عملیات والفجر9 – تاریخ شفاهی (12)
اسفند 1364 در غرب مریوان

اسفند 1364 در غرب مریوان

قسمت یکم – کلیات

 

افزایش تردد نیروهای خودی

در بهمن ماه  سال1364 تردد نیروهای خودی بیشتر شد. به طور نمونه دانشجویان دافوس با تعطیل کردن کلاس­ها به اتفاق اساتید در پاسگاه­های گردان حضور یافته و فعالیت داشتند. وسایل راهسازی سنگین نیز در حال احداث محور دومی در شمال لری به سمت دهانه شیلر (سه راهی ساوجی، سیرابند به شیخ المعارین به چمک) جهت تسهیل حرکت قرارگاه عملیاتی نزاجا در سقز، به جلو دیده می­شد. همین­طور درموضع یابی، توپخانه­ها و پدافند هوایی و یگان­های کاتیوشا و دیگر ادوات، جنب و جوش داشتند. متعاقب گشوده شدن معابر وصولی، عناصر اطلاعات و عملیات قرارگاه شمال­غرب سپاه در خطوط پدافندی تیپ 3 با هماهنگی رده بالاتر، نسبت به جمع آوری اطلاعات رزمی و شناسایی معابر اقدام نمودند. به طور کلی  یگان­های خطوط پدافندی تیپ 3 در جناح راست لشکر 28 برتری نسبی به استقرار نیروهای بعثی داشتند، زیرا که با استقرار گردان 130 پیاده در ارتفاعات شیخ گزنشین، به علت سرکوب بودن موقعیت آن یگان نسبت به ارتفاعات کانی مانگا (محل استقرار عناصر دشمن) از دیده بانی و مراقبت بیشتر برای اجرای آتش توپخانه­ها مناسب بودند. در منطقه دره میانی و بادانه (محل استقرار گردان 118 پیاده) با اتکا به عوارض طبیعی رودخانه گوگسور به چوآرته برتری دید و تیر و اجرای هرگونه آتش جهت پشتیبانی یگان فوق فراهم بود. در خط گسترش یگان‌های گردان 112 پیاده (از منطقه شیخ لطیف تا انتهای خط حد تیپ 3 به سمت راست با تیپ قدس در حاشیه رودخانه شیلر به طرف چومان) نقطه هماهنگی برقرار نموده و خط پدافندی پیوسته داشتیم. ولی نیروهای دشمن در شیب به سمت حوالی چوآرته به صورت پایگاهی موضع پدافندی اتخاذ کرده بودند.

با بررسی از عوارض طبیعی منطقه و معابر وصولی، به علت نداشتن اهداف حیاتی و حساس، امکان هرگونه تک از طرف نیروهای موجود دشمن قابل تصور نبود. از پایان اجرای عملیات والفجر 4 (نیمه دوم سال 62) تا وقوع عملیات والفجر9 در نیمه دوم زمستان 64 برای واحدهای لشکر 28 مستقر در شرق سلیمانیه و روبروی پنجوین و سورن، حوادث خطرساز و عکس العمل شدید از ناحیه دشمن بعثی ایجاد نشده بود.

 

اجرای عملیات والفجر9 

هرچه به اواخر بهمن ماه سال 64 نزدیک می­شدیم، تحرکات عوامل ستادی و عناصر اطلاعاتی و لجستیکی جهت استقرار یگان­های تک­ور از هر دو قرارگاه عملیاتی شمال‌غرب(سپاه پاسداران و ارتش) به ویژه در خط پدافندی گردان 112 پیاده، بیشتر به چشم می­خورد، به طوری که در مورخه 5/12/1364 نیروهای سپاهی و بسیجی به صورت یگانی با تجهیزات لازم از خط یگان­های ما به جلو اعزام ­شدند. پس از اجرای آتش سنگین توسط سلاح‌های پشتیبانی گردان و توپخانه­ها، یگان‌های سپاه و بسیج به مواضع دشمن واقع در ممی خلان و میشولان یورش برده و آنجا را تصرف کردند.

بعد از 48 ساعت از فروکش نمودن تبادل آتش­های نیروهای خودی و دشمن، من به اتفاق افسر عملیات و اطلاعات (رکن 2 و 3) و دو نفر از فرماندهان گروهان­های در خط و گروهبان‌های دسته، از مواضع شکست خورده عراقی­ها بازدید کردیم. مهمات به جا مانده و تجهیزات نظامی و جیره خشک غذایی و مجهز بودن سنگرها برای ما جالب توجه بود. در خلال عملیات، به یگان­های ما تلفات وارد نشد، ولی ضایعات برای نفرات و خرابی تعدادی از سنگرها ایجاد شد.

به علت استقرار مرکز تطبیق آتش گروه 11 توپخانه مراغه در حوالی دیدگاه گردان، اخباری که از دیده­بان­ها می­رسید، حاکی از نفوذ نیروهای سپاه و بسیج از جناح بانه هم  بود. چند دستگاه تانک دشمن مستقر در ارتفاع شمالی محور وصولی از خط به چوارتا تردد از آنجا را زیر آتش مستقیم داشتند، تا اینکه دو یا سه روز بعد از عملیات از طرف رکن 3 تیپ به گردان دستور داده شد که می­بایست تغییر موضع دهیم تا مواضع فروریخته دشمن را اشغال و تحکیم مواضع جدید کنیم.

با توجیه بر روی نقشه و شناسایی در دیدگاه، عصر آن روز یکی از برادران سپاهی با موتور تریل به پاسگاه تاکتیکی گردان آمد و اینجانب سوار بر موتور ایشان به سمت محور چوارتا با سرعت حرکت کردیم. چند تیر گلوله مستقیم تانک به محور وصولی شلیک شد.  به علت غروب آفتاب، برتری دید با آنان بود،. با توقف کوتاه در حوالی پل مستقر بر روی رودخانه، برادر سپاهی گفت، نیروهای عمل کننده اهداف مورد نظر را از دشمن آزاد کرده‌اند، ولی به علت عدم توانایی در گسترش خط دفاعی، در مواضع پدافندی متصرفی مستقر نشده و در حال تخلیه از خط به عقب هستند. شما می­بایست مسئولیت خط جدید را عهده دار شوید.

 

جابجایی گردان به مواضع جدید

با بازگشت به پاسگاه و خداحافظی ایشان، با دستور به رکن 2 و 3 گردان و همراه کردن یکی از فرماندهان گروهان، از اوایل شب، خط پدافند عراقی­ها اشغال و جهت پیشگیری از نفوذ عناصر گشتی دشمن بعثی تأمین و مراقبت مناسبی تا صبح به عمل آمد. از فردای آن روز، سنگرها و مواضع سلاح­ها و مهمات و خطوط ارتباطی با آرایش جدید داده شد. این وضعیت تا چند مدت ادامه داشت، تا اینکه اینجانب به مرخصی ده روزه اعزام شدم. در مورخه 20/12/1364 به یگان مراجعت نموده و با وضعیت جدید مواجه شدم. دو تیپ از لشکر 77 پیروز خراسان به فرماندهی جناب سرهنگ صالحی برای احتیاط و تقویت خطوط پدافندی غرب لشکر 28 به منطقه آمده بودند. گردان 112 به موضع سد کننده خود بازگشت و با یکی از گردان­های لشکر 77 تعویض شد. تیپ 55 هوابرد شیراز هم به عنوان احتیاط نزاجا ضمن تقویت خط پدافندی یگان­های سورکو (بانه) به کمک گردان 118 در منطقه دره میانه و بادانه هم رفته بودند، تا خللی در خط پدافندی گردان مذکور ایجاد نشود.

تأکید و تحکیم مواضع و مراقبت از منطقه و هوشیاری به یگان­های تیپ توسط سلسه مراتب رده بالاتر پیگیری و نظارت می­شد، تا اینکه از قرارگاه تیپ 3 به گردان­های در خط خبر دادند که فرماندهی محترم نزاجا (شهید صیاد شیرازی) شبانه در دیدگاه گردان­ها حضور خواهند یافت. لذا اولین واحد مورد بازدید ایشان دیدگاه گردان 112 بود. اینجانب ضمن خیر مقدم گویی توضیحات لازم را ارائه و گفتم که دور تا دور یگان­ها را دشمن نیرو پیاده کرده و موقعیت مناسبی نداریم و امکان محاصره شدید است. خلاصه ایشان به دیدگاه­های گردان­های دیگر عزیمت نمودند و دستورات مقتضی را صادر کرده بودند.

لازم به توضیح است که با جابجایی نیروهای مورد بحث از جنوب به شمال­غرب و متمرکز شدن آنها در حواشی محورهای عملیاتی تیپ 3 لشکر 28، تردد و تجمع زیادی را در منطقه فراهم ساخته بود. این وضعیت  پوشش هوایی مناسب و تدابیر عملیاتی سریع­تری را ایجاب می­کرد و تا اواخر اسفند 64 ادامه داشت.

 

رخنه دشمن در خطوط نیروهای خودی

شب عید سال 65 که فرا رسید، رکن 3 تیپ به یگان­های در خط آماده باش داد. سال تحویل شده بود یک دفعه خبر رسید که در خط پدافندی گردان 130 پیاده رخنه ایجاد شده و تعدادی از سربازان دسته جلویی مستقر در کمین را دشمن اسیر گرفته و به مواضع آنان مسلط شده­اند. ولی در سایر خطوط تغییراتی حاصل نشده بود. با بالا آمدن خورشید در روز اول فروردین، پرواز هلی­کوپترهای شناسایی در خط پدافندی تیپ 3 بیشتر شد. به طوری که از ساعت 11 به بعد عراقی­ها عملیات هلی­برن بر روی ارتفاعات شیخ گز نشین انجام ­دادند. این وضعیت از ظهر به بعد شدت یافت، تا اینکه دستور تخلیه منطقه را به واحدهای پیاده صادر کردند. واحدهای توپخانه خودی با اجرای آتش سنگین عقب نشینی یگان­ها را به سمت دهانه شیلر پوشش دادند هرچند جاده احداثی با پوشش درختان بلوط و پیچ و خم­های طبیعی خود، کشش نیروها را داشت و گردان  112 پیاه در سه راهی محور بانه به مریوان (منطقه لاله حمره) منطقه پراکندگی را که از قبل برای واحدهای عملیاتی پیش بینی کرده بودند اشغال نمودیم. البته چون گردان ما در موضع سد کننده (خط پدافندی دوم) بود، با اختیار عقب نشینی نمود. ولی دیگر گردان­ها (شامل گردان­های لشکر 77 و تیپ 55 هوابرد و گردان 118 و 130) با اجرای عملیات پدافند متحرک به مواضع سد کننده در حاشیه سورکوه و دامنه­های غربی (ارتفاعات‌لری) خط پدافندی جدید گسترش دادند. بدین ترتیب قسمتی از مواضع متصرفی در عملیات والفجر 4 توسط نیروهای دشمن ترمیم شد.

 

دستور جابجایی مجدد گردان 112 

این وضعیت تا 48 ساعت ادامه داشت تا اینکه مجدداً دستور جابجایی گردان 112 پیاده را به منطقه ارتفاعات مسعود که در خط پدافندی سد کننده دیگری بعد از لری در خاک عراق صادر کردند. ما هم به ترتیب با استقرار 2 گروهان در ارتفاعات پست آنجا (لوبیایی، کلو) مشرف بر دشت پنجوین روبروی ارتفاعات کانی مانگا و دره روکان و یک یگان در یال شرقی مسعود و پاسگاه گردان و یگان ادوات در مدخل مسعود مشغول احداث مواضع پدافندی و خطوط ارتباطی و اجرای عملیات گشتی و ایجاد کمین و مراقبت از منطقه را عهده دار شدیم.

خط پدافندی جدید تیپ 3 در جناح راست لشکر 28 کردستان، یک حالت پر پیچ و خم، صعب العبور، نیروخور به خود گرفته بود. این وضعیت تا پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل در تابستان 1367 و اجرای آتش بس توسط نیروهای دو طرف تا پایان جنگ استمرار داشت. بدین ترتیب می­توان دستآورد عملیات والفجر9 را به عنوان یک عملیات ضربت و انهدام نیروهای دشمن در جبهه شمال­غرب و اخلال در جابجایی و تمرکز نیروهای عراقی در منطقه والفجر 8 (20/11/64) در بندر فاو برشمرد.

انتهای مطلب

منبع: عملیات والفجر 9 – تاریخ شفاهی، کامیاب، محمد و همکاران، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده