از طریق هماهنگی، همکاری، همدلی و تشریک مساعی بین همه نیروها امکان پذیر می گردد.
- هر چند در مقدمه تشریح عملیات کرخه چنین عنوان شده که در صحنۀ عملیات خوزستان هماهنگی کامل بین نیروهای دفاعی منطقه وجو نداشته است و هر قسمت از صحنه را یک فرمانده اداره می کرده است. معالوصف مسئولیت عملیات کرخه به فرمانده لشکر 21 پیاده که یک افسر شایسته و شجاع و ورزیده بود، واگذار گردیده است، بنابراین وحدت فرماندهی به شکل ظاهری آن در این عملیات وجود داشته است. اما به هر دلیل، نامبرده نتوانسته است با ایجاد وحدت تلاش، کلیه منابع را در یک جهت و به منظور دسترسی به هدف یکپارچه و همسو نماید. به طور مثال روح همکاری و تشریک مساعی بین تیپ 3 و تیپ 1 وجود نداشته است. شاید اگر تیپ 3 به سمت تپه های بلتا و علی گره زد سرازیر شده پیشروی می کرد، کمک بسیار شایانی به تیپ 1 می نمود، زیرا عقبه نیروهایی از دشمن که تیپ 1 را متوقف می نمود، تهدید می گردید و به تبع، این مسئله روی کل عملیات تأثیر مثبت بر جای می گذاشت.
ایجاد هماهنگی، همکاری و تشریک مساعی بین مجموعه نیروهای تحت امر یک فرماندهی، از مسئولیت های غیرقابل تفویض همان فرماندهی است. اینک چرا فرماندهی لشکر 21 که افسری شاخص بود، نتوانسته است این وحدت و تلاش را ایجاد کند، ممکن است به علل زیر بوده باشد:
(الف) دخالت های بیش از حد مسئولین رده بالای کشوری در حیطۀ مدیریت و فرماندهی این افسر که بدون شک ناشی از نگرانی شدید آنان بوده است.
(ب) ضعف اطلاعات از دشمن که به ناآگاهی فرمانده لشکر از وضعییت منجر می شود که خود آفات رهبری است.
(پ) به کارگرفتن تیپ 3 لشکر 21 در روز 22/7/59 در پشتیبانی از یگان های مستقر در سرپل و خسته و فرسوده نمودن تیپ مذکور به نحوی که در هنگام شروع تک لشکر، کارایی رزکی آن کاملاً تقلیل یافته بود و نتوانست نقش مؤثری ایفا کند، به ویژه سمت حرکت آن تغییر یافته بود.
(ت) نرسیدن تیپ 2 لشکر به منطقه و خالی بودن دست فرمانده لشکر برای اعمال نفوذ در عملیات.
(ث) مهلت داده شده به فرمانده لشکر 21 برای طرح ریزی، آمادگی و اجرای عملیات، با توجه به تازه تأسیس بودنلشکر و عدم انسجام واحدهای تحت امر، کم بوده است. این شکل تعجیل و شتابزدگی، روی هماهنگی و آمادگی نیروها و منابع، تأثیر منفی داشته است.
- نتیجه: در تک مورخ 23/7/59 لشکر 21 پیاده، برابر آنچه که در بالا بیان شد، اصل وحدت فرماندهی به شکل ظاهری آن در سطح مطلوبی رعایت گردیده، اما در حقیقت عوامل تأثیر گذار باعث شده که فرمانده لشکر نتواند با ایجاد وحدت تلاش، کلیه منابع را همشو و یکپارچه نماید.
ح – بررسی کاربرد اصل غافلگیری
- غافلگیری یعنی: ضربه زدن به دشمن در زمان و مکان و به روشی که انتظار و آمادگی پذیرش آن را ندارد.
- برای اینکه دربیابیم در تک مورخ 23/7/59 لشکر 21، اصل غافلگیری رعایت گردیده است یا خیر، عملیات را از دیدگاه اقداماتی که موجب دسترسی به اصل غافلگیری می گردند، نقد و بررسی می کنیم:
(الف) در اختیار داشتن اطلاعات دقیق از جوّ زمین و دشمن:
نیرویی که قصد تک دارد، باید بداند، دشمن در کدام منطقه و در چه زمانی تک ما را ندارد و در کدام محل در چه زمانی انتظار تک ما را دارد. تا از این دو موضوع آگاهی حاصل نکنیم قادر بر غافل گیر کردن دشمن نخواهیم شد. سیستم اطلاعات خودی باید ضمن روشن کردن دو مورد بالا حتی از طرز فکر دشمن و زمینه های فریب وی نیز آگاهی حاصل نماید.
بررسی سوابق عملیات کرخه نشان می دهد که هیچگونه آگاهی صحیحی از وضعیت و نیت دشمن در دست نبوده است. عده ای از مسئولین رده بالا به فرمانده لشکر گفته اند: “دشمن عقب نشینی کرده و هیچ نیروی عمده ای در پیش روی شما قرار ندارد.” پاره ای اخبار حاکی از تک نیروها عراقی و عبور آنها از رودخانۀ کرخه بوده است. در حالیکه می بینیم هر دو موضوع حقیقت نداشته و شواهد و قرائن نشان می دهد که دشمن احتمالاً به انتظار تک نیروهای ایرانی به کمین نشسته بود.
(ب) پنهان نگه داشتن نیات، طرح ها و دستورات:
به دلایلی که در بحث مربوط به اصل تأمین بیان شد، نیروهای عراقی از نیات نیروهای خودی نسبت به اجرای تک در منطقه کرخه آگاه شده بودند. شرایط و اوضاع جبهه در اوایل جنگ به شکلی بود که خواه ناخواه حرکات، جا به جایی ها و تصمیمات، از دید دشمن پنهان نمی گردید و به همین علت، دشمن با گسترش و استقرار کلیۀ جنگ افزارهای ضدزرّه خود در امتداد و جنوب جادۀ آسفالتۀ پل نادری – علی گره زد، دامی را برای نیروهای تک ور از قبل گسترده بود.
(پ) عملیات فریب در تمام زمینه ها:
برای به اشتباه انداختن دشمن و سردرگم نمودن و پرت کردن توجه دشمن از محلی که تک در آنجا انجام می گیرد یا لااقل از محل تک اصلی، باید مبادرت به اجرای فریب نمود.
بررسی سوابق عملیات کرخه، نشان می دهد که هیچگونه اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است.
(ت) چالاکی و سرعت در حرکات:
در غافلگیری باید ضربه را در زمان و مکانی بر دشمن فرود آوریم که فرصت عکس العمل مناسب را نداشته باشد. نواخت ضربات باید آنچنان سریع باشد که فرصت خود بازیابی و واکنش مؤثر را از دشمن سلب نماید.
در عملیات کرخه، نواخت حرکت، زمان حرکت و شکل حرکت به نحوی بود که نه تنها فرصت عکس العمل را از دشمن نگرفته بلکه آنچنان عملیات به تأخیر و کندی گرائیده شده که دشمن به انتظار حرکت ما نیز نشسته و لحظه شماری می نموده.
- نتیجه: در تک مورخه 23/7/59 لشکر 21، بر طبق آنچه که در بالا بیان گردید، اصل غافلگیری از طرف نیروهای خودی رعایت نگردیده است و در واقع این دشمن بود که نیروهای خودی را غافلگیر کرد.
خ – بررسی کاربرد اصل سادگی
- اصل سادگی یعنی: تهیه طرح های واضح و ساده و صدور دستورات صریح، منطقی، کوتاه و مختصر به منظور حصول اطمینان از درک و فهم کامل آنها.
- ظاهراً عملیات نظامی قبل از اجراء دشوار به نظر نمی آیند، اما اغلب در زمان اجراء، مسائل ساده نیز مشکل می گردند.
- درست است که در طرح عملیات کرخه اسماً به هر کدام از تیپ های 1 و 3 لشکر 21 هدف هایی واگذار شده بود اما وقتی به کُنه وظایف واگذاری به تیپ 1 توجه کنیم و خود را به جای فرمانده این تیپ قرار دهیم، درمی یابیم که دستورات مذکور نه عملی بوده و نه منطقی، زیرا تلاش تیپ 1 متوجه دو سمت عمود برهم شده است. یعنی یک گردان به سمت غرب و گردان دیگری در سمت تقریباً جنوب تک می کرده اند و این در حالی است که در فاصلۀ بین این دو گردان که حدود 10 کحیلومتر بوده، نیروی فعال دیگری نبوده است. بدیهی است، انجام این مأموریت با توجه به گسترش دشمن و وضع زمین، عملی نبوده و صدور چنین دستوری، نه منطقی طلقی می گردد و نه صریح و حتی به دلیل غیرعملی بودن آن پیچیده هم به نظر می رسد. اصولاً هر طرح یا دستوری که قابل پیاده کردن نبوده و یا به عبارت دیگر غیرقابل اجرا باشد، از دیدگاه زیر دستان و مجریان آن، قابل فهم نیز نخواهد بود.
- نتیجه: طرح عملیاتی لشکر 21 در تک مورخ 23/7/59 طرحی غیر قابل اجرا و غیر منطقی بوده و در سازمان برای رزم و واگذاری مأموریت ها، اصل سادگی در سطح ناقصی (ضعیفی) به کار گرفته شده است.
انتهای مطلب