پس از آماده شدن خاكريزها ، خنثي كردن موانع و ايجاد معابر از چندين مسير و سازماندهي نيروها ، كامل شدن اورژانس ها ، تقسيم كارها و مشخّص شدن هدف ها آماده شديم كه يك حملة گسترده را عليه نيروهاي عراقي توأم با غافل گيري بدون آتش تهيه به ثمر برسانيم .
در درون سنگرها همه جا راز و نياز به درگاه خدا بود ، رزمندگان با صفاي دل و خلوص نيّت دعا مي كردند كه با توكّل و استعانت الهي بر نيروهاي دشمن غلبه كنند . به همراه ما بسيجيان ايثارگر و پاسداران شجاع حضور داشتند و با روحيّه و ايمان قوي و روح شهادت طلبي خود را براي نبرد آماده كرده بودند .
سرانجام نوروز سال1361 فرارسيد ، رزمندگان كفر ستيز بنا داشتند شادي ملّت قهرمان ايران را دو چندان كنند . ساعت30 دقيقه بامداد دوّمين روز فروردين سال1361 رمز عمليات با نام مقدّس « يا زهراء(س) ، يا زهراء(س) » به رزمندگان اعلام و حملة همه جانبه نيز در همان لحظه آغاز شد .
پس از دريافت رمز عمليات ، رزمندگان قرارگاه نصر3 از سه محور وارد گذرگاه هاي ( تهيه شده در) ميدان هاي مين دشمن شدند و با رعايت احتياط و سكوت خود را به اولين خاكريزها و مواضع تانك هاي ارتش عراق رساندند. گردان171 ادغامي در جناح چپ ، گردان174 ادغامي در وسط مقابل كوت كاپن و گردان804 ادغامي در جناح راست عمل مي كردند ، عراقي ها انتظار چنين حملة گسترده در منطقه اي وسيع از دشت عبّاس تا جنوب شوش را نداشتند . رزمندگان ما پس از نفوذ به عمق مواضع دشمن حملة خود را شروع كردند .
نيروهاي عراقي با ترس و وحشت فراوان ديوانه وار همه جا را زير آتش گرفتند ، بيش از هر چيزي گلوله هاي منوّر در سرتاسر منطقه شليك مي شد تا با استفاده از روشنايي آن بدانند كه چه خبر شده است . اين روشنايي براي رزمندگان ما كه در خطوط پدافندي عراقي ها نفوذ كرده بودند مؤثّر افتاد و به راحتي توانستند تانك ها و خودروهاي آنان را مورد اصابت قرار دهند . تانك ها يكي پس از ديگري منهدم مي شد و آتش سوختن آنها نيز منطقه را كاملاً روشن كرده بود .
لحظه هاي عجيبي بود ، همه جا آتش ، گلوله، خون، فرياد الله اكبر و از طرفي ناله هاي مجروحان و سكوت شهداء محسوس بود . ارتش عراق توان مقابله با اين همه ايثار و روحيّة شهادت طلبي رزمندگان ما را نداشت . در جناح راست ما موفقيّت هاي خوبي به دست آمد .
تيپ2 به فرماندهي سرهنگ فرض الله شاهين راد ، افسر شجاع و آهنين جبهه ها ، با همراهي تيپ27 محمد رسول الله(ص) به فرماندهي برادر حاج احمد متوسليان توانست توپخانه هاي لشكر10 زرهي را از ميان بردارد و منهدم كند . در جبهة مياني تيپ يكم به فرماندهي سرهنگ رزمي ( قرارگاه نصر1) با همراهي برادر رئوفي فرمانده تيپ7 وليعصر سپاه توانستند با نفوذ از محورهاي پيش بيني شده ، جاده دهلران را از حدود پل نادري تا سه راه قهوه خانه تا روبه روي تپّه چشمه تصرّف كنند امّا در جناح چپ ، لشكر77 با موانع انبوه دشمن و مقاومت آنان مواجه بود .
رزمندگان نصر3 پس از نفوذ در قلب مواضع دشمن و انهدام تانك ها موفّق شدند قويترين دژ مستحكم و قدرتمندترين يگان زرهي عراق را در دو رده در كوت كاپن و جنوب آن تا پل رفائيه منهدم نموده و يا به غنيمت بگيرند. جنگ تن به تن در كوت كاپن شدّت گرفت . گروهي از سربازان عراقي اسير شدند ، تانك ها در حال سوختن بود ، امّا دشمن حاضر نبود كه تسليم بشود . كوت كاپن صحنة مقاومت و رويارويي و نبرد جدّي بود .
غرّش توپخانه ها بدون لحظه اي وقفه ادامه داشت ، صداي انفجار پياپي شنيده مي شد . در چنين وضعيتي هنگام تصرّف تپّه 1 و 2 كوت كاپن سروان واصفي فرمانده گروهان از گردان ادغامي174 به شهادت رسيد ، امّا گروهانش با موفقيّت كامل توانست اين مواضع حسّاس را تصرّف و سربازان عراقي را به هلاكت برسانند . در همان لحظه يكي از فرماندهان دسته از گردان174 حالت موج گرفتگي پيدا كرد ، سراسيمه خودش را به قرارگاه نصر3 رساند و با داد و فرياد به من گفت : چه نشسته ايد كه همه كشته شدند ، كس ديگري باقي نمانده ، جنگ را متوقّف كنيد .
با آن كه هر لحظه با رزمندگان در تماس بودم و از آخرين تحوّلات اطلاع داشتم ، امّا از فرماندهان گردان ها يك بار ديگر موقعيّت رزمندگان را پرسيدم كه همگي خوشحال بودند و اظهار مي كردند ، دشمن در حال نابودي است و لذا اين افسر پس از مذاكره و اطلاع از وضعيّت يگان ها به يگان خود ملحق و صبح روز بعد اين افسر كه روحيّة عادي خود را باز يافته بود . از گفته هايش نادم و پشيمان بود. اين گونه اتّفاقات در جنگ امري بديهي و طبيعي است كه نمونة آن در عمليات هاي ديگر نيز مشاهده شده است .
نيروهاي عراقي در كوت كاپن با استفاده از همة امكانات موجود در مقابل رزمندگان ما مقاومت مي كردند و حاضر نبودند چنان مواضع حسّاسي را از دست بدهند . جنگ و نبرد در آن منطقه تا ساعت 9 صبح دوّم فروردين ادامه يافت . در تپّه هاي غربي كوت كاپن جنازه هاي عراقي به تعداد زياد ديده مي شد.
پس از سقوط سنگر يكي از فرماندهان عراقي و اسير شدنش ، خاكريزهاي غرب كوت كاپن هم به تصرّف رزمندگان نصر3 درآمد ، دو گردان تانك دشمن منهدم شد و 32 دستگاه تانك سالم با صدها جنگ افزار سبك و متوسط و تعدادي پدافند هوايي57 ميليمتري ، وسايل مخابراتي و مهندسي به غنيمت گرفته شد . به اين ترتيب كوت كاپن از وجود متجاوزان بعثي پاكسازي شد . از يگان ها بازديد كردم و آنان را به مجاور رودخانة خشك رفائيه هدايت نمودم تا با نصر1 كه موفقيّت درخشاني كسب كرده بود ، در كنار يكديگر منطقه را حفظ كنند .
به اين ترتيب كوت كاپن ، تپّة علي گره زد و جاده ارتباطي پل نادري به طرف دشت عبّاس به تصرّف رزمندگان قرارگاه نصر در آمد و در جناح راست ، عين خوش توسط قرارگاه قدس تصرّف شد . امّا سايت هاي دزفول به علّت موانع زياد دشمن و مقاومت زياد آنان توسط لشكر77 و سه تيپ سپاه به تصرّف در نيامد و ارتفاعات ابوصليبي خات همچنان در اشغال عراقي ها باقي ماند .
ارتش عراق بعد از ظهر همان روز با استفاده از يگان هاي زرهي احتياط منطقه و احتياط لشكر1 پاتكي را تدارك ديد و قصد نفوذ به مواضع ما را داشت كه با هوشياري و ايثار رزمندگان يورش آنان دفع و جبهه تثبيت شد . يكي از صحنه هاي ديدني پاتك عراقي ها عبور يك تانك آنان از يك خاكريز بود كه هدف موشك آر پي جي قرار گرفت و منهدم و نصف تانك كه به صورت عمودي روي خاكريز قرار داشت ديده مي شد .
در هر حال عمليات بايد ادامه مي يافت تا سايت هاي3 و 4 و 5 و ارتفاعات ابوصليبي خات به تصرّف در آيد و نيروهاي ما در ارتفاعات ابوصليبي خات و چنانه و دو سلك و ارتفاعات تينه مستقر شوند . بر اساس تصميم فرماندهان مقرّر شد هدف هاي مزبور توسط نصر1 ( تيپ1 لشكر21 و تيپ7 وليعصر سپاه) و نصر3 ( تيپ3 لشكر21 و چهار گردان از تيپ7 وليعصر سپاه) تصرّف شود . روحية پرسنل ما تهاجمي و بسيار بالا بود ، تلفات خيلي كمي در اولين مرحلة حمله داشتيم ، همگي فرماندهان و افراد بر اين باور بودند كه در اين مرحله به موفقيّتي بزرگ نايل خواهند شد .
انتهای مطلب