عملیات والفجر9 – تاریخ شفاهی (8)
اسفند 1364 در غرب مریوان

قسمت یکم – کلیات

اجرای عملیات و نیروهای سپاه 

عملیات انجام گرفت. سپاه هم واحدهای تازه تشکیل را آورده بود. ازجمله، واحدهایی از بچه‌های بسیج مشهد و لرستان. در خصوص  واحدهای سپاه بگویم  که سابقه طولانی تشکیل و تأسیس نداشتند، واحدهایی هستند که در زمان جنگ تشکیل شده­اند و در آن زمان تقریباً 3-4 سال از عمر آنها می‌گذشت. واحدهایی هم که تجربه پیداکرده بودند، در منطقه فاو بکارگرفته بودند. گردان‌ها و تیپ‌های جدیدی که سپاه سازماندهی کرده بود، واحدهایی بودند که سابقه زیادی نداشتند. ممکن است فرمانده گردان و گروهان را از یگان­های قبلی گرفته باشند، ولی مجبور بودند از این نیروها سازمان‌دهی کنند و نیروهای تجربه‌دار سپاه را در همان منطقه والفجر 8 به کار بگیرند.  البته ممکن بود در لحظات سخت از واحدهای استخوان‌دار هم واحدهایی را به‌سرعت به اینجا بیاورند تا عملیات انجام دهد و برگردند.

سپاه کارش این بود که عملیات را انجام داده و در خاتمه عملیات، چند روزی که می‌گذشت منطقه را تحویل ارتش ‌داده و از آن منطقه می‌رفتند. معمولاً  یگان­های نیروی زمینی ارتش مسئولیت خط پدافندی را بر عهده داشتند.

در آغاز عملیات والفجر9، در ابتدا یگان­های عمل کننده، چند هدف را گرفتند، از جمله ارتفاعات موبرا و ممی‌خلان که تقریباً یکی دو روز هم در آنجا مستقر بودند. به آن صورت نیرویی که بتواند تحکیم و سازماندهی پدافند کند، نداشتند. در اینجا از ارتش کمک خواسته شد، خدا بیامرز شهید صیاد دستور شرکت دو تیپ از لشکر 77 ، تیپ 55 هوابرد، یک تیپ از لشکر 21 را صادر فرمودند. روی این اصل از لشکر 77 یک تیپ دیگر هم وارد کردند. خود جناب سرهنگ صالحی فرمانده لشکر 77 هم حضور داشت. هوابرد هم آمد. گردان تکاور لشکر 64 ارومیه و واحد گروه 11 توپخانه هم حضور داشتند.

لشکر 77 و تیپ 55 هوابرد در حین عملیات، به سرعت به منطقه وارد شدند. در خصوص آتش پشتیبانی‌ها، هوابرد توپخانه‌ای نداشت،  نهایت خمپاره انداز گردان‌هایش را داشت.  در مورد لشکر 77 هم چون، در جنوب لشکر 77 نقش داشت و در عملیات فاو در منطقه شلمچه و منطقه ای که باید عمل می کردند به آن مسئولیت داده بودند، چون لحظه حساس بود شهید صیاد دستور داد حرکت کنید و این دو تا تیپ را به بالا کشید، این بود که برای پشتیبانی آتش لشکر 77  از لشکر 28 کمک گرفت. یعنی واحدهای توپخانه لشکر 28 پشتیبانی کردند و از گروه 11 مراغه مثل کاتیوشا یا 8 اینچ، اینها هم به ما کمک کردند. با کمک گروه 11 توپخانه و توپخانه لشکری لشکر 28 آتش پشتیبانی این منطقه را فراهم کردیم. نیروهای سپاه هم رفتند روی قله و ارتفاع، ولی چون نیرو نداشتند، عمل تحکیم هدف را نتوانستند انجام دهند. منطقه تپه‌های زیادی داشت و هرچه جلوترمی رفتی این تپه‌ها ادامه داشت و نیروهای زیادی می‌خواست (منطقه نیرو خور بود ). یعنی اگر می‌خواستند نیرو به کار گیرند تقریباً باید 5-6 لشکر در آنجا به کار گیرند تا بتوانند آن خط را پدافند نمایند. به این صورت نبود که با یک گردان یا دو گردان بشود خط پدافندی تشکیل داد. در این منطقه عراق پاتک کرد و با پاتک به تدریج به جلو آمد، یعنی بچه‌های سپاه و نیروهای بسیجی که به جلو رفته بودند، به تدریج به عقب  آمدند. تقریباً، لشکر 28 با همان واحدهای قبلی تیپ 3 که در خط بودند، سعی کرد در مواضع شان بمانند و جلوی دشمن را بگیرد.

در عمل نیروهای سپاه و بسیج، تعویض شدند. اما خط جدیدی که گرفته و تثبیت کرده باشند و سپس به ما تحویل دهند نبود. فقط ما در مواضع قبلی بودیم. چون گردان 112 ما که روی تپه میشولان بود و عراق از سمت چوارتا به سمت میشولان آمده بود و قبلاً هم جاده پنجوین به چوارتا از همین مسیر عبور می­کرد،چون ما در این محور بودیم  لشکر 28 دره میانه را بسته بود، منطقه میشولان که ساقط شد، یعنی عراق از بالا از چوارتا که جاده را گرفت و نیروی جدیدی که آورده بود پاتک کند، تانک هم وارد کرده بود بعد آمد به جلو و باز ما توانستیم جلوی آنها را در شیخ‌لطیف بگیریم، ارتفاع لری در دست ما بود و سقوط نکرده و شیخ گزنشین هم سقوط نکرد ما در خط پدافندی تپه میشولان آمدیم یک فاز عقب تر و در شیخ لطیف و دره میانه ماندیم و شیخ گزنشین هم بودیم و سازماندهی رزمی جدید کردیم ولی عراق چون نیروهای جدیدی از سایر مناطق به منطقه آورده بود ، می خواست کمال استفاده را هم بکند به خصوص لشکر 7 سلیمانیه که لشکر پیاده کوهستان و بومی منطقه بود، دنبال این بودند که از قبل شیخ گزنشین را بگیرند چون کانی‌مانگا هم دست عراق بود، و می‌خواستند شیخ گزنشین را هم بگیرند، یعنی آن دیواره که بین دشت پنجوین به سمت سلیمانیه است، آمدند پس بگیرند و خط را جلوی ما ببندند.  عراق همیشه در فکر این بود که این دیواره جلوی ما باشد.

ادامه حمله عراق در آغاز سال 1365

شب عید نوروز سال 1365، سر تحویل سال بود که نیروهای عراق به شیخ‌گزنشین حمله کردند. چون عراق هنوز همه نیروهایش را به جنوب منتقل نکرده بود و نیروهای تازه نفسی هم داشت، به شیخ‌گزنشین حمله کرد. در آن زمان قرارگاه شمال غرب در شیار زنگنه بود، یعنی قرارگاه شمال غرب بعد از اینکه دید چمک در تیر‌رس عراق قرار گرفته، آمد در زنگنه. یک‌روز در چمک خود شهید صیاد هم حضور داشت رفت وضو بگیرد که گلوله عراقی به سرویس بهداشتی خورد، ایشان وضو گرفته بود و  بیرون آمده بود. یعنی اگر 5 ثانیه تاخیر می‌کرد گلوله به او خورده بود.  بعد از آن، قرارگاه چمک مرتب زیر گلوله بود یا عراق دیده‌بان نفوذی داشت، یا بالاخره نیروهایش نزدیک بودند. قرارگاه رده جلویی شمال­غرب از آنجا به سمت شیار زنگنه که زیر شیخ گزنشین است حرکت کرد و  در آنجا مستقر شد. در اینجا باز قرارگاه شمال غرب واحدها را اداره و کمک می کرد. واحدهای مختلف لشکر 77، تیپ 55 هوابرد و لشکر 28 را به کار گرفته بود.

وقتی که شیخ گزنشین از دست رفت، ما نیروها را آوردیم و بر روی لری مستقر کردیم و اجازه ندادیم که عراق حتی وارد دشت پنجوین شود یا به جلو بیاید، ولی عراق مایل بود که به سمت لری حرکت کند. یعنی خط پدافندی از کانی‌مانگا، شیخ گزنشین، شیخ شلخان بود که عراق دنبال این خط بود.  در اینجا لری وسط خطش بود و دست ما بود و ما آنجا را حفظ کردیم. به علت اشراف شیخ گزنشین به شیار زنگنه، قرارگاه شمال غرب به ارتفاع ممندآوا واقع در سمت شرق جاده‌ای که از ساوجی به سیران بند وصل کرده بودیم، انتقال یافت. در آنجا واحدها را اداره می کرد و خط پدافندی را سازمان داد. واحدهای پدافندی مستقر شدند. پس از مدتی آن قرارگاه به منطقه سربراله کنار کوه مارو منتقل شد. یعنی از ساوجی که می‌آییم نزدیک کوخلان در آنجا مستقر شد.  این وضعیت قرارگاه شمال غرب بود.  لشکر 28 هم قرارگاه اصلیش در کنار دریاچه مریوان بود. قابل ذکر است، پس از مدتی، مسئولیت منطقه به قرارگاه رده جلویی مریوان واگذار شد که در کولان (شرق دریاچه زریوار) مستقر بود.

 

چگونگی شناسایی منطقه

در خصوص شناسایی منطقه عملیات توسط یگان های جدید الورود: تیپ هوابرد وقتیعملیات قادر تمام شد، در لحظات آخر عملیات بود که دستور داده شد که مواضع خود را تحویل  تیپ1 لشکر 64 بدهد. هنوز تیپ 55 هوابرد مواضع را تحویل نداده بودند که به آنها گفتند به جنوب بروند.

بعد از ورود تیپ 55 هوابرد به منطقه جنوب، با دستور تلفنی شهید صیاد و بنا بر نیاز منطقه مجبور شدند که مجددا به منطقه والفجر 9 بیایند. این نبود که واحدهای تیپ بیایند. منطقه را از قبل شناسایی و بررسی کنند که بتوانند دقیق کار کنند. البته تعارف را کنار بگذاریم، چون نیروهای ارتش از بس بالا و پایین شدند، اکثراً توجیه کلی بودند. یعنی هوابرد در تمام مناطق مرزی و عملیاتی به کار گرفته شده بود، ولی اینکه بتوانند دقیق شناسایی کنند، وقت نبود. اینها در کار نیرو اثر دارد. چاره‌ای هم نداشتند، چون  ما باید نیرو اضافه می کردیم.  همانطور که عراق 10-12 لشکر داشت و آن را به 52 لشکر افزایش داد.

 

چگونگی پشتیبانی آمادی

از نظر پشتیبانی آمادی، پشتیبانی منطقه 4 واقعاً کمک می‌کرد. در مناطق تأثیرگذار، نقاط آمادی دایر شده بود. از نظر مهمات مشکل نداشتیم، یا اگر مشکلی بود در سطح کلی مملکت بود. مثلاً ما در مورد گلوله کاتیوشا مشکل داشتیم یا کم داشتیم این یک چیز کلی بود.  یا اگر روز آماد پیش بینی کردیم در مدارک می‌بینیم که روز آماد گذاشتند که یک مقدار محدود کنند، چاره‌ای نداشتیم و کلاً این مسائل بود.

 

همکاری و عدم همکاری کردهای عراقی، سه دشمن در شمال‌غرب

در مورد همکاری کردهای مخالف دولت عراق، یکسری از این بارزانی‌ها تا یک حدودی با ما همکاری داشتند و با نیروهای اطلاعاتی ما همکاری می‌کردند. از آن طرف هم اکرادی  هم با عراقی ها همکاری می‌کردند که از طایفه زیباری بودند. البته کلاً شرایط مناطق مرزی، خود به‌خود ایجاب می‌کند این حالت را که چند وقت با این طرف و چند وقت با آن طرف باشند. این چیزی طبیعی است و در همه جا هم هست. و بطور کلی ما در شمال غرب مسئله ضد انقلاب داشتیم. در شمال غرب ما 3 دشمن داشتیم، یکی عراق، یکی ضد انقلاب، یکی شرایط جوی، فقط هوای سرد نیست، بهمن، سیل، حرکت زمین یا ریزش سنگر، اینها در شمال‌غرب بود. در اثر بارندگی زیاد با حرکت خودرو جاده حرکت می­کرد و خودرو در زمین فرو می­رفت. شن هم می ریختیم و جاده‌ها طبق اصول مهندسی نبود، جاده نظامی بود. جو و طبیعت منطقه خودش برای ما مسئله ساز بود. کمک هایی هم داشت ولی مسائلی این چنینی هم وجود داشت.

انتهای مطلب

منبع: عملیات والفجر 9 – تاریخ شفاهی، کامیاب، محمد و همکاران، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده