از سپتون تا شلمچه-18
ادغام گردان هاي ارتش و سپاه

پس از آماده كردن طرح هاي آفندي ، جلسات مشتركي با فرماندهان سپاه تشكيل گرديد تا براي ادغام گردان هاي ارتش و سپاه و بسيج برنامه ريزي شود . البتّه رزمندگان سپاه و بسيج داراي سلاح هاي سبك بودند و افراد هر گردان آنها دويست الي سيصد نفر بيشتر نبود ، در حالي كه گردان هاي ما هزار تا هزار و دويست نفر پرسنل داشت . در هر حال تصميم گرفته شد گردان ها به صورت تركيبي و سربازان و سپاهيان در كنار هم با دشمن وارد نبرد شوند .

سه تن از فرماندهان گردان سپاه به نام هاي كوسه چي ، محمّدي و سوداگر و همچنين سرتيپ شهيد مكي كه در آن زمان معاون عملياتي تيپ3 را به عهده داشت براي ادغام نيروها مرا ياري كردند . براي اولين بار تركيب سربازان و سپاهيان را از گردان 171 كه در ساختمان هاي نيمه تمام دانشگاه جندي شاهپور دزفول به طور موقّت مستقر بود ، شروع كرديم . به اين ترتيب كه گروهان هاي بسيجي را با گروهان هاي سربازي در كنار هم قرار داده و آنان را با يكديگر آشنا مي كرديم و سپس تا رده گروه و تيم ها در گروهان ها ادغام صورت مي پذيرفت .

 

6 – آموزش گردان هاي ادغامي

زمان آموزش كه براي نيروهاي ادغامي در نظر گرفته شد 4 تا 5 روز بود . به خصوص در مورد اجراي عمليات شبانه زمان بيشتري صرف مي شد . براي اطمينان از انجام صحيح امور از تمام گروهان ها بازديد مي كردم و بدون آن كه نكته اي از عمليات مطرح بشود ، آنان را به انهدام دشمن و بازپس گيري زمين هاي از دست رفته تشويق و ترغيب مي نمودم . تجهيزات به دقّت كنترل و بازديد و سازماندهي چند بار تمرين داده مي شد تا در حين اجراي عمليات خطايي صورت نگيرد .

پس از پنج روز آموزش و تذكّر نكات لازم و اطمينان از آمادگي گردان ادغامي171 ، بقيّه گردان ها را تعويض و آنها به عقب آمدند تا به همان ترتيب آموزش داده شوند .

 

7 – تشكيل قرارگاه هاي فرماندهي نصر

تيپ ما شامل 4 گردان پياده و يك گردان سوارزرهي و يك گردان تانك و دو گردان توپخانه با چهار گردان سپاهي از تيپ7 وليعصر به سرپرستي برادر پاسدار« كوسه چي» تحت عنوان جديد نصر3  ادغام شد . فرماندهي نصر3 به من و برادر كوسه چي محوّل شد . جلسات توجيهي براي فرماندهان تا ردة دسته (به صورت تركيبي و ادغامي اعم از ارتش و سپاه) در تيپ3 تشكيل دادم. شب ها پس از اقامة نماز و دعا اين جلسات را كه جنبة راهنمايي و مشخّص كردن مسئوليت ها داشت ادامه دادم ، تا جايي كه هر فرماندة دسته مي دانست كه در صورت حمله چه عملي بايد انجام بدهد. مسيرهاي حركت و تانك هايي كه بايد در مسير منهدم شود و ساير مسايل ديگر نيز بيان شد تا جاي هيچ گونه ترديد و ابهامي باقي نماند .

مسئوليت هـا مشخّص ، شناسايي ها تكميل و توپخانه ها كاملاً آماده شدند . مواضع و سنگرهاي فرماندهان و اورژانس ها كامل شد ، جيرة اضافي و عملياتي تقسيم ، تجديد نظرهاي ضروري و سازماندهي انجام شد ، از پرسنل بازديد و حاضر به كاري جنگ افرازها تأكيد ، تيراندازي فشرده برنامه ريزي و اجراء و اصول جنگ در شب آموزش داده شد . لازم به توضيح است سرهنگ حسين حسني سعدي كه قبل از اجراي عمليات فتح المبين فرماندهي لشكر21 را به عهده گرفت ، افسري فداكار، شجاع ، مؤمن ، باسواد ، پرتلاش و حاضر و ناظر بر همة مراحل بود . او در انجام صحيح اين مأموريت و توجيه فرمـاندهان و شنـاسايي از منطقه و پشتيباني و هدايت يگان ها نقش بسيار ارزنده اي داشت و بر كلية امور به طور مستمر نظارت و راهنمايي مي كرد .

 

 

  • qمحل قرارگاه تاكتيكي نصر3 و يگان هاي مجاورش

قرارگاه تاكتيكي نصر3 در فاصلة 400 متري خط مقدم در داخل ساختمان مخروبه اي در كنار كوت كاپن احداث شد . شايد انتخاب چنين نقطه اي با فاصلة كم از خط مقدّم طبق اصول نباشد امّا به لحاظ حضور در صحنه و كنترل بيشتر و جلوگيري از جابه جايي قرارگاه در مراحل بعدي اين مكان انتخاب شد . قرارگاه تاكتيكي در عمق 5 متري سطح زمين احداث شد . كلية سيم ها و كابل ارتباطي را در داخل خاك قرار داديم تا در هنگام عمليات ارتباط و برق قطع نشود . قرارگاه يدكي نصر3 هم در شرق رودخانه كرخه بين شهرك خلخالي و رودخانه احداث شد .

در جناح چپ ما لشكر77 خراسان بايستي عمليات خود را انجام مي داد . هدف نهايي اين لشكر دسترسي به سايت هاي3 و 4 و 5 دزفول در ارتفاعات ابوصليبي خات بود . در مقابل آنان لشكر1 مكانيزه عراق در منطقة شوش استقرار داشت كه داراي ميدان هاي مين فراوان و موانع مستحكمي بود . البتّه ميدان هاي مين و موانع مستحكم در همة جبهه هاي ارتش عراق وجود داشت.

در مقابل ما در كوت كاپن و رودخانه رفائيه تا مقابل تپّه چشمه لشكر10 زرهي عراق در دو رده و بعضي از محورهاي حسّاس مثل كوت كاپن در سه رده خط پدافندي داير كرده بود . تانك هاي لشكر10 زرهي در مقابل بسيار زياد و داراي مواضعي محكم بودند و تنها از نزديك قابل انهدام بود . بنابراين در شب بايد تا نزديكي تانك پيشروي صورت مي گرفت تا بتوان با آر پي جي آن را منهدم كرد .

البتّه اين نوع پيشروي كار ساده اي نبود و نياز به ايثار و شهامت فراواني داشت . گذشته از اينها توپخانه ها و مهندسي دشمن نسبت به ما داراي برتري بود و از نظر هوايي نيز با ما قابل مقايسه نبود . نيروهاي عراقي از بهترين و كامل ترين امكاناتي كه استكبار جهاني و كشورهاي حامي آن در اختيارش گذاشته بودند بهره مي بردند .

همان طور كه قبلاً اشاره شد لشكر77 در جناح چپ ما مستقر بود . دو روز قبل از آغاز عمليات فتح المبين ، ارتش عراق به مواضع يگان هاي لشكر77 در غرب شوش حمله كرد و پس از نفوذ به سنگرهاي آنان تعدادي را به اسارت برد و اين اتّفاق در روحية لشكر77 تأثير  بدي گذاشت .

در سمت راست ما قرارگاه عملياتي نصر1« شامل تيپ1 لشكر21 و چهارگردان سپاهي از تيپ7 وليعصر» قرار داشت . هدف آنان نفوذ از طريق زير كانال هندلي در غرب پل نادري تا تپّه چشمه و تصرّف جادة آسفالته بود .

انتهای مطلب

منبع: از سپتون تا شلمچه، پورداراب، سعید، 1380، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده