عملیات والفجر9 – تاریخ شفاهی (23)
اسفند 1364 در غرب مریوان

قسمت یکم – کلیات

 

گروهان سوم گردان 118 تیپ 3 لشکر 28 در عملیات والفجر9

سرتیپ 2 ستاد محمد سید اسماعیلی، فرمانده گروهان سوم  گردان 118 تیپ 3  لشکر 28  سنندج

ما در ارتفاعات شیخ گز نشین بودیم

بهمن سال 64 در منطقه جنوب، منطقه عمومی فاو، عملیات والفجر 8  انجام شده بود. آنجا حساسیت خاص خودش را داشت. یگان‌های عمل کننده در عملیات والفجر 8 تحت فشار و شرایط سختی بودند. به فاصله کوتاهی عملیات والفجر9 در اوایل اسفند در منطقه شمال‌غرب اجرا گردید. ما قبل از آن، می‌دیدیم تردد­ها زیاد شده و نیروهای جدید وارد منطقه می‌شوند، این نیروها به آرامی به همان منطقه‌ای که ما مستقر بودیم وارد  و تقریبا در منطقه شمال­غرب شهر پنجوین عراق، یگان‌ها مستقر می‌شدند. تا اینکه در اسفند 1364 عملیات والفجر9 از طریق رسانه ها اعلام شد.

در زمان انجام عملیات، ما در مواضع پدافندی در ارتفاعات شیخ‌گزنشین در قسمت شمال‌غربی شهر پنجوین مستقر بودیم،  این مناطق در عملیات والفجر 4 در مهر ماه سال  62 آزاد شده بود.

عملیات والفجر9 تقریباً از هزار قله هلوان شروع می‌شد، منطقه عملیات کوخلان و کوه مارو و قسمت­های سمت راست، به همین ترتیب به سمت هزار قله و کانی سرو، سمت چپ منطقه عملیات‌هم، پایه منطقه ارتفاعات شیخ گز نشین بود.

 

توانایی جابجایی لشکر عراق در مدت 24 ساعت

این عملیات حدود250 نفر اسیر داشت، یکی از آنها وقتی مصاحبه کرده بود، هویت یگانش را وقتی مطرح کرد، دوستان ما آمار آنها را که در ترتیب نیرو داشتند، این یگان باید در منطقه جنوب می‌بود. مثلا در مناطق والفجر 8  آن اسیر مطرح کرده بود، بنا بر امریه‌ای که صادر شده بود، 24 ساعت قبل وارد منطقه شده‌ایم. جالب اینجا بود، این قدرت تحرک را، ارتش بعثی بعد از چند سال جنگ، باز هم به خوبی استفاده می‌کرد. لشکر را در عرض 24 ساعت، از جنوبی‌ترین منطقه عملیات خودش به شمالی‌ترین منطقه عملیاتی جابجا می‌کرد. این یکی از توانائی‌های عراق بود که می‌توانیم ذکر کنیم.

عملیات والفجر9 با اهدافی که ذکر شد، در اسفند ماه اجرا شد. ما می‌دیدیم یگان­هایی که وارد منطقه شده بودند، به آرامی‌از منطقه خارج می‌شوند، قاعدتاً یگان‌های عمل‌کننده، باید جای خوشان را به یگان‌های پدافندی می‌دادند، ولی آنچه را که ما در منطقه شاهد بودیم، می‌دیدیم که یک مقدار خلوتی و سکوت عجیبی در منطقه حکم‌فرما می‌شود. برای یگان‌هایی که در منطقه حضور پیدا کرده بودند، این خودش نگران کننده بود.

با توجه به این عملیات که در وسعت خودش قابل بررسی و اجرا بود، دشمن تعدادی از یگان‌های ارتش خود را  از جمله واحد هایی از لشکر 34 و چندین تیپ پیاده کوهستانی، به منطقه آورده بود. نیروهای ما در همان حد پشتیبانی بودند. تخلیه سریع نیروهای خودی از منطقه، در این محدوده زمانی انجام شد که ارتش عراق نیروهایش را به منطقه آورده بود.

 

حمله عراق در ساعت تحویل سال 1365

عراق به فاصله زمانی  25 روز، یک عملیات آفندی را در همان شمال­غرب و در منطقه عملیاتی والفجر 9 شروع کرد. لحظه تحویل سال 1365 ساعت 1بامداد بود. ما هم برابر رسم و سنت و فرهنگی که داشتیم، قصد داشتیم، موقع سال تحویل با دوستان و فرماندهان گردان و افسران گردان که با  هم در پاسگاه گردان بودیم بمانیم.

فرمانده گردان جناب سروان غلامعلی امیری بودند، معاون گردان جناب سروان غندالی به مرخصی رفته بودند. من به عنوان رکن 3 و فرمانده ارکان گردان، مرتضی مشهدی‌باباعلی هم به عنوان فرمانده گروهان ارکان، در پاسگاه گردان حضور داشتیم. قرار بود بعد از تحویل سال به سمت یگان‌هایمان برویم و در خط، سری هم به سربازها بزنیم.

لحظه‌ای که رادیو آغاز سال 65 را اعلام کرد، در همانجا و در همان زمان، توپخانه عراق با وضعیت مشکوکی شروع به تیراندازی کرد. به یگان‌های درخط اعلام هوشیاری داده شد، آتش آتش‌بارهای دشمن ادامه داشت، دیدیم وضعیت غیر عادی است، سپس متوجه شدیم، در مناطق دیگر هم آتش باری وجود دارد، تنها در منطقه پدافندی گردان ما نیست، شاید در منطقه پدافندی گردان ما کمتر بود. در مناطق سمت چپ ما شدیدتر بود، خصوصاً در سمت ارتفاعات شاخ تاجر و شاخ حران آتش بیشتر بود، ما هم در منطقه شیخ گزنشین و حدوداً پایین تر که می‌رود به سمت دره میانه مستقر بودیم. در اینجا تقریباً آتش کمتری را داشتیم. ولی باز حدوداً در حوالی کانی‌سر و کانی میران آتش بیشتر بود.

بعد از تقریباً 2 الی 3 ساعت متوجه شدیم که در سمت چپ ما دشمن اقدام به تک کرده و در آنجا موفق شده وارد خطوط پدافندی شود، ما هم در سمت راست، در شیخ گزنشین و پایین به سمت دره میانه حدوداً در ارتفاعات پایین‌تری بودیم، احساس نگرانی می‌کردیم. ارتفاعات بالای سر ما را دشمن اشغال کرده بود. در صدد تقویت بودیم. حتی گروهان احتیاطی که ما در گردان پیش بینی کرده بودیم، آن را آماده باش داده بودیم، که سمت چپ یگان ما را تقویت کند.

هوا کم کم روشن می‌شد، مشاهده کردیم، پیشروی دشمن و توسعه‌ای که می‌دهد در حدی است که یگان‌های ما را هم درگیر می‌کند. ما وضعیت را به تیپ ارائه می‌دادیم. فرمانده  آن موقع تیپ، جناب سرهنگ هوشنگ صفری و معاون تیپ جناب سرگرد آخوندی بودند. به این ترتیب بود که مقاومت شد، خط هم آرام تر و تثبیت شد.

 

شهادت فرمانده گروهان گردان130، ستوان سادات شریفی

مواضع سمت چپ ما که در ارتفاعات  بالاتری بودند، توسط دشمن اشغال شده بود. آنجا گردان 130 مستقر بود، خبری هم که در همان لحظه‌های اولیه گرفته بودیم، یکی از فرمانده گروهان‌های رشید آن گردان شهید شده بود. بعداً که تجزیه و تحلیل شد، متوجه شدیم، در آن یگان عناصری از نفاق حضور داشتند، عناصر نفاق در سنگر­های کمین حضور پیدا کرده بودند، هماهنگ شده بود از این نقطه ضعف استفاده شود. فرمانده گروهان، این نقطه ضعف را احساس کرده بود، در همان لحظه های اولیه  خودش را به سنگرهای کمین رسانده بود و در همانجا جناب ستوانیکم سادات شریف به شهادت می‌رسد. از همانجا هم رخنه ایجاد شده و  توسعه پیدا کرده بود. آنجا مواضع دیگری هم از دست رفت.

 

ورود یگانهای لشکر 77 

در شب دوم هم این عملیات ادامه داشت. در سمت راست ما که در سمت کوخلان و مارو بود. دشمن پیشروی‌های موثری داشت. چون ما می‌دیدیم دشمن در سمت راست ما و هم در سمت چپ ما یک مقدار پیشروی داشته، احتیاط  بیشتری می‌کردیم، تا بتوانیم اطلاعات تکمیلی را داشته باشیم و درست تصمیم‌گیری کنیم.

ما با تیپ و رده‌های سلسله مراتب در ارتباط  مداوم و مستمر بودیم، به همین ترتیب قرارگاه در منطقه، یگان احتیاط را وارد عمل کرد، ولی موثر واقع نشد. تا اینکه یکی از یگان‌های لشکر 77 خراسان را وارد منطقه کردند.  ستاد لشکر، فرمانده لشکر، جانشین لشکر و عناصری از ستاد لشکر از جمله رکن 2 لشکر آمدند در پاسگاه گردان ما و در حوالی شیخ گزنشین و در دره میانه پایین تر از اینجا مستقر شدند.

آن زمان، جناب سرهنگ صالحی فرمانده لشکر و جناب سرهنگ سالار کیا جانشین لشکر و جناب سروان سرآبادانی رکن 2تیپ3 لشکر 28 بودند. جناب سرهنگ کامیاب هم رئیس رکن 3 لشکر 28 بودند. آمدند، هماهنگی کردند، منطقه را شناسایی کنند، تا بتوانند یگانها را بیاروند در منطقه مستقر کنند. به علت اینکه زمان بسیار زود سپری می‌شد، از نظر زمانی هم در تنگنا بودیم، دشمن فشار عجیبی روی یگان‌های در خط می‌آوردند، شناسایی زمینی دیگر انجام نشد، و لشکر 77 یگان‌هایش را به صورت موثر نتوانست وارد عمل کند.

 

 

حضور مشکوک 200 نفر اکراد بارزانی در پاسگاه گردان

تصمیم گرفتند، تعدادی از یگان‌های کُرد در منطقه را بیاورند و از آنها استفاده کنند، کردهای بارزانی که در منطقه بودند، حدوداً  در حد 200 نفر را در پاسگاه گردان در خط بیاورند و مستقر کنند. همه مسلح بودند و با لباس‌های عادی آمدند نه با لباسهای رزم، در حوالی پاسگاه مستقر شدند، افسرشان در رابطه با وضعیت دشمن و موقعیت یگانهای خودی توجیه شدند. در همین اثنا پاسگاه گردان به شدت زیر آتش قرار گرفت. از آن تعداد نیروهای بارزانی که آمده بودند، عده‌ای مجروح شدند، تعداد کثیرشان هم به طرف دشمن رفتند. سوالات زیادی در ذهن ما ایجاد کرد. اینها هم زمان با ورود آنها، پاسگاه ما را زیر آتش گرفتند. پاسگاه ما که، هم هدایت عملیات منطقه‌ای و هم عملیات یگان­ها و فعالیت های پدافندی را کنترل می‌کرد. این صحنه بسیار جالب بود، به محض ورود آنها پاسگاه به شدت زیر آتش گرفته شد. بعد از مدت کوتاهی مثلاً نیم ساعت تا سه ربع، دیگر هیچ اثری از بمب و موشک نبود. تعدادی که برای کمک به ما آمده بودند، وجود نداشتند. به همین ترتیب خط­ها گام به گام دست به دست می‌شد.

 

انتهای مطلب

منبع: عملیات والفجر 9 – تاریخ شفاهی، کامیاب، محمد و همکاران، 1400، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده