عملیات والفجر9 – تاریخ شفاهی (16)
اسفند 1364 در غرب مریوان

قسمت یکم – کلیات

 

گردان 310 توپخانه 105 م.م لشکر 28 در عملیات والفجر9

سخنان سرتیپ 2 ستاد دکتر ابوالقاسم کیا، فرمانده گردان 310 توپخانه105  م. م توپخانه لشکری لشکر 28 سنندج

حرکت از جنوب به منطقه مریوان

سیزده روز بعد از عملیات والفجر8  به  گردان ما دستور دادند، سریعاً گردان را از جنوب به طرف شمالغرب منطقه عمومی مریوان تغییر مکان دهید.

ما از منطقه جنوب به سمت مریوان حرکت کردیم (گردان 310 توپخانه مریوان کمک مستقیم  تیپ 3  لشکر 28 پیاده کردستان ). در آن زمان فرماندهی تیپ با سرهنگ دوم هوشنگ صفری بود.  تیپ  در منطقه عمومی شیلر مستقر شده بود و ما هم گردان کمک مستقیم تیپ 3 بودیم. مسافت تقریباً 1000 کیلومتری از ایستگاه حسینیه واقع در 70 کیلومتری جنوب اهواز تا منطقه شیلر واقع در 80 کیلومتری شمال­­غربی مریوان در داخل خاک عراق را گردان روی چرخ با خودروهای یگان طی نمود.

پس از ورود به داخل دره شیلر، پشت ارتفاعات لری و هنگ ژال که محل استقرار قرارگاه تیپ بود، منطقه تجمعی را اشغال و آماده اجرای مأموریت شدیم. ما آتشبار ارکان را نزدیک قرارگاه تیپ مستقر کردیم. آتشبارهای تیر به ترتیب، آتشبار سوم در دره رودخانه قزلچه، دامنه شمالی زیر ارتفاع شیخ‌گزنشین، آتشبار دوم، در محدوده روستایی شیخ‌المعارین جنوب منطقه پدافندی تیپ ، آتشبار یکم در حوالی روستای شیخ لطیف مواضعی را انتخاب و اشغال نموده و آماده اجرای مأموریت گردیدند. بعد مجدداً آتشبار دوم مستقر در شیخ المعارین را جابجا و در دره میانه مستقر نمودیم تا بتواند روی مواضع دشمن با برد بیشتری اجرای آتش کند. سه آتش‌بار به‌این‌ترتیب در مواضع خود مستقر شدند. گردان در عرضی حدود 25 تا 30 کیلومترباز شده بود. تأمین آتش پشتیبانی یگان خودی تیپ که 30 کیلومتر گسترش یافته بودند. گردان‌های مانوری تیپ 3، در ارتفاعات شیخ گزنشین و دره میانه بودند.

قبل از اینکه ما کاملاً مستقر شویم، واحدهای سپاه، عملیاتی را در استان سلیمانیه عراق در شمال ارتفاعات میشولان انجام داده بودند، تا تهدیدی برای شهر سلیمانیه عراق باشد. هدفشان این بود که در این منطقه جبهه‌ جدید علیه نیروهای عراق باز کنند، تا عراق مجبور شود، بخشی از نیروهای خود را از جنوب به این منطقه تغییر مکان دهد. تا بدین ترتیب فشار نیروهای عراقی بر روی نیروهای خودی در منطقه عملیات والفجر8 کم گردد.

در خطوط پدافندی منطقه ارتفاعات شیخ گزنشین درگیری نداشتیم. در دره‌میانه هم درگیری نبود. اما نیروهای سپاه روی ارتفاعات میشولان به‌طرف سلیمانه جبهه جدید را باز کرده بودند تا شهر سلیمانیه مورد تهدید قرار گیرد. ارتفاعات شاخ ناصر، میشولان که  المهدی هم به آن می‌گفتند، ادامه آنها به ارتفاعات چاله خزینه و سپس به‌طرف هزار قله (هلوان) بود. هلوان مشرف به چوراتا عراق و در فاصله 8 تا 10 کیلومتری آن قرارداشت.

 

جابجایی تیپ 55 به مواضع مورد نظر سپاه پاسداران

بعد قرار بود تک را برای تصرف چوارتا ادامه دهند. در اینجا با پاتک­های سنگین نیروهای کماندویی ارتش عراق مربوط به سپاه 3 عراق مواجه می‌شوند. سپاه 3 عراق به نیروهای سپاه تلفات سنگینی وارد می­کند. البته نیروهای سپاه در شرایطی که هوا نامساعد بود مدت 5-6 روز روی مواضع خوب مقاومت کردند. در همین ایام تیپ 55 هوابرد وارد عمل می‌شود. نیروی‌های بسیج و سپاه گفته بودند که ما مواضع پدافندی را حفظ کرده­ایم و نیروها در داخل مواضع مستقر هستند، اما وقتی تیپ 55 هوابرد خواست در مواضع مستقر شود، متوجه می‌شود هیچ نیرویی نیست. تیپ هوابرد در آنجا روی زمین باز دچار تلفات سنگین می‌شود و مجبور می‌شود مقداری عقب نشینی کند. اما روی ارتفاع هلوان رزمندگان سپاه مستقر بودند و مقاومت کردند. جاده بسیار پرپیچ و خمی برای رفتن روی ارتفاعات هلوان احداث کرده بودند. شرایط جوّی منطقه بسیار نامساعد و بارندگی شدیدی بود. زمین مناسب استقرار نیرو نبود. حتی رزمندگان سپاه مجبور شدند در اتوبوس‌های شرکت‌های مسافربری که آنها را به منطقه آورده بودند استراحت کنند. اتوبوس‌ها هم دچار مشکل شده بودند.

تیپ هوابرد پس از دادن تعدادی تلفات تصمیم می­گیرد مقداری عقب‌تر اقدام به اشغال مواضع پدافندی روی همان ارتفاعات میشولان و پایین‌تر از آن دو تپه دیگر اقدام و روی آنها مستقر می‌شود و منطقه آرام می‌گردد.

ما در دامنه ارتفاع لری، تطبیق آتش گردان را دایر نموده بودیم، هر آتشبار تیر به طور مستقل هدایت آتش آتشبار مربوطه را دایر کرده بود.  9 رسد دیده‌بان در خطوط پدافندی تیپ 3 مریوان مستقر کرده بودیم. ارتباطمان با آتشبارها به دلیل بعد مسافت به‌وسیله رله صورت می‌گرفت، پُست رله در ارتفاعات بین راه توسط گردان دایر شده بود. چون پشت ارتفاع قرار می‌گرفتیم، ارتباط به وسیله بی‌سیم‌های اف-ام مشکل بود. رله­ها خوب کار می‌کردند و خوب اجرای مأموریت می­کردیم. مشکلی از نظر ارتباطی توپخانه وجود نداشت.

در ضمن یک آتشبار 155 میلی‌متری کششی مربوط به گردان 358 توپخانه، به فرماندهی ستواندوم سید عبدالرحیم موسوی در تقویت آتش گردان، در اختیار ما بود و ما از وجود آن آتشبار استفاده می‌کردیم. پایین شاخ نالشکینه ایشان انتخاب موضع خوبی کرده و مستقر بود و پشتیبانی آتش می‌کرد.

روی شیخ گزنشین تا شب پایان روز 29 اسفند ماه هیچ‌گونه مشکلی در منطقه نداشتیم. یعنی یگان‌های مانوری مستقر بودند و تیر‌اندازی می‌کردند. واحدهای هوابرد هم در مواضع خود مستقر شده بودند.

روی ارتفاع هلوان هم رزمندگان سپاه مستقر بودند. عراق به هلوان اصلاً کاری نداشت، هدفش هم این نبود که برود و هلوان را پس بگیرد، چون از طرف عراق رفتن روی ارتفاع هلوان امکان‌پذیر نبود. رزمندگان سپاه هم برای رفتن روی آن ارتفاع جاده زده بودند. هلوان ارتفاعش حدود 2500 تا 3000 متر بود، رفتن روی آن ارتفاع اصلاً ضرورتی نداشت. عراقی‌ها هم کاری به هلوان نداشتند. از آن ارتفاع رزمندگان اسلام هم نتوانستند به سمت چوراتا عراق بروند. سپاه  دو تا چهار  قبضه130 میلی‌متری داشتند، که غنیمتی بود اتفاقاً یکی از آنها را گذاشتند پشت ارتفاع میشولان و از آنجا چون دکل تلویزیون سلیمانیه دیده می­شد به‌طرف سلیمانیه با بُرد 27 کیلومتر تیراندازی کردند. گلوله توپ وارد شهر سلیمانیه شد و مسائلی را به وجود آورد که یک مقدار مردم بومی منطقه به حرکت در آمدند و باعث تحریک مردم شد و تا عصر همان روز واحد توپخانه‌ سپاه منطقه را ترک کرد.

در خصوص تعویض یگان­های مانوری نیروی زمینی ارتش با یگان­های سپاه آن چیزی که از نظر عملی ما دیدیم این بود که، یگان‌هایی از لشکر 28  پیاده و تیپ 55 هوابرد برای استقرار در ارتفاعات حضور پیدا کردند. برادران سپاه گفتند، نیروهای ما در خط هستند این یگان­ها بروند، نیروی در خط را عوض کنند. ولی نیرویی در خط نبود، در نتیجه یگان‌های جدید در زمین باز قرار گرفتند. عراقی‌ها پاتک کردند و ارتفاع شاخ ناصر را پس گرفته و در نهایت یگان‌های تیپ 55 هوابرد مقداری عقب نشینی کردند و آمدند روی مواضعی که بتوانند پدافند کنند.

 

تک سنگین عراقی‌ها در ساعت 11 شب 29 اسفند 1364

رزمندگان خوب مقاومت کردند. دچار مشکل شده بودند و تلفات هم دادند. خطوط پدافند آنها درست طرح‌ریزی نشده بود. لذا تلاش کردند تا در مواضع بهتری مستقر شوند و بتوانند پدافند کنند. این وضع همچنان ادامه داشت.

پایان روز 29 اسفند ساعت 11 شب عراقی‌ها تک سنگین خودشان را در منطقه دره میانه و شیخ‌گزنشین آغاز کردند و خیلی خوب از ارتفاعات بالا آمدند. به گونه‌ای که برخی از دیده‌بان‌های ما می‌گفتند جناب سرگرد روی سر ما تیراندازی کنید، دیدگاه را زیر آتش قرار دهید، گفتم چرا روی سر شما تیراندازی کنیم؟ گفتند بزنید که عراقی‌ها دارند بالا می‌آیند، گفتم مگر یگان‌های پیاده در خط نیستند، می­گفتند چرا بودند، ولی تارومار شدند. بعد گفتند: عراقی‌ها دارند ارتفاعات را  بالا می‌آیند و از خوشحالی پشتک‌وارو می‌زنند ، یکی از دیده‌بان­ها به من گفت بزن، الان آمد داخل سنگر دیدگاه، سپس صدایش قطع شد، و این نشان می‌داد که نیروهای عراقی همه دیده­بان‌های ما را شهید و یا اسیر کردند.

تکی که عراق انجام داد، روی مواضع تیپ 3 لشکر 28 بود، تیپ 3 لشکر 28 حدود 30 کیلومتر باز شده بود. تیپی هم که 30 کیلومتر باز شود آسیب‌پذیر می‌شود، به‌اصطلاح خط پدافندی پوست‌پیازی خواهد بود. این تیپ همان دو روز اول حمله عراق با همه تلاشی که کرد، نتوانست مواضع پدافند را حفظ کند. به هر حال واحدهای تیپ دچار زحمت شدند، و در نتیجه همه دیده‌بان‌های مستقر در مواضع تیپ شهید و یا اسیر شدند. واحدهای تیپ عقب نشینی کردند، ما سریعاً دیده‌بان­های جدیدی را برای اجرای آتش توپخانه روی دشمن بر روی ارتفاعات مشرف به منطقه درگیری فرستادیم و در محل­های مناسب مستقر شدند. گردان‌های رزمی مستقر روی ارتفاعات شیخ گزنشین عقب نشینی کردند و شرایط بسیار نگران کننده­ای برای آتشبار سوم گردان در ساحل جنوبی رودخانه قزلچه ایجاد شد که بالاجبار آتشبار سوم گردان مجبور به تغییر موضع در شمال رودخانه قزلچه روی ارتفاعات شاخ نالشکینه شد و در نتیجه تعدادی زیادی از خودروهایش را به دلیل اصابت گلوله­های دشمن از دست داد. فقط نیروها توانستند توپ­ها را به عقب بیاورند ولی مهمات­ها را نتوانستند به عقب بیاورند. تا اینکه عراق به پاتک خود ادامه داد، یگان­های رزمی تیپ در همان زمان که فشار عراق زیاد بود، در حدفاصل دره میانه رودخانه قزلچه و شیلر مواضع پدافندی اتخاذ و اقدام به پدافند نمودند، رودخانه شیلر و رودخانه قزلچه باهم در دره شیلر مخلوط می‌شوند و یک رودخانه پرآبی تشکیل می‌دهند که به سمت دشت سلیمانیه جاری می‌باشد،در جایی که این دو رودخانه به هم متصل می‌شدند، پل فلزی بسیار خوب و محکمی احداث و نصب شده بود. این پل فلزی را می­گفتند کارخانجات آلومینیوم عراق نصب کرده بود. پل بسیار خوبی بود، و سطح پل از قطعات تیکه تیکه بود، که اگر گلوله توپ دشمن روی پل اصابت می­کرد یک قطعه از آن کنده می‌شد و می‌توانستند یک قطعه دیگر جایش نصب کنند، پل خوبی بود.

انتهای مطلب

منبع: عملیات والفجر 9 – تاریخ شفاهی، کامیاب، محمد و همکاران، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده