از سپتون تا شلمچه-20
دوّّمين مرحلة عمليات فتح المبين

نصر3 شامل تيپ3 لشكر21 حمزه و چهار گردان از تيپ7 وليعصر و نصر1 شامل تيپ1 لشكر21 حمزه و چهار گردان از تيپ7 وليعصر سپاه مأموريت يافتند با اجراي مانور احاطه اي يك طرفه از جناح راست لشكر1 مكانيزه و انهدام توپخانه ها و احتياط لشكر1 مكانيزه و محاصره آن لشكر و تصرّف سايت هاي 3 و 4 و 5 دوّمين مرحلة عمليات را آغاز نمايند . ما هنوز به هدف نهايي فتح المبين نرسيده بوديم . پل رودخانه رفائيه هنوز در اشغال دشمن بود، مردم قهرمان و صبور دزفول كه از ارتفاعات ابوصليبي خات و اطراف سايت ها مورد هدف گلوله هاي توپخانه و موشك قرارمي گرفتند ، منتظر بودند كه با تصرّف اين مناطق آسايش پيدا كنند و لذا بايد كار با جديت دنبال مي شد .

براي شناسايي بيشتر از منطقه با فرماندهان گردان اعمّ از ارتشي ، سپاهي و گردان هاي توپخانه در بعد از ظهر روز پنجم فروردين به صورت نفوذي و دور از ديد دشمن به اطراف رودخانه رفائيه رفتيم و در محل امني وضعيّت را مورد بررسي قرار داديم . با استفاده از نقاط مشخّص ، منطقه را بين گردان ها تقسيم و اهداف را مشخّص كردم . مأموريت ما حمله به احتياط لشكر1 مكانيزه عراق و تصرّف پل رودخانه رفائيه ، انهدام دو گردان تانك مستقر در آن منطقه، رسيدن به توپخانه ها در منطقة سايت ها و انهدام آنها ، بستن عقبة دشمن و تصرّف رادار و سايت4 بود .

در جناح راست ما نصر1 (تيپ1 لشكر21 حمزه و 4گردان از تيپ7 وليعصر سپاه) مأموريت تصرّف سايت 5 ، بستن عقبة دشمن و تصرّف بخشي از ارتفاع ابوصليبي خات را به عهده داشت . نصر1 به فرماندهي سرهنگ علي رزمي در جناح راست به دور از دشمن بايد پيشروي خود را ادامه مي داد ، سايت 5 را تصرّف مي كرد و در رسيدن نصر3 به هدف هاي خود ياري مي رساند . اين دو نصر كه تركيبي از تيپ1و3 « لشكر21» و توپخانة لشكري و گردان هاي تانك لشكر21 و تيپ 7 ولي عصر سپاه پاسداران بود ، به اتّفاق بايستي مأموريت سنگيني را اجراء مي كردند .

پاتك هاي سنگين عراقي ها ، حملة احتياط هاي منطقه از جناح راست و مقاومت بيش از اندازه لشكر1 مكانيزه عراق سبب نگراني ما شده بود ، امّا حسن عمليات مرحلة دوّم اين بود كه در مقابل ما موانعي وجود نداشت چون دشمن فرصت چنين كاري را به دست نياورده بود .

پس از آن كه فرماندهان از اهداف، مسيرهاي پيشروي شبانه و يگان هاي دشمن آگاهي يافتند در تاريخ 6/1/61 ساعت 21 حملة خود را آ‎غاز كرديم . در شروع تاريكي هر يگاني در ابتداي محور پيشروي خود قرار داشت ، گاهي عراقي ها گلوله هاي منوّر شليك مي كردند ، رزمندگان ما با استفاده از تپّه ماهورها و زواياي بي روح با نظمي كامل و رعايت سكوت به پيشروي ادامه دادند و پس از حدود 45 دقيقه (ساعت22) به نزديكي سنگرهاي دشمن رسيدند . امّا در جناح راست نصر1 به علّت طولاني بودن مسير و مشكلات پيشروي هنوز آمادة دريافت رمز عمليات نشده بود .

حدود يك ساعت گذشت ، گويا عراقي ها چيزهايي متوجّه شده و دائم با گلوله هاي منوّر منطقه را روشن مي كردند . نيروهاي ما در شيارها، بي حركت و ساكت منتظر ابلاغ رمز يا زهرا(س) بودند . در همين لحظات در اثر آتش عراقي ها سرهنگ2 كلهر فرماندة يكي از محورهاي عملياتي مجروح شد و يكي از سربازان همراهش به شهادت رسيد . خوشبختانه جراحت ايشان عميق نبود و اظهار داشت كه مي توانم ادامه بدهم . از وي خواستم كه سريعاً جاي خود را عوض كند و در عرض منطقه جابه جا شود .

سه ساعت از نيمه شب گذشت ، پرسنل ما بي حوصله شدند ، چند نفر مجروح داشتيم . با قرارگاه ردة بالا تماس گرفتم و كسب تكليف كردم . علّت تأخير نصر1 اين بود كه به دليل تاريكي و ديد بسيار  محدود ، راهنماي محور نتوانسته بود مسير كوتاهي را بپيمايد و به همين علّت بين فرماندة محور و راهنما اختلاف نظر بود . از ردة فرماندهي به آنان ابلاغ شد كه تابع راهنما باشند . در هر حال وجود آن نيرو در جناح راست تأثيري بر ما نداشت ، چون نه به احتياط دشمن حمله مي كرد و نه مأموريت انهدام توپخانه را به عهده داشت.

به قرارگاه فرماندهي نصر اعلام كردم ما در شرايط حسّاسي هستيم و بايد رمز يا زهراء(س) را بگوييم و دستور حمله صادر شود . با موافقت قرارگاه فرماندهي رمز عمليات اعلام شد ، رزمندگان سلحشور از چند محور حملة خود را آغاز كردند . گردان هاي تانك دشمن در حوالي پل رفائيه اولين يگان هايي بودند كه هدف رزمندگان قرار گرفتند . تانك ها در شب به علّت نداشتن ديد مناسب كاري از پيش نمي بردند ، گلوله هاي منوّر عراقي ها به نفع ما بود چون با استفاده از روشنايي آن تانك ها يكي پس از ديگري هدف قرار       مي گرفتند و منهدم مي شدند و يكي از محاسن عمليات شبانه و دليل انتخاب عمليات در شب توسط ما مصونيت از گلوله هاي تانك عراقي ها بود .

پس از يك ساعت نبرد ، دو گردان تانك عراقي در حوالي پل رفائيه نابود شد و پل به تصرّف ما در آمد . در محور ديگر بين گردان ادغامي174 به فرماندهي سرهنگ2 كلهر ( شامل1100 نفر ارتشي و 250 نفر بسيجي ) با توپخانة دشمن در گيري و نبرد در جريان بود . جنگ تن به تن ، پرتاب نارنجك ، انهدام توپخانه ها و خودروها با آر پي جي و انهدام سنگر مهمّات عراقي ها به حدّي بود كه همه جا در حال سوختن بود . فريادهاي الله اكبر رزمندگان ما از يك طرف و فرياد ناله هاي سربازان عراقي از سوي ديگر با صداي انفجار گلوله ها و تيراندازي شديد درهم آميخته بود . در چنين شرايطي فرماندة توپخانه لشكر1 و نزديكان وي به هلاكت رسيدند ، بخشي از        توپ هايي كه شهر دزفول را هدف قرار مي داد نابود ، عقبة دشمن متلاشي و با كمك نصر1 سايت ها تصرّف و نيروهاي عراقي در منطقه شوش كاملاً محاصره شدند .

موضع توپخانه دشمن از نظر مواضع توپ و همچنين سنگرهاي استراحت و محل نگهداري مهمّات در بهترين شرايط از نظر حفاظتي احداث شده بود. اين توپخانه هاي دوربرد كه متعلّق به لشكر1 مكانيزه و در حوالي سه راه سايت ابوصليبي خات مستقر بودند ، منهدم و تعداد 30  قبضه از توپ هاي دوربرد و چندين خودروي مربوطه و تجهيزات مختلف به غنيمت ما در آمد .

يكي از سنگرهاي كليدي و مهم ، ديدگاهي بود كه در بالاي تپّه اي در حوالي سايت 4 تهيّه شده بود . اين ديدگاه داراي پلّه هاي منظّم ، سقف بتني و محكم و با دوربين هاي مخصوص كه به وسيلة آن شهر شوش و حتّي دزفول مشخّص بود ديده باني مي شد . گفته مي شد اين ديدگاه صدام حسين است ، در كنار اين ديدگاه سنگرهاي بتني و محكم براي استراحت پرسنل احداث و كف آن با موزاييك پوشيده شده بود .

اين استحكامات جالب و ديدني بود در غرب سايت ها در ميان تپّه ماهورها نيز محل مسطح شده اي بود كه به نظر مي رسيد موشك هاي اسكاد از اين محل ، شهر دزفول و بعضي از شهرهاي ديگر را هدف قرار مي داد . از سايت3 و 4 و 5 مخروبه اي بيش باقي نمانده بود . عراقي ها با استفاده از مواد منفجره در كنار ستون هاي محكم ساختمان سايت ، اين تأسيسات ارزشمند و مستحكم را ويران كرده و تجهيزات آن را به غارت برده بودند . اين سايت ها در اوّل جنگ بسيار مجهّز و داراي دستگاه هاي ويژه راداري و ارتباطي بودند و هر گونه حركت هوايي در عمق خاك عراق را كنترل مي كردند ، امّا در آن روز هيچ آثاري به جز خرابه هاي ساختمان ديده نمي شد . هيچ چيز قابل استفاده نبود ، خسارت وارده سنگين بود .

نيروهاي عراقي گيج و مبهوت به هر طرف كه فرار مي كردند با رزمندگان ما مواجه مي شدند . حدود يكصد دستگاه خودروي سنگين و نيمه سنگين و يك فروند موشك اسكاد كه قصد فرار داشتند ، به علّت عدم دسترسي به جادّه، در ميان زمين هاي باتلاقي شرق چنانه به دام افتادند ، امّا پرسنل آن فرار كردند . غير از يك فروند موشك دوربرد ، از جمله غنايم مهم ديگر يك دستگاه رادار رازيت بود كه قادر است حركت پرسنل را در شب مشخّص كند. اين رادار كه كمي بزرگ تر از يك موتور برق 5 كيلووات بود تازه وارد منطقه شده بود و سالم به دست ما افتاد . علاوه برآن كليه تجهيزات و ادوات و   تانك هاي لشكر1 مكانيزه به غنيمت ما در آمد و پرسنل آن لشكر كه هيچ راهي براي فرار نداشتند و كاملاً در محاصره بودند ، به اسارت رزمندگان ما درآمدند.

رزمندگان مشغول جمع آوري غنايم و تخلية اسرا بودند ، به خصوص بسيجي ها و سپاهي ها كه به دنبال غنايم بودند ، در اين مورد تلاش بيشتري مي كردند . طبق دستور فرماندهي نيروي زميني به منظور تجهيز سپاه پاسداران مقرّر گرديد كلية خودروها ، توپ ها ، تانك ها و ادوات غنيمتي ارتش به سپاه واگذار شود . بيشترين اسراي عمليات فتح المبين در اين مرحله از منطقه جمع آوري و تخليه شد . قرارگاه نصر3 حدود پنج هزار نفر از لشكر1 مكانيزه و تيپ هاي تحت كنترل آن راكه اغلب از گردان هاي توپخانه و زرهي و مكانيزه بودند به اسارت خود درآورد .

نزديك ظهر روز هفتم فروردين عراقي هاي پراكنده و موجود در داخل تانك ها ، نفربرها و خودروها جمع آوري شدند. در همان حال ناگهان تعدادي تانك ونفربر عراقي از درون منطقة محاصره شده به طور متمركز ديده شدند . از برادر محسن رضايي فرمانده سپاه پاسداران و همراهانش كه براي ديدن سايت ها آمده بودند ، در خواست كردم براي تجمّع بسيج و سپاهي ها دستوري بدهند ، شايد دشمن در تدارك يك پاتك باشد ، كه اظهار داشتند اين كار عملي نيست و شما سعي كنيد نيروهاي خود را جمع آوري و سازماندهي كنيد و مواظب اوضاع باشيد .

بلادرنگ با فرماندة گردان تانك تحت امر نصر3 سرگرد ايوبي تماس گرفتم و به او دستور دادم به سمت سايت4 حركت كند و در داخل سنگرهاي آن آمادة مقابله با ضد حملة احتمالي عراقي ها باشند . اين دستور به سرعت انجام شد . چند تفنگ106 و تعدادي موشك انداز تاو و آر پي جي از گردان پياده سازماندهي و در برابر تانك ها موضع گرفتند . پس از شليك چند گلوله به سمت آنان تانك ها و نفربرهاي دشمن در داخل تپّه ماهورها و شيارها پناه گرفتند و پرسنل آن خود را تسليم كردند . پرسنل لشكر1 مكانيزه تا عصر روز 7/1/  كاملاً از منطقه تخليه شدند .

سروان سيامك نيا افسر شجاع مهندسي كه براي ديدن سايت ها آمده بود، هنگام مراجعت يك نفر را روي تپّه اي مي بيند كه دست هايش را روي سرش گذاشته است ، وقتي به طرف او مي رود ، تعدادي عراقي را مي بيند كه در پشت آن تپّه نشسته و منتظرند به اسارت گرفته شوند و آن يك نفر نمايندة آنها بوده كه به اين طريق مي خواسته نيروهاي ما را متوجّه حضور خودشان كند . به اين ترتيب اين افراد عراقي توسط سروان سيامك نيا به محل كمپ اسراء تخليه شدند .

البتّه نيروهاي عراقي تا آخرين گلوله به نبرد خود ادامه مي دادند و هنگامي كه هيچ اميدي براي ادامة نبرد نداشتند تسليم مي شدند . سرهنگ بهمني افسر عمليات نصر3 مي گفت تانك هاي دشمن نزديك پل رفائيه تا آخرين گلوله تيراندازي كردند تا حدّي كه لولة يكي از توپ هاي تانك آن تركيده بود و در محل ديده مي شد و اين موضوع دليل بر مقاومت نيروهاي عراقي در برابر ما بود .

در هر حال با اين پيروزي لشكر1 مكانيزه و پشتيباني آن به طور كلّي متلاشي ، به لشكر10 زرهي و 7 تيپ عراقي مستقر در منطقه صدمة كلّي وارد شد و دشت عبّاس ، عين خوش ، ارتفاعات علي گره زد ، ارتفاعات تينه ، ابوصليبي خات ، ميشداغ ، چنانه و دوسلك و تنگ برغازه به تصرّف نيروهاي ما در آمد . منطقة شوش تا حوالي موسيان از تصرّف دشمن خارج شد . صدها تانك و نفربر و خودرو و هزاران اسلحه سبك و تجهيزات مختلف به غنيمت ما درآمد .

عمليات فتح المبين تجلي ايثار و فداكاري رزمندگان ارتش و سپاه و  كمك هاي مردمي بود كه خالصانه همة توانايي و هستي خويش را در راه رسيدن به پيروزي در خدمت جنگ قرار داده بودند ، از نكات بارز اين عمليات فعاليت ها و تلاش هاي قبل از آن شامل پشتيباني مردم و حضور جهادگران مؤمن و پر تلاش در جبهه بود همچنين تشكيل و سازماندهي گردان804  پياده و زحمات سرهنگ حاج اصفهاني و سعي او در آموزش و آماده به رزم كردن رزمندگان آن گردان و شركت پيروزمندانة آنان در عمليات فتح المبين و انهدام توپخانه هاي دشمن در مرحله دوّم و همچنين وحدت و هماهنگي ميان رزمندگان ارتش ، سپاه و بسيج از برجستگي هاي ديگر عمليات فتح المبين به شمار مي آيد .

انتهای مطلب

منبع: از سپتون تا شلمچه، پورداراب، سعید، 1380، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده