قسمت یکم – کلیات
ما در صحنه بودیم اما به ما نمیگفتند که میخواهند عملیاتی انجام دهند
سخنان سرتیپ دوم محمد رضا سر آبادانی رئیس رکن دوم تیپ سوم لشکر28 سنندج
عملیات والفجر9 در منطقه مریوان در پنجوین و جنوب غربی بانه انجام شد. محور عملیاتی مناسب در آنجا محور پنجوین- کانیمانگا به طرف سیدصادق و سلیمانیه است که قابلیت گسترش یگانهای بزرگ و مانور را دارد.
اما از نظر مشخصات جغرافیایی، عملیات و الفجر 9 از دامنه حلوان که معروف است به هزار قله و غرب لری به طرف چوارتا انجام شد. به علت ذوعارضه بودن زمین و عدم وجود جاده در دسترس، منطقه مناسبی برای انجام عملیات بزرگ نبود. ولی در حد عملیات متوسط یعنی در حد یک گردان و یا دو گردان و یا برای عملیات پارتیزانی مناسب بود. اصولاً به عنوان یک عملیات تاثیرگذار بر روی کل جنگ نمیتوانست تاثیرگذار باشد.
تیپ 3 لشکر 28 سنندج دارای سه گردان پیاده بود. گردان 112، 118 و 130. گردان 112 در کنار شیخ لطیف، گردان 118 در دره میانه، گردان 130 در ارتفاعات شیخ گزنشین و گردان سوارزرهی لشکر 28 هم درپشت خاک ریزهای دشت پنجوین مستقر بود. تیپ های دیگر لشکر در پنجوین تا سورن مستقر بودند.
سپاه هم در سمت راست ما به صورت پایگاهی، در سمت راست شیخ لطیف (ارتفاعات هزار قله) به صورت یگانهای کوچک در آن جا استقرار داشت.
من که به عنوان رکن 2 تیپ،کار عملیات (رکن 3) را هم انجام میدادم، هیچ اطلاعی از این که اینها چه کار میخواهند بکنند، نداشتم و یا تبادل اطلاعاتی با تیپ انجام نشده بود. ما تردد نیروهای مردمی را در منطقه میدیدیم، حدس میزدیم که عملیاتی در حال انجام است. اما این که بیایند و هماهنگ کنند و وسعت عملیات، اهداف عملیات و کمکهای احتمالی پشتیبانی را از ما بخواهند انجام نشد.
با من که به عنوان رکن 2 و 3 تیپ بودم هیچ هماهنگی در خصوص کار شناسایی با ما انجام ندادند. یگان سپاه شناسایی را انجام میدادند. فقط یگانی که در آنجا مستقر بود بیشتر کار شناسایی را انجام میداد. این نوع یگانها که از سپاه در منطقه مستقر بودند، یگانهای عمدهای نبودند.
جابجایی گردان 112 به جلوی ارتفاعات میشولان
زمانی که یگانها را برای عملیات والفجر9 به منطقه آوردند، من زمان دقیقش یادم نیست. چند روز بعد از عملیات والفجر9، در اسفند ماه، حدود یک هفته یا 10 روز قبل از عید بود که فرمانده تیپ به قرارگاه رده جلو آمده بود. آنجا به فرمانده تیپ ماموریت دادند که گردان 112 را از محل استقرار فعلیاش حرکت دهد و به جلوی ارتفاعات میشولان ببرند، به منطقهای که به اصطلاح سپاه عملیات انجام داده بود و آنها را تعویض کنند، تا با سازماندهی مجدد، عملیات را به سمت چوارتا ادامه دهند.
من فرمانده گردان 112 را به منطقه بردم. شناسایی انجام دادند. موضوع را هم به فرمانده تیپ اطلاع دادم.
در همان زمان دست همسرم شکسته شده بود 2، 3 روزی به مرخصی رفتم. بعد از مراجعه از مرخصی، رفتم ببینم وضعیت چگونه است. دیدم که یک سری تغییر و تحولاتی در منطقه میشولان انجام شده و گردان 112 مجدد به مواضع قبلیش برگشته و با واحدی از لشکر 77 تعویض شده است.
ورود لشکر 77 و تیپ 55 و استقرار در منطقه عملیات انجام شده
در این وضعیت لشکر 77 و تیپ 55 هوابرد از جنوب، بدون سلاح های پشتیبانی و فقط با سلاح سبک به منطقه شمال غرب آورده شده بودند. بهعنوان نیروهای استقراری در منطقه، مواضع تثبیت نشده سپاه، توسط لشکر 77 اشغال شد. منطقه عملیات هنوز تثبیت نشده بود، تازه آن واحد لشکر 77 هم با تیپ 55 تعویض شد، یعنی در حقیقت در منطقهای که سپاه عملیات انجام میداد، تیپ 55 هوابرد مستقر شد. چند روز بعد از خط پدافندی جدید، نیروهای سپاه هم که به اصطلاح هدفشان این بود که عملیات آفندی انجام دهند، و به همین دلیل عملیات تعویض انجام شد، به عقب آمدند و از آن منطقه عملیات خارج شدند، در منطقه دیگر هم عملیات انجام ندادند. حالا جنوب بود یا هر چیز دیگر، بالاخره از آن منطقه عملیاتی به عقب آمدند و دیگر عملیاتی در آن منطقه انجام نشد.
آن چه که من به خاطرم هست، اینها به طور کامل تا قبل از عید بود. هیچ تغییری ایجاد نشد، ما هیچ عملیاتی را انجام ندادیم. هیچ کار مهندسی انجام نشده بود. امکانات مهندسی نیرو بیشتر در جنوب مستقر بود. در شمالغرب، فقط یگان مهندسی لشکر 28 بود که در نگهداری محورها توان داشت. واحدهای توپخانهای که در آنجا بودند واحدهای توپخانه لشکر 28 کردستان بود، یک یا 2 گردان از گروه 11توپخانه مراغه بود که به عنوان تقویت پشتیبانی آتش در منطقه حضور داشتند.
اما واحدهایی که از جنوب آمدند، هیچکدام نیروهای پشتیبانیشان را، اعم از توپخانه لشکری یا حتی گردانهای پیاده، خمپارهاندازهای120 م م سازمانی را هم نیاورده بودند. به عنوان اینکه آنها درگیر عملیات والفجر 8 بودند، در جنوب ماموریت داشتند، در نتیجه با سلاحهای سبک و حداکثر خمپارهاندازهای 81 میلی متری با خودشان آورده بودند.
تصرف ارتفاع شیخ گزنشین توسط عراق
در منطقه چوارتا قبل از عید نیروهای خودی عملیاتی را انجام دادند که اول کار، یک مقدار نیروهای عراقی را به عقب راندند و در ارتفاعات شرقی چوارتا مستقر شدند. درست شب عید یعنی در روز اول سال1365 نیروهای عراقی عملیات آفندی را با حجم عظیمی از آتش در منطقه تیپ3 واقع در منطقه کانیمانگا به دره میانه و شیخ گزنشین انجام دادند، همچنین از محور چوارتا به منطقه تیپ 55که در آنجا نیز آتششان هم بسیار سنگین بود. درمرحله اول توانست مقداری پیشروی کند و در منطقه شیخ گزنشین تا قسمتی از دره میانه را بگیرد.
یک هفته بعد از آن، یا دو، سه روز بعدش، مجدداً عراق یک عملیات آفندی دیگر انجام داد و روی ارتفاع شیخ گزنشین مستقر شد. روی این اصل ایجاب میکرد که نیروهای خودی روی ارتفاع لری مستقر شوند.
فعالیت اکراد
در آن موقع فعالیت زیادی از اکراد مخالف ما در آن منطقه قابل ملاحظه نبود که بخواهمبگویم ولی افراد بارزانی و طالبانی و گروهای دیگر بودند که در آنجا رفت و آمد می کردند و زیر نظر برادران سپاه فعالیتهایی در منطقه داشتند. مثلاً همان موقع هم باز سعی میکردیم که شبها، در محورها کمتر حرکت کنیم، چون محدودیتهایی در شب بود. اما در سال 1365 در منطقه پنچوین و مریوان، اینها فعالیت قابل ملاحظهای نداشتند که به عنوان یک تهدید مهم به حساب بیاید. گروهکها همیشه در منطقه شمالغرب تهدید بودند. اما در آن سال تهدیدشان چندان قابل ملاحظه نبود.
حضور میدانی شهید صیاددر منطقه
شهید صیاد شیرازی یک مرحله قبل از عید سال 1365 آمده بود و گفت که می خواهم از مواضع گردان 112 بازدید کنم. من خودم شخصاً ایشان را همراهی کردم تا مواضع گردان 112 را بازدید کنند. بعد برگشتند. مرحله دیگری که من با ایشان ملاقات کردم، روز دوم یا سوم فروردین سال 1365 بود. دو روز یا سه روز بعد از عید، همان مرحله اول که عراق به منطقه شیخگزنشین حمله کرده بود. چون من با یگانها در تماس بودم برای توجیه وضعیت با رئیس رکن سوم لشکر 28 جناب سرهنگ کامیاب رفتیم حضورشان که شرح ماوقع و آنچه در منطقه اتفاق افتاده و وضعیت کلی موجود را تشریح کنیم. یک جلسهای شاید نیم ساعتی در خدمتشان بودیم. در مورد اینکه دشمن وضعیتش روی شیخ گزنشین چگونه است؟چون گزارشهایی بود که مثلاً تیپ 55 دوباره شیخ گزنشین را پس گرفته، که من خدمتشون عرض کردم که شیخ گزنشین باز پس گرفته نشده، ما روی ارتفاعات شیخ گزنشین هستیم اما خود شیخ گزنشین و ارتفاعات بالا در دست دشمن است. ایشان البته نظرات بنده را قبول نکردند و به دلیل اینکه فکر کردند من به حساب عدم آشنایی به منطقه میگویم، من توضیح دادم که منطقه را کامل میشناسم، نقطه به نقطه و حتی زمینش را، زیرا واحدهای ما قبلاً در آنجا بودند. تیپ 55 هوابرد قسمتی از حقایق را گفته بود. اما همه حقایق آنطور نبود که شیخ گزینش را کامل گرفته باشند، زیرا اطلاع کامل نداشتند و نمیشناختند. من به شهید صیاد این وضعیت را شرح دادم. ایشان گفته من را قبول نکردند، و ما از جلسه بیرون آمدیم. ایشان سپس سرهنگ ولی یزدانی را جهت صحت و سقم اظهارات من به منطقه میفرستند که ایشان برمیگردد و صحبتهای من را تایید میکند.
انتهای مطلب