با تأمين بخشي از مرز توسط قرارگاه نصر و فتح ، به قرارگاه نصر مأموريت داده شد به پيشروي خود به سمت شلمچه ادامه بدهد و خرمشهر را محاصره كند . اجراي اين مأموريت به نصر3 ( تيپ3 لشكر21 و تيپ عاشورا از سپاه) محوّل شد . به ما ابلاغ شد كه شب نوزدهم ارديبهشت ماه حملة ما به سمت جنوب ادامه يابد ، شلمچه را تصرّف و نيروهاي عراقي را در خرمشهر محاصره كنيم .
براي انجام چنين عملياتي ، گردان هاي171 و 174 از تيپ سوّم با دو گردان از سپاه انتخاب شدند كه به عنوان يگان هاي در خط عمل نمايند . بقية واحدها شامل 5 گردان ارتش و سپاهي در ردة دوّم و احتياط در نظر گرفته شدند ، ما براي شناسايي قبل از اين مرحله وقت كافي نداشتيم و پرسنل پس از اجراي مرحلة دوّم و دفع پاتك هاي دشمن بسيار خسته شده بودند و تعدادي از بهترين فرماندهان گروهان شهيد و يا مجروح شده و تلفات ما كم نبود و از طرفي نيروهاي دشمن شامل لشكر5 مكانيزه و 6 زرهي و 9 زرهي از منطقه جنوب بستان تا هويزه و كوشك طلائيه براي حفظ موجوديت خود و حفظ بصره ، شلمچه ، خرمشهر به سرعت عقب نشيني كردند و در مقابل ما در شلمچه و پاسگاه زيد به سمت شمال صف آرايي نمودند و تمركز اين نيروها در شلمچه بيشتر ديده مي شد و فايق آمدن به اين نيروها كار آساني نبود . ساعت2130 دقيقة شب نوزدهم ارديبهشت عمليات و پيشروي به طرف شلمچه آغاز گرديد و پس از طي مسافتي حدود دو كيلومتر با نيروهاي عظيم عراقي درگير شديم .
مأموريت سختي در پيش رو داشتيم . چون هم شناسايي و اطلاعات ما از منطقه و استعداد دشمن كامل نبود و هم آن كه از شروع عمليات مرحلة اوّل تا آن تاريخ به مدّت 9 شبانه روز در حال نبرد با نيروهاي عراقي بوديم . تعدادي از فرماندهان گروهان و دسته و سربازان كه ستون اصلي نبرد هستند ، به شهادت رسيده بودند و بخشي از توان رزمي يگان ها كاهش يافته بود امّا روحيّه كماكان بسيار بالا بود .
ضايعات و تلفات ارتش عراق چند برابر ما بود . آنان سرخورده و مأيوس و خسته شده بودند ، لذا بيشترين اتّكا آنها به آتش توپخانه ها ، تانك ها و بمباران ها بود و همين وضعيّت آتش هم سبب كندي پيشروي ما مي شد و با همه مقاومت و سرسختي دشمن در چنين شرايطي حدود 4 كيلومتر پيشروي كرديم ، يك تيپ دشمن متلاشي شد و گردان هاي171و174 و دو گردان سپاه خاكريزهاي كوتاه به فاصلة 4 كيلومتري شمال شلمچه را تصرّف كردند .
از اينكه باشروع روشنايي ، موقعيّت اين يگان ها كه پيشروي نسبتاً خوبي داشتند و خود را به گلوگاه دشمن در شلمچه نزديك كرده بودند به خطر افتد ، نگران بوديم . اين گردان ها از سه سمت مورد تهديد بودند : از غرب ، جنوب و از شرق و فرصتي هم براي برگرداندن يگان ها نبود .
به ساعت 4 صبح نزديك شديم ، هوا رو به روشنايي بود. هر لحظه نگراني ما شدّت مي يافت . تلاش براي استفاده از يگان هاي احتياط هم به دليل عمق زياد مواضع دشمن و انبوه آنان در محورها به نتيجه نرسيد . فرماندة تيپ عاشورا كه قدري هم عصباني و نگران بود ، به من گفت كه برويم جلو و از نزديك اين يگان ها را هدايت كنيم .
البتّه رفتن به جلو سبب قطع ارتباط راديو رله اي ما با قرارگاه نصر مي شد، امّا در هر حال با يك دستگاه نفربر و دو دستگاه جيپ ، همراه با پرسنل عمليات و اطلاعات به سمت يگان ها حركت كرديم .
در نزديكي يگان ها به دليل آتش بسيار سنگين دشمن مجبور شديم كه در پشت يك خاكريز توقّف كنيم و دو سنگر كوچك را براي استقرار گروه فرماندهي انتخاب كرديم و با يگان ها تماس برقرار نموديم ، شدّت آتش به حدّي بود كه هر گونه فعاليت را از ما سلب نموده بود ، شهيد سرهنگ نورالدّين مكّـي معاون عمليات تيپ كه همراه من بود ، در اثر انفجار گلوله توپ دشمن از ناحيه مچ پا مجروح شد ، وي به قدري به اجراي مأموريت فكر مي كرد كه حاضر نشد به عقب تخليه شود و پس از مراجعت از محل مذكور به بهداري اعزام و پس از اقدامات لازم مجدّداً به قرارگاه تيپ مراجعت و مشغول فعاليت شد .
ارتباط راديو رلة ما با قرارگاه نصر قطع بود ، امّا با يگان هاي نصر3 با بي سيم ارتباط داشتيم . گلوله هاي توپ در اطراف ما در حال انفجار بود و دو نفر هم مجروح شدند . عملاً كار مهمّي انجام نداديم ، موقعيّت بسيار خطرناكي داشتيم . پس از تلاش فراوان با قرارگاه نصر ارتباط برقرار كرديم . فرماندهان قرارگاه نصر از اينكه بدون هماهنگي محل خود را تغيير داده بوديم معترض شدند و دستور برگشت و حفظ ارتباط دايم دادند ، لذا به پاسگاه فرماندهي نصر3 مراجعت و ارتباط راديو رله اي با قرارگاه نصر برقرار كرديم . با بررسي وضعيّت و گزارش آن به قرارگاه نصر ، دستور داده شد كه يگان هاي پيشروي كننده ، مواضع متصرّفي خود را حفظ كنند تا پس از تاريكي شب بعد يگان هاي بيشتري اعزام و به آنان ملحق شوند .
روز نوزدهم ارديبهشت براي من و برادر امين كه فرماندهي نصر3 را به عهده داشتيم روزي بسيار سخت و دشوار بود . بمباران هاي متوالي هوايي ، گلوله باران آتشبارها و پاتك هاي پي در پي نيروهاي زرهي دشمن عرصه را بر رزمندگان گردان هاي171و174 و دو گردان سپاه تنگ كرده بود . تلفات نيروهاي ما در حال افزايش بود .
تانك هاي ارتش عراق قصد داشتند كه مواضع گردان هاي ما را دور بزنند و آنان را به محاصرة خود درآورند . امّا نيروهاي زرهي دشمن هرگز به اين هدف خود نرسيدند . اين تانك ها در تيررس يگان هاي اصلي قرارگاه نصر3 و نصر4 قرار مي گرفتند و با شليك موشك به سمت آنان يكي پس از ديگري منهدم مي شدند و لذا دشمن از محاصرة اين گردان ها دست كشيد و مأيوس شد . از طرفي گردان هاي رزمنده ما مي دانستند كه اگر جابه جا شوند نابود خواهند شد ، بنابراين با رشادت و ايستادگي و پايداري پاتك نيروهاي زرهي عراقي را سركوب نمودند .
بعد از ظهر آن روز براي بازديد گردان ها به مواضع آنان رفتم نحوة تكميل خاكريزها را توسط دو دستگاه بولدوزر نظارت مي كردم كه ناگهان يكي از بولدوزرها مورد اصابت گلولة تانك دشمن قرار گرفت و رانندة آن همان لحظه به شهادت رسيد . بولدوزر در حال سوختن بود ، امّا بولدوزر بعدي مقداري سمت خود را تغيير داد و توانست خاكريز مورد نظر را تكميل كند ، عدم فرصت براي شناسايي ، موانع سنگين دشمن ، كمبود نيروي نظامي ما نسبت به نيروهاي عراقي ، مقاومت و پاتك هاي سنگين آنان از جمله عواملي بودند كه سبب شدند ، قرارگاه نصر3 در آن مرحله در رسيدن به شلمچه به هدف خود نرسد . براين اساس قرارگاه كربلا در همان روز تيپ55 هوابرد شيراز ، تيپ25 كربلا از سپاه و تيپ2 زرهي دزفول را در اختيار قرارگاه نصر قرار داد . اين يگان ها تحت عنوان نصر7 و نصر8 با كمك نصر3 بايستي عمليات تصرّف و تأمين شلمچه را انجام مي دادند .
در شب20 ارديبهشت ماه نصر3 ( تيپ3 لشكر21 و تيپ31 عاشورا از سپاه) و نصر7 ( تيپ55 هوابرد ارتش و تيپ25 كربلا از سپاه) و يگان هاي تيپ2 زرهي دزفول ( نصر8 ) حملة همه جانبة خود را براي رسيدن به شلمچه آغاز كردند . ما كه جناح راست عمليات را به عهده داشتيم ، موفّق شديم در شب بيستم ارديبهشت ماه بقيّه يگان هاي قرارگاه نصر3 را در خط گردان171و174 قرار دهيم و پس از درگيري با نيروهاي عراقي و انهدام بخشي از تيپ زرهي آنان نزديك به 2 كيلومتر پيشروي كنيم . بدين سان خاكريز دشمن را در شمال شلمچه تصرّف كرديم . موقعيّت ما طوري بود كه جادّة شلمچه به سمت خرمشهر توسط خمپاره انداز يگان ها و حتّي تانك ها آسيب پذير شده بود .
ارتش عراق با تمام توان و تجهيزات در حال مقاومت بود . شدّت تيراندازي گلوله هاي مختلف آنان به حدّي بود كه يگان هاي ما دچار آسيب و ضايعات شدند . تيپ55 تلفات فراواني داد و بسياري از فرماندهان گروهان اين تيپ به شهادت رسيدند . تعدادي از تانك هاي تيپ2 دزفول منهدم گرديد و بار ديگر وضعيّت دشوار و بحراني شد . حجم سنگين آتش گلوله هاي دشمن آنقدر شديد بود كه يگان ها نمي توانستند حتي مجروحان خود را به موقع از منطقه تخليه كنند .
روز بيستم ارديبهشت با همة سختي هايش سپري شد . در شب بيست و يكم دستور داده شد كه عمليات خود را ادامه و به طرف شلمچه پيشروي كنيم. نيروهاي عراقي كاملاً آماده بودند ، رزمندگان ما هم چون در زمين صاف و هموار حركت مي كردند ، توسط تيربارها و تانك ها و سلاح هاي مختلف مورد هدف قرار مي گرفتند و لذا تلفات يگان ها در حال افزايش بود . به همين علّت از ادامة عمليات خودداري شد و تصميم گرفته شد مواضع متصرّفي را تحكيم كنيم و در حقيقت ما در شب 21/2/ موفقيتي نداشتيم و دشمن هم شديداً مقاومت و مقابله مي نمود .
موقعيّت نصر3 طوري بود كه از غرب دژ مرزي و از شمال شلمچه مورد هدف تيراندازي عراقي ها واقع مي شد. با آن كه در روز بيستم ارديبهشت ماه به علّت تلفات فراوان سه گردان سپاهي از تيپ17 قم به ما اختصاص داده شد، امّا چون دير در اختيار ما قرار گرفتند و در عين حال آمادگي لازم را نداشتند ، در رسيدن به اهداف نتوانستند كمك مؤثّري باشند و لذا با توجّه به وضعيّت موجود و گستردگي منطقه و تمركز نيروهاي دشمن در شلمچه و غرب دژ مرزي روز بيست و دوّم ارديبهشت ، قرارگاه نصر با بررسي وضعيّت تصميم گرفت تا مرحلة آماده شدن بعدي و تكميل شناسايي ها ، يگان ها حالت پدافندي اتّخاذ كنند و ما به تدريج براي اجراي مرحلة بعدي عمليات و ضربة نهايي به دشمن با شناسايي دقيق تر از دشمن و تجديد نظر در سازمان و جايگزيني پرسنل مصدوم آماده شديم .
انتهای مطلب