عملیات والفجر9 (21)
اسفند 1364 در غرب مریوان

قسمت پنجم – عملیات والفجر 9 در کتاب کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1364

 

برداشت از کتاب: کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام، سارا  لاهوتی، تهران، نشر معارف انقلاب،  ۱۳۸۷

سه‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۶۴: صبح زود آقای [محسن ] رفیق‌دوست تلفنی اطلاع داد که دیشب در شرق سلیمانیه [عراق ]عملیات [والفجر ۹ ] انجام شده و پیشرفت خوبی داشته‌ایم … به مجلس رفتم … قبل از دستور درباره عملیات [والفجر ۹] صحبت کردم و آن را به عنوان انتقام سقوط هواپیمایی خودمان و جمعی از شخصیت‌های مجلس و دستگاه قضایی و غیره و به عنوان عکس‌العمل، در خصوص قطعنامه ضعیف شورای امنیت معرفی کردم. در تنفس، در مراسم بدرقه ۳ لشکر فجر استان تهران که از مقابل مجلس به جبهه می‌رفتند، شرکت کردیم و نخست‌وزیر برای آنها صحبت کرد.

ظهر در دفتر با جبهه تماس گرفتم. معلوم شد، تمام اهداف عملیات شمال غرب تأمین‌شده و دشمن مقاومتی نشان نداده بناشد اسم عملیات را والفجر9 و به هدف انتقام از شرارت بعث عراق معرفی کنیم. از نیروی زمینی خواستم که یک تیپ برای ادامه عملیات به منطقه غرب بفرستد.

چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۶۴: به مجلس رفتم، ولی برای پرداختن به امور جنگ در جلسه علنی شرکت نکردم. آقای یزدی جلسه را اداره کرد. در جبهه شمال نیروهای ما به پیشرفت و تحکیم مواضع می‌پرداختند. دشمن عکس‌العمل و مقاومتی نشان نمی‌دهد و خیلی عجیب است. تاکنون حتی خبر حمله، در شمال هم نداده است. یا در خودشان مسئله‌ای دارند و یا به خاطر ضربات  شدیدی که خورده‌اند، آنچنان تعادل را ازدست‌داده‌اند که نمی‌دانند چه کنند و یا دارند تاکنون حتی خبر حمله، در شمال هم نداده است. یا در خودشان مسئله‌ای دارند و یا به خاطر ضربات  شدیدی که خورده‌اند، آنچنان تعادل را ازدست‌داده‌اند که نمی‌دانند چه کنند و یا دارند برای حرکت دیگری آماده می‌شوند… در شمال، باز هم بین صیاد شیرازی و سپاه اختلاف نظر بروز کرده و مقداری از وقت و فرصت را دارند از دست می‌دهند. صیاد مایل نیست نیروهای ارتش را تحت فرمان سپاه بگذارد و مایل هست که خودش مستقلاً عمل کند. عصر سرهنگ صیاد شیرازی آمد او را توجیه کردم. سپاه هم سیاست مخصوص خودش را دارد و مایل است قدرت نشان دهد.

پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۶۴: در منطقه فاو ضربه‌ای وارد کرده‌ایم و تعدادی اسیر گرفته‌ایم و در منطقه والفجر ۹ هم به طرف سلیمانیه عراق پیشرفت کرده‌ایم. عصر آقای [علی] شمخانی اطلاع داد که فشار دشمن روی یکی از ارتفاعات فتح شده زیاد است و شب اطلاع دادند که فشار خنثی شده. آقای [محسن] رفیق‌دوست از جبهه آمد و گزارش وضع جبهه را داد. مستحکم هستیم و نیروهای جدیدالورود کارسازند.

جمعه ۹ اسفند ۱۳۶۴: از جبهه خبر دادند که در جبهه شمال پیشرفت داشته‌ایم.

شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۶۴: صبح زود به مجلس و رفتم. از جبهه‌ها خبر گرفتم، مسئله مهمی نداشتند… شب به خانه آمدم. دکتر [حسن] روحانی آمد و گزارش وضع جبهه‌های جنوب و غرب را داد.

یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۶۴: … پیش از ظهر، ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیا جلسه داشت. درباره عملیات والفجر ۹ و ادامه آن بحث کردیم … شب، آقای [علی ] شمخانی آمد و گزارش عملیات والفجر ۹ را داد. عراق نیرو آورده و جلو پیشرفت را گرفته، شب خانه آمدم.

توضیح در پاورقی: اولین عملیات از سلسله نیروهای مربوط به استراتژی تعقیب دشمن از جبهه شمالی در منطقه چوارتا با طراحی و فرماندهی سپاه پاسداران در سه محور اجرا شد و نیروهای خودی توانستند در دو مرحله به اهداف مورد نظر همچون ارتفاعات کوخ نم‌نم، ناصر، ماماخلان، موبرا، پلنگه سور و قله کاژال پیر (کچل) که بلندترین قله منطقه است دست یابند. چند روز پس از پایان عملیات و تحویل خط به نیروهای پدافندی، در حالیکه مناطق متصرفه هنوز به‌طور کامل تثبیت نشده بود، نیروهای عراقی درحملاتی توانستند کلیه مناطق تصرف شده را باز پس گیرند. نکته حائز اهمیت، نیروهای عراقی درحملاتی توانستند کلیه مناطق تصرف شده را باز پس گیرند. نکته حائز اهمیت، هم‌زمانی این عملیات با عملیات والفجر ۸ بود. یعنی در حالی که توان اصلی سپاه در منطقه فاو درگیر بود. یگان‌های تازه تأسیس سپاه، عملیات والفجر ۹ را انجام دادند و توانستند در تهاجم خود کاملاً موفق باشند و چنانچه نیروهای پدافندی جایگزین آنها قادر به حفظ منطقه می‌شدند، نیروهای ایران در منطقه سلیمانیه به موفقیت ممتازی دست می‌یافتند. به‌این‌ترتیب، این عملیات نشان داد که در صورت گشودن دو جبهه هم‌زمان علیه ارتش عراق، توان دشمن تجزیه می‌شود و قادر نخواهد بود در دو جبهه مجزا و به‌طور هم‌زمان به مقابله برخیزد.

شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۶۴: …آقای صیادشیرازی آمد. وضع جبهه را گفت. و از استرداد چند قله از قله‌های تصرف شده در عملیات والفجر ۹ و برنامه‌های آینده جنگ گزارش داد.

یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۶۴: …[محسن] رفیق‌دوست آمد و برای تأمین پول جنگ کمک خواست. یک میلیارد تومان از دولت گرفتم. … شب، آقای محسن رضایی آمد و جبهه را توضیح داد و نسبت به عملیات آینده بحث کردیم. هنوز هم مشکل عمده، [عدم ]هماهنگی با ارتش است. خواستار اختیارات بیشتر و رفع مشکل داخلی سپاه و امکانات بیشتر بود.

چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۶۴: … عصر به مجلس رفتم. آقای محسن رضایی آمد. طرحی برای حمله محدود در سد  دربندیخان  به منظور صرف نظر کردن از فشار روی آنها برای ادامه عملیات در منطقه ارائه داد. …ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیا جلسه داشت. گزارش وضع میدان‌های جنگ را شنیدیم. برای تقویت بیشتر نیروها در سلیمانیه، نتوانستیم تصمیم بگیریم. سپاه سیاست واقعی‌اش را رو نکرد، مشکل کار در عدم هماهنگی سپاه و ارتش است. هر دو به تنهایی تصمیم می‌گیرند و کارآیی ستاد هم کم می‌شود.

پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۶۴: …آقای [محسن] رضایی اطلاع داد که عراق تپه‌ای در شمال و موضعی در جنوب را پس گرفته است. شب اطلاع داد که مجدداً آنها را عقب زده‌ایم.

جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۶۴: در منزل بودم. ظهر، آقای محسن رضایی آمد و درباره جنگ بحث کردیم. وضع جبهه‌ها بد نیست ولی در [شمال ] غرب خوب نیست. ضعیف دفاع می‌کنند. شب گزارش‌ها را خواندم. باز هم عراق به دروغ ادعای پیشرفت در جبهه‌ها کرده و حتی مردم را در بغداد برای شکرگزاری از پیروزی‌هایش به خیابان ریخته است.

شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۶۴: به خاطر مسائل جبهه والفجر9 ناراحت بودم. ارتش عقب نشسته است. احمد آقا آمد و درباره جنگ و ارتش صحبت شد. … به دکتر روحانی گفتم، هیأتی نیرومند  برای رسیدگی به مسئله عقب نشینی به غرب بفرستد. به صیاد و رضایی گفتم با سرعت باید [مواضع ] را پس بگیرند. عراقی‌ها سر و صدا راه انداختند. …برف زیادی در این دو سه روز باریده و هنوز هم می‌بارد.

یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۶۴: …خبر رسید، یکی از اتومبیل‌های گروه اعزامی برای تحقیق در

علت عقب نشینی ارتش در تپه‌های اطراف چوارته عراق، تصادف کرده و آقایان [رسول] منتجب نیا و [سیدرضا ] اکرمی در اراک بستری هستند. گفتم بقیه به مأموریت بروند.

سه‌شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۶۴: …با تعویض طلاهای رسیده برای جنگ، مقداری سکه برای هدیه به بعضی از رزمندگان از بانک مرکزی گرفتم. آقای دکتر روحانی آمد و درباره جنگ و مسائل آن بحث کردیم.

چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۶۴: …آخر شب آقای محسن رضایی تلفنی گفت، هزار عدد سکه طلا برای دادن به رزمندگان می‌خواهد. قرار شد نخست‌وزیر بدهد.

ادامه برداشت: همان، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع، به اهتمام، عماد هاشمی. تهران، دفتر نشر و معارف انقلاب، ۱۳۸۸.

جمعه ۱ فروردین ۱۳۶۵: …اول وقت آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی اطلاع دادند، دیشب دشمن در منطقه پنجوین حمله کرده و ارتفاع کانی مانگارا  از ارتش ما گرفته است. صیاد آمد، توضیح داد و برای جبران مافات، به سوی جبهه غرب حرکت کرد.

شنبه ۲ فروردین ۱۳۶۵: …آقای سرهنگ جمالی ]جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش] آمد و گزارش داد که دیشب نیروهای ارتش در پنجوین، بخشی از آنچه پریشب ازدست‌داده بودند، پس گرفته‌اند. از اطرافیان  [سرهنگ صیاد شیرازی] فرمانده نیروی زمینی شاکی بود و ضعف نیروی زمینی را معلول کارهای آنها و حذف نیروهای لایق می‌دانست و علاج را در برکناری آنها عنوان می‌کرد و برای فرماندهی نیروی زمینی، سرهنگ حسین حسنی سعدی را پیشنهاد می‌کرد … شب دکتر حسن روحانی آمد، درباره جنگ مذاکره کردیم. گزارش هیئت اعزامی به جبهه غرب را آورد که برای مقصران عقب نشینی از منطقه چوارتا، تقاضای تنبیه کرده‌اند. شب محسن رضایی تلفنی خواست که نیروهای جهاد [سازندگی] رزمی از جبهه شمال غرب به جنوب بروند و صیاد خواست که همان‌جا بمانند. قرار شد فردا تصمیم بگیریم.

یک‌شنبه ۳ فروردین ۱۳۶۵: در منزل بودم… با جلسه فرماندهان ستاد قرارگاه خاتم در تماس بودم. در این جلسه، مسائل در ارتباط با تبادل امکانات ارتش و سپاه برای جنگ مانند توپخانه، نیرو و… مطرح بود… لابد در مرحله اجرا به اشکال برمی‌خوریم. تعدد مراکز نظامی [ارتش و سپاه] مضر است و نمی‌شود چاره‌ای کرد، جوشکاری هم مُسکن است نه علاج.

خبر دادند که ارتش از منطقه کانی مانگا  و گزنشین، دو ارتفاع مهم در منطقه پنجوین عراق عقب‌نشینی کرده است و لابد به اینجا هم ختم نمی‌شود. این ارتفاعات را در عملیات والفجر ۴ گرفته‌ایم. … عصر احمد آقا آمد و درباره …، مشکلات تضاد ارتش و سپاه، پیشنهاد ادغام نیروی زمینی ارتش در سپاه، مطرح شدن سپاه به عنوان نیروی زمینی ارتش و حفظ دو نیروی هوایی و دریایی … بحث شد.

شب آقایان شمخانی و رفیق‌دوست آمدند. از عملکرد سپاه و تداوم عملیات والفجر ۹ گله کردم و گفتم شما کار را شروع کردید و آن را ناقص به دست ارتش دادید و خودتان را عقب کشیدید و اهمیت لازم را به موضوع ندادید و عراق بخشی از شکست خود را جبران کرده و ارتش تحقیر و مخدوش شده است.

پیشنهاد گسترش واحدهای سپاه را داشتند. گفتم وضع موجود را تقویت‌کنند. پیشنهاد تعویض سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی را داشتند، گفتم طرحتان را بیاورید. در مقابل اشکالات پاسخی نداشتند. …

جمعه ۸ فروردین ۱۳۶۵: ساعت ۳ بعد از نیمه‌شب با تلفن صیاد شیرازی از منطقه عملیاتی والفجر ۹ بیدار شدیم. از حمله ارتش عراق خبر می‌داد و کمک می‌خواست. به سپاه گفتم نیرو اعزام دارد. …ظهر به شهر کرمانشاه رسیدیم. در مرکز سپاه پاسداران به صورت ناشناس مستقر شدیم. با جبهه تماس گرفتم، وضعشان خوب نبود. آقایان محسن رضایی و سرهنگ ترابی برای کمک به آنها به مریوان رفتند که صیاد را تقویت کنند و یا سپاه مسئولیت دفاع را به عهده بگیرد. … در منطقه باغِ مرکز سپاه، با دکتر روحانی پیاده‌روی کردیم و درباره جنگ و ارتش و سپاه بحث کردیم.

شنبه ۹ فروردین ۱۳۶۵: بعد از نماز صبح، با اتومبیل به طرف تهران حرکت کردیم. … بعدازظهر به تهران رسیدیم. … به زیارت امام رفتم. … امام از اخبار عقب نشینی ارتش از تصرفات عملیات والفجر ۹ پرسیدند، تأئید کردم. … اول شب آقای محسن رضایی و سرهنگ ترابی از مریوان آمدند. گزارش کامل وضع جبهه و الفجر ۹ را دادند، خوب نیست و احتیاج به مقاومت سپاه داد.

یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۶۵: …آقای رضایی اطلاع داد که وضع جبهه‌ها آرام است، نیروهای سپاه در شمال غربی تقویت شده‌اند و این مسئله باعث بالا رفتن روحیه ارتش و سپاه شده است. … با دکتر روحانی درباره وضع جنگ و تعقیب تصمیم‌ها صحبت کردم. … آقای محسن رضایی آمد. پیشنهاد شد فرماندهی جنگ را به ایشان واگذار کنم و نیروی زمینی ارتش را تحت کنترل عملیاتی او قرار دهم. …آخر  شب آقای رضایی اطلاع داد که دشمن در منطقه پنجوین، مین‌ها را جمع کرده و گویا قصد تعرض دارد. … از جبهه جنوب اطلاع دادند که حدود ۱۵ نفر از نظامیان عراقی برای پناهندگی به طرف ما آمده‌اند، نیمی از آنها توسط نیروهای عراقی از پشت تیر خوردند و بقیه رسیده‌اند. آنها می‌گویند وضع ارتش عراق بد است.

دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۶۵ : اول وقت آقای رضایی اطلاع داد که نیروهای سپاه در منطقه میشلان حمله کرده‌اند هنوز نتیجه روشن نیست. … آقای محسن رضایی اطلاع داد که دیشب در منطقه والفجر ۹ نیروهای ما عمل کرده‌اند و به جای اول برگشته‌اند، چون یک جناح موفق نبوده است.

 

چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۶۵: … آقای محسن رضایی گفت، امشب در جبهه شمال نیروهای ما به صورت محدود حمله کرده‌اند.

جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۶۵: …عصر آقای رضایی اطلاع داد، دشمن در منطقه هزارقله و شاخ شمیران تک کرده که در هزارقله رفع شده و در شاخ شمیران درگیری ادامه دارد.

شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۶۵: …صبح مجلس آمدم. آقای محسن رضایی اطلاع داد- دشمن، ارتفاع شاخ شمیران در منطقه دربندیخان عراق را پس گرفته است، ولی جنگ ادامه دارد. …عصر مسئولان بهداری سپاه آمدند. …گزارش دادند با تقویت دفاع در مقابل حملات شیمیایی، فقط شش در هزار از مصدومان شیمیایی شهید می‌شوند.

 

دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۶۵: …آقای صیادشیرازی اطلاع داد دشمن در منطقه غرب در دو نقطه حمله کرده، یک حمله دفاع شده و جایی دیگر یک ارتفاع مهم را گرفته.

 

سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۶۵: … در جلسه ستاد قرارگاه خاتم شرکت کردم. ضعف‌های خطوط دفاعی و نیروی زمینی و راه‌های تقویت خطوط و جبران ضعف‌ها بررسی و تصمیماتی اتخاذ شد. دیروز در جبهه شرهانی هم عقب‌نشینی کرده‌اند. عراق فهمیده که خطوط دفاع ما آسیب‌پذیر است و به خاطر شکست سخت در فاو، می‌کوشد در عملیات کوچک، برای تبلیغات و بالا بردن روحیه ارتش و مردم چیزی به دست بیاورد. …عصر آقای شمخانی فرمانده نیروی زمینی سپاه آمد. وضع جبهه فاو و برنامه آینده را گفت .تأکید بر کمک به نیروی زمینی ارتش در دفاع از خطوط کردم.

انتهای مطلب

منبع: عملیات والفجر 9، کامیاب، محمد و همکاران، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده