قسمت یکم – کلیات
ویژگیهای منطقه عملیات: پیوست الف (نقشه 250000/1 منطقه)
منطقهای که برای عملیات والفجر9 در نظر گرفته شد در منطقه عمومی چوارتا در شمال شرقی شهر سلیمانیه محدود بین سلیمانیه، پنجوین و چوارتا واقع شده که منطقهای است کوهستانی، صعب العبور با ارتفاعات بلند و برفگیر دارای زمستانهای سرد و سخت و دامنه ارتفاعات از سمت ایران به طرف عراق مانند دیوار بوده و عبور نیروها را کانالیزه و دسترسی را با مشکل مواجهه مینماید ولی از طرف عراق به ایران با شیب ملایم میباشد.
جوّ: میزان بارندگی در این منطقه در سالهای پر باران تا 950 میلیمتر و در سالهای کم باران تا 290 میلیمتر متغیر است. به جز تابستان و اوایل پاییز اکثر اوقات هوا ابری است. معمولاً در فصل زمستان مه وجود دارد. جهت بادهای موسمی کردستان تقریباً شمالغربی به جنوب خاوری است. (حداکثر 20 نات در ساعت)
درجه حرارت در تابستان بین 22 تا 39 درجه سانتیگراد و از آبان ماه به بعد رو به کاهش گذاشته و در زمستان بین 10 تا 30 درجه زیر صفر متغیر است. به طور کلی منطقه دارای زمستانهای سرد و سخت و هوا در قلل برفگیر فوقالعاده سرد بوده لکن دامنهها دارای آب و هوای معتدل میباشد.
زمین: به طور کلی خطوط مرزی از خط الرأس ارتفاعات صعب العبور میگذرد که دارای درهها و معابر سخت کوهستانی میباشد.
1- اختفاء و پوشش: با توجه به کوهستانی بودن و وجود ارتفاعات پی در پی و پوشیده از درختان بلوط، وجود پستی و بلندیها و شیارهای فراوان منطقه اختفاء و پوشش مناسبی در
مقابل جنگ افزارهای تیر مستقیم فراهم مینماید.
2- دید و تیر: وجود ارتفاعات پی در پی و جنگلی دید را نسبتاً محدود نموده و در اطراف رودخانهها و زمینهای باز دید متوسط است.
3-موانع: رودخانهها در فصل زمستان و اوایل بهار به علت بارندگی عبور را با مشکل مواجه میکنند. رودخانههای شیلر، قزلچه، گوله سور(گوگسور)، قلا چولان در منطقه بوده که پس از به هم پیوستن در طول مسیر به رودخانه زاب صغیر متصل و وارد سد دوکان شده و نهایتاً به رودخانه دجله میپیوندد. ضمناً وجود ارتفاعات پی در پی حرکات را محدود مینماید.
4-عوارض حساس: شهر چوارتا در دامنه جنوبی ارتفاع سارسیر در 15 کیلومتری شمال شرق سلیمانیه از موقعیت ممتازی برخوردار بوده به طوری که میتوان از آنجا به سمت سلیمانیه، ماووت و قلعه دیزه مانور نمود. به طور کلی مهمترین ارتفاعات جنوب منطقه عبارتند از کژال پیر، ناصر، کاتو و ارتفاعات شمالی عبارتند از حلوان (هزارقله)، سورکوه، گامو و ارتفاعات میانی عبارتند از میشلان، ممیخلان، موبرا، پلنگه سور، دین چناره و سارسیر.
اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی منطقه: به علت شرایط مناسب دامپروری رونق داشته و اکثر اهالی به دامداری مشغول میباشند و به علت رسی بودن اراضی کشت غلات و حبوبات در منطقه رواج دارد.
مذهب: اهالی اهل سنت و شافعی مذهب بوده و طریقتهای نقشبندی و قادری در منطقه طرفدارانی دارند. با توجه به بافت جمعیتی و ساختار قومی انجام هرگونه عملیات نظامی مستلزم در نظر گرفتن جنبههای انسانی است زیرا قرابت اهالی عامل تأثیرگزاری میباشد. کوهستانی بودن منطقه شرایط مناسبی را برای اجرای جنگهای نامنظم فراهم مینماید.
قسمت دوم – عملیات والفجر 9 از شروع تا خاتمه
سرتیپ ستاد سید حسام هاشمی فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال غرب نیروی زمینی ارتش
طرح ریزی عملیات سپاه بدون اطلاع نیروی زمینی ارتش
اوایل دیماه سال 1364 بنا به روشی که در قرارگاه مشترک شمال غرب داشتیم، گاه بهاتفاق فرمانده قرارگاه سپاه (قرارگاه حمزه) و فرمانده ژاندارمری منطقه کردستان از پایگاههای ارتش – سپاه و ژاندارمری بهاتفاق دیداری انجام میدادیم. این کار در منطقه آذربایجان غربی با جناب سرهنگ قرقی و در کردستان با جناب سرهنگ بهرامپور انجام میگرفت. در بازدید دیماه، اینجانب بهاتفاق برادر مصطفی ایزدی فرمانده قرارگاه حمزه سپاه و جناب سرهنگ بهرامپور فرمانده ناحیه ژاندارمری کردستان که از پایگاههای شهرستان سقز، دیواندره، سنندج و سرانجام مریوان انجام گرفت، در مریوان از هم جدا شدیم.
من خواستم یک بازدید از نیروهای در خط منطقه پنجوین یا همان منطقه شیلر و به قولی منطقه عملیاتی والفجر 4 [1]داشته باشم. فردای آن روز که از هم جدا شدیم، بهاتفاق فرمانده لشکر 28 جناب سرهنگ محمد جوادی به خط مقدم رفتیم. منطقه جلوی ارتفاعات لری درست روی ارتفاعات میشولان، گروهان سوم گردان 112 تیپ3 لشکر 28، به فرماندهی ستوان 2 مسعود ملکیان مستقر بود. ( ستوان ملکیان را از دانشجویی میشناختم و دوستی خاصی هم بین ما بود ) وقتی از خط بازدید میکردم، یکمرتبه متوجه برادر منصوری ( جانشین تیپ ویژه شهدا به فرماندهی برادر محمودکاوه ) با چند نفر دیگر از برادران با لباس کردی شدم، پس از روبوسی و احوالپرسی، گفتم: منصوری با این شکل و قیافه اینجا چهکار میکنی؟ گفت آمدیم و یک تیمی از بچهها را برای تماس با کُردهای بارزانی اعزام کردهایم تا ببینیم چهکار کردند، معلوم بود که میخواهد چیزی را نگوید و خیلی سریع خداحافظی کرد و رفت. از ستوان ملکیان سؤال کردم، اینها اینجا چه میکنند؟ اظهار داشت که مدتی است با هماهنگی، یک چادر در گوشهای از خط ما زده و روزانه افرادشان برای ارتباط با کردها به داخل (خاک عراق ) اعزام میشوند. فهمیدم که باید مسئلهای باشد و متعجب از اینکه چرا قرارگاه حمزه مخصوصاً برادر ایزدی در این مدت مطلبی را اشاره نکرده است. به سنندج برگشتم و موضوع این تیم را با برادر ایزدی مطرح کردم، حتی گفتم اگر به دنبال عملیات و راهکار هستید چرا به ما اطلاع نمیدهید، ایشان هم موضوع را سمبل نموده و گفت چیز مهمی نیست، حتماً تیپ ویژه شهدا، شناسایی را درمنطقه انجام میدهد و برای اینکه مسئله افشا نگردد، مطرح نکردهاند، انشاءالله هر موقع به نتیجهای برسیم، با شما هماهنگی میکنیم.
بیشازیک ماه از قضیه گذشت، آقایان مشغول شناسایی و بررسی و طرحریزی و بهرهبرداری از خط پدافندی ما بودند. بدون اینکه کوچکترین اطلاعی را به قرارگاه شمال غرب بدهند. تا آن که، روز 22 بهمن، بعد از شروع عملیات والفجر 8، برادر ایزدی و دوستان عملیاتی در قرارگاه شمال غرب، جلسهای داشتند که در آن حضور یافته و اظهار داشتند، که ما میخواهیم برای پشتیبانی از عملیات والفجر 8، یک عملیاتی در شمال غرب در منطقه چوارتا داشته باشیم. لذا نیاز به پشتیبانی شما ( قرارگاه شمال غرب ) داریم، اگر موافق هستید یک سفری به مریوان داشته باشیم، به ایشان گفتم، پس حضور برادران تیپ ویژه شهدا و آقای منصوری در منطقه میشولان به این منظور بوده است، کار خوبی نکردهاید که از ما پنهان داشتهاید. بههرحال عصر همان روز و یا فردای آن روز با هلیکوپتر قرارگاه به منطقه رفتیم، و جلسه مشترکی را تشکیل دادیم. تازه متوجه شدم که آقایان حتی قرارگاه تاکتیکی خودشان را در منطقه عمومی شیلر برقرار کردهاند و از ما درخواست پشتیبانی آتش توپخانه، اجازه عبور از خط، پشتیبانی هوانیروز و تیمهای ترابری و شکاری و چند افسر در طرحریزی ستادی را دارند. گر چه ابتدا برایم مشکل بود، ولی موفقیت عملیات والفجر 8، تصرف فاو و تبلیغاتی که در این زمینه میشد، جایی برای مقاومت باقی نمیماند.
با تمام وجود به فکر همکاری و هماهنگی افتاده و حتی پیشنهاد بهکارگیری گردان ضربت لشکر 64 و بهکارگیری توپخانه لشکری لشکر 28 را داده، و افسرانی را برای کمک به طرحریزی و تشکیل ستاد قرارگاه تاکتیکی، ازجمله سرگرد محمد کامیاب افسر رکن سوم لشکر 28، سرگرد علیخانی افسر عملیات قرارگاه، سرگرد خدایی افسر توپخانه و. . . را به قرارگاه تاکتیکی سپاه اعزام کردیم. با بحثی که با فرماندهی لشکر 28 و ستادش داشتیم این افسران در طرحریزی، نوشتن دستورات عملیاتی و تهیه کالک، کمک شایانی را داشتند. قرار شد موقتاً خط گروهان 3 گردان 112 لشکر سنندج ( ستوان ملکیان ) بهطور کامل تحویل تیپ ویژه شهدا قرار داده شود، و پس از عملیات و تثبیت منطقه در خط پدافندی جدید، لشکر 28 کمک لازم را بنماید.
چند روزی در منطقه مریوان درقرارگاه تاکتیکی لشکر 28 برای ایجاد هماهنگیها، جابجایی یگانهای در خط، و یگانهای پشتیبانی بودیم. حتی محل موقت استقرار موقت پایگاه هوانیروز را مشخص کردیم، که در ادامه کار متوجه شدیم، درخواست پشتیبانی هوایی و هوانیروز موردنیاز بیش از توان موجود قرارگاه شمال غرب است، و نیاز به درخواست از ردهبالاتر ( نیروی زمینی ارتش ) هست. لذا در تماس تلفنی که با فرمانده نیرو، جناب سرهنگ صیاد شیرازی داشتم، با اشاره گفتم که برادران میخواهند در منطقه جوادی کاری بکنند و من هم آنچه در توان داشتم در اختیار قرار دادهام، منتهی از وسایل شالچی ( فرمانده هوانیروز) درخواست بیشتری را دارند، دیدم ایشان اظهار بیاطلاعی میکنند. وقتی عرض کردم برادر ایزدی میگوید که شما از طریق برادر محسن، در جریان این کار هستید، بر تعجب ایشان افزوده شد. گفت، شما فعلاً بهاندازه اختیارتان کارها را پیگیری کنید، من انشاءالله در اسرع وقت خودم را به شما خواهم رساند و یا وسیلهای میفرستم شما به تهران بیایید، تا باهم صحبتی داشته باشیم.
انتهای مطلب