عملیات والفجر9 (23)
اسفند 1364 در غرب مریوان

قسمت ششم – تجزیه و تحلیل عملیات والفجر 9

تجزیه‌وتحلیل عملیات والفجر ۹ درباره چهار عامل اصلی تشکیل دهنده عملیات:

۱- جو ۲-زمین ۳- دشمن ۴- خودی

۱جو: برابر اظهارات فرماندهان و نوشته‌های مندرج در این کتاب، شرایط آب‌وهوای منطقه عملیات به خاطر کوهستانی بودن، در اسفندماه هوای سرد و بارانی و برفی داشته است. رزمندگان شرکت‌کننده در این عملیات، از تجهیزات، ملبوس مناسب برای عملیات در این نوع آب‌وهوا برخوردار نبودند. در کتاب «تنبیه متجاوز» گفته شده است که قرار بود، این عملیات در بهار انجام گیرد، اما به علت پدافند از منطقه عملیات والفجر ۸ و کاهش فشار دشمن در آن منطقه، در رده سپاه تصمیم گرفته شد که در فاصله نزدیک با زمان عملیات والفجر ۸ یعنی ۱۵ روز بعد، در ۵ اسفند ۱۳۶۴ عملیات آغاز گردد. برابر آن قاعده صفرتاصد که در صفحات قبل گفته شد، تا عدد ۱۰۰ درباره آب‌وهوای منطقه، اقدامات و پیش‌بینی‌های لازم به عمل نیامده بود. ضمناً رودخانه‌های جاری در منطقه نیز حرکات نیروها را محدود کرده بود.

۲- زمین: زمین انتخاب شده برای مرحله اول، شامل چند ارتفاع بلند و دره‌ها و رودخانه‌های ما بین آنها بود. این ارتفاعات برابر مندرجات متن این کتاب، بعضی خالی از نیروهای طرفین بود و چون ارزش نظامی برای هر دو طرف نداشت و نیز نیروی زیادی را برای نگهداری آن می‌طلبید، در نتیجه، تا آن زمان خالی بودند.

در روزهای اول عملیات، این ارتفاعات خالی به عنوان ارتفاعات تصرف شده از دست دشمن در رسانه ها اعلام شد. حضور نیروهای ما در ارتفاعاتی که نسبت به ارتفاعات باقی‌مانده در دست دشمن کوتاه‌تر بود، آسیب‌پذیری نیروهای ما را زیاد نمود، و چون نتوانستیم در محورهای مورد نظر توسعه وضعیت دهیم، به‌ناچار در زمین نامناسب به نفع دشمن متوقف ماندیم، زمین منطقه عملیات، خالی از جاده‌های مناسب برای اقدامات آمادگی و جابجایی نیرو و تخلیه مجروحان و شهدا بود. فرصت و امکانات کافی هم برای جاده‌سازی وجود نداشت.

زمین منطقه عملیات از دشمن به سمت خودی در بعضی از ارتفاعات سخت که‌ نیروهای ما اشغال کرده بودند، به نفع دشمن بود. زیرا در سمت دشمن با شیب مناسب که داشتند

تانک خود را توانستند به بالای ارتفاع برسانند. در حالی که از سمت خودی به دشمن حالت پرتگاهی بوده است. در ابتدا، نفرات خودی به رأس آن ارتفاعات هلی‌برن شدند و حتی یک بالگرد خودی هم به خاطر این موقعیت، سقوط نمود. در روایت فرماندهان که در این کتاب درج شده است، متوجه می‌شویم که در حالتی از روزهای عملیات، مواضع نیروهای خودی از سمت ارتفاعات مجاور و از سه طرف جلو، راست و چپ در دید و تیر دشمن بودند.

۳- دشمن: در سوابق مندرج در این کتاب متوجه می‌شویم که توان دشمن چه در آفند و چه در پدافند نیروهای خودی، چند برابر نیروهای ما بود. دشمن گردان‌های آزاد برای احتیاط و تقویت یگان‌های درگیر به تعداد کافی و مداوم داشته است. از طرفی توانایی جابجایی یگان‌های خود را در هر زمان و در مدت‌زمان کوتاه داشت. در عرض ۲۴ ساعت می‌توانست یک تیپ پیاده و در عرض ۷۲ ساعت یک تیپ زرهی را جابجا برای هر منطقه انجام دهد. در شرایطی که ما در سرتاسر جبهه‌های خود، گردان آزاد برای احتیاط و تقویت یگان‌های درگیر در شرایط سخت آفندی و پدافندی نداشتیم، با همان نیروهای درگیر که ساعت به ساعت توان رزمی آن‌ها کاهش می‌یافت، می‌خواستیم هدف و یا موضع را در روزهای متوالی سخت حفظ کنیم. دشمن هر روز با تعویض و یا تقویت یگان‌های درگیر، با نیروهای تازه‌نفس که به صورت آزاد در اختیار داشت،  ابتکار عمل را به دست می‌گرفت. این وضع در حالی بود که ما توان و سرعت جابجایی یگان‌ها را، مانند دشمن نداشتیم و بسیار با آن فاصله داشتیم. توان حفظ دور عملیات با یگان‌های آزاد و به تعداد حتی حداقل هم نداشتیم که وارد صحنه نبرد کنیم. با این شکل کار، نتیجه هم معلوم است.

تعجب می‌گردد که دست‌اندرکاران سپاه برای عملیات والفجر9 چگونه توان دشمن را محاسبه کردند و در برابر آن‌، توان خودی را محاسبه و وارد میدان نبرد کردند. از طرفی با  مطالعه مطالب این کتاب متوجه می‌شویم که ارتش عراق از نیروهای کُرد بومی منطقه هم خیلی خوب به نفع خود و علیه نیروهای ما استفاده کرده است. در اطلاعیه‌های ارتش عراق هم می‌بینیم که از این نیروها، قدردانی و آنان را در پیروزی خود در این منطقه سهیم دانسته است. این هم از مواردی است که باید گفت در محاسبات قبل از عملیات سپاه منظور نشده بود. برابر قاعده صفر تا صد نتیجه‌گیری می‌شود که در عملیات والفجر 9  فقط درصدی از صفر تا صد دشمن مورد محاسبه قرار گرفته بود و درصد زیادی از صفر تا صد دشمن برای این منطقه و این عملیات در محاسبات سپاه پنهان مانده و یا نادیده گرفته شده بود.

از طرفی، سپاه، عملیات والفجر ۹ را برای کمک به عملیات والفجر ۸ و کاهش فشار دشمن در آن منطقه به اجرا درآورد. درصورتی که در عمل دیدیم با این عملیات، فشار دشمن در منطقه عملیات والفجر 8 تغییری نیافت. اما با دست خودمان فشار را بر نیروی خودی افزایش دادیم. به علاوه تلفات و خسارات ناشی از آن را که می‌توانست برای عملیات‌های بعدی مورد استفاده قرار گیرند، متحمل شدیم.

ما در کتاب ((تنبیه متجاوز)) که مستخرجه مربوط به عملیات والفجر ۹ در این کتاب در صفحات قبل آورده شده است، می‌بینیم که آقای محسن رضایی فرمانده کل سپاه گفته است، اگر دو تیپ یا لشکر در اختیار داشتیم، الآن می‌توانستیم تا سلیمانیه برویم. برادر ایزدی فرمانده قرارگاه حمزه سپاه نیز گفته است: اگر به ما نیرو برسانند می‌توانیم خودمان را روی ارتفاعات سلیمانیه برسانیم. مسلماً این تفکر و این برداشت و این خوش بینی در رده‌های تصمیم گیرنده و نیز دشمن را ناچیز پنداشتن و بالاخره انتقال این تفکر به فرمانده قرارگاه خاتم از طرف آقای محسن رضایی، حوادث روزهای بعد را به وجود آورد که مشروح آن در مندرجات این کتاب  آورده شده است. ما می‌بینیم حوادث روزهای بعد چقدر فاصله زیاد منفی با این نوع نگرش و برداشت و محاسبه نادرست داشته است. به عبارتی صفرتاصد موضوع دشمن درست محاسبه نشده بود.

۴- خودی: در سوابق مندرج در این کتاب متوجه می‌شویم که عملیات والفجر ۹ توسط قرارگاه حمزه سپاه پاسداران با سه تیپ پیاده بسیجی آغاز گردید. یگان‌های موجود نزاجا که در آن منطقه مستقر بودند، شامل تیپ ۳ لشکر ۲۸ که در خط پدافندی منطقه مسئولیت داشت و چند گردان توپخانه ناکافی و گردان تکاور لشکر ۶۴ به علاوه پشتیبانی هوانیروز و پشتیبانی هوایی پایگاه تبریز نیز در پشتیبانی این عملیات در نظر گرفته شده بودند. نیروهای خودی در مقایسه با نیروهای دشمن که با این نیروهای آفند کننده ما درگیر می‌شدند و بعد هم تقویت می‌گردیدند، بسیار کمتر از دشمن دیده می‌شد، و معلوم نیست بر اساس چه محاسباتی قرارگاه حمزه در آن زمان تصمیم به آفند گرفت، در حالی که توان نظامی منطقه‌ای دشمن بسیار بیش از نیروهای ما بود.

در عملیات والفجر9، تعداد نیروها و یگان ها و تنوع یگانی لازم خودی سپاه و ارتش که در دسترس قرار گرفت، با توجه به کوهستانی بودن زمین منطقه عملیات و وسعت زمین در طول و عرض و در تصرف خودی، بعلاوه وسعت زمین در تصرف دشمن، ازخط تماس تا هدف های در نظر گرفته شده متناسب نبود و فاصله منفی زیادی با نیروها و تعداد یگان‌های لازم و کافی داشت.

نکته‌ای که معمولاً در کتاب‌ها و بررسی‌ها به آن توجه نشده است، استفاده از کلمات تیپ، گردان، لشکر در سپاه است. این کلمات هرکدام بار معنایی خود را دارند و اهل فن با شنیدن این کلمات بار معنایی و شکل و ترکیب تعریف شده نظامی را که اهالی نظامی با آن آشنایی دارند تصویرسازی ذهنی می‌نمایند. در حالی که در عمل می‌دیدیم سپاه پاسداران، استفاده از این کلمات را بیشتر با نگاه جمعیتی انتخاب نموده است و با نگاه ساختاری رسمی تعریف و انتخاب ننموده است. ما وقتی میگوییم گردان، یعنی شامل سه گروهان پیاده + گروهان ارکان و قرارگاه گردان. هرگروهان، یعنی شامل سه دسته + ارکان گروهان و هر دسته یعنی شامل سه گروه ۹ نفره. با این ترتیب هر گروهان می‌شود ۱۰۰ نفر و هر گردان ۳۰۰ نفر در سه گروهان‌+ گروهان ارکان که شامل: آتش‌های خمپاره‌انداز + ترابری + آماد + ستاد گردان و غیره که در این صورت ۵۰۰ نفر و بیشتر می‌شد. این نفرات نیز هر کدام شغل و دانش و مسئولیتشان نیز مشخص است.

اما در سپاه، گردان به‌طور متوسط در یک جمعیت ۲۰۰ نفره بسیجی و چند نفر سپاهی رسمی بین ۵ تا ۱۰ نفر با سلاح انفرادی سبک تعریف می‌شد.

ما وقتی می‌گوییم تیپ، یعنی این تیپ ۳ گردان پیاده دارد و یک گروهان قرارگاه تیپ به علاوه یک گردان توپخانه در پشتیبانی آتش + یک گروهان مهندسی و یک گروهان مخابرات و یک گروهان بهداری و غیره می‌باشد. در حالی که تیپ سپاه پاسداران در همان سه گردان ۲۰۰ نفره به علاوه ستاد کوچک تیپ تعریف می‌شد. این تیپ، توپخانه، مهندسی، مخابرات و بهداری در ساختار سازمانی خود نداشت و آنها از فرماندهی دیگر به‌طور متغیر به آنان مأمور می‌شد.

در بعضی مواقع می‌دیدیم کلمه تیپ به کار برده می‌شود، اما این تیپ یک یا دو گردان (-) بیشتر ندارد. موارد نادری هم دیده می‌شد که یک تیپ از چهار تا پنج گردان به شکل یادشده موجودیت دارد

انتهای مطلب

منبع: عملیات والفجر 9، کامیاب، محمد و همکاران، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده