نبرد در روز دوم عملیات (11 اردیبهشت 1361)
خط پدافندی در سطح قرارگاه نصر وضعیت خوب و با ثباتی نداشت، گرچه تیپ4 زرهی تلاش می کرد در امتداد جاده و در پشت خاکریز شرقی کنار جاده گسترش یابد؛ اما در شمال و جنوب منطقه عملیات، نصر1 و 3 هنور به جاده نرسیده بودند و خط پدافندی به صورت منکسر بود. دشمن با وارد عمل کردن نیروهای بیشتر قادر بود نصر4 و تیپ2 را دور بزند و محاصره کند و این تهدید هنوز باقی بود.
دو عامل مهم سبب می گردید که اعتماد به نگهداری خط پدافندی در فرماندهان و نیروها بیشتر شود و نگرانی ها را کمتر کند؛ مورد اول وجود خاکریز در کنار جاده، برای حفظ نیروها از تیر مستقیم ترکش و توپخانه؛
دوم طول خط پدافندی حدود ده کیلومتر بود و برای دور زدن چنین مسافتی نیروی زیادی لازم داشت. با زدن خاکریزهای شمالی و جنوبی، تا حدودی پهلوهای نیروهای گسترش یافته در خط پدافندی تأمین می گردید..
تجربه دفاع از پاتک روز 10 اردیبهشت 1361 دشمن برای نیروهای حاضر در صحنه موضوعی بود که در تاریخ 11/2/1361 نیز بایستی از آن استفاده می شد، البته بعد از گذشت 24 ساعت از اشغال خط پدافندی نیروها وضعیت بهتری پیدا کرده بودند و شب را تا حدودی استراحت کرده بودند و همانند شب قبل بیدار نبودند. اطلاعات اطلاعات دریافتی از اسرا در مورد حضور لشکر9 زرهی در غرب جاده اهواز – خرمشهر، اجراای پاتک توسط دشمن در تاریخ 11 اردیبهشت 1361را متحمل می ساخت بنابراین ضروری بود آمادگی مقابله با آن را در فرماندهان و نیروها ایجاد و تقویت نمود. البته فرماندهان و نیروهای جمعی به این موضوع واقف بودند که خط پدافندی تشکیل شده بهترین موقعیت را در تمام منطقه برای مقابله با دشمن دارد در صورتی که در نگهداری آن کوچکترین تردید وجود داشته باشد خسارات جبران ناپذیری خواهد داشت.
نظارت و بازدید از نیروهای در خط لازم و ضروری بود. صبح زود قبل از طلوع آفتاب، با راننده بی سیم چی به سمت راست (شمال منطقه پدافندی) حرکت کردم. تردد در پشت جاده به راحتی صورت می گرفت و از دید دشمن نیز ایمن بود. خاکریز احداث شده در روز قبل و شب گذشته بازدید شد. هنوز نیروهای تعیین شده در پشت خاکریز استقرار نیافته بودند. گردان169 به فرماندهی جناب سرهنگ فتح پور در سمت راست استقرار داشت. با ایشان تماس حاصل شد فرمودند نیروها تعیین شده اند و در حال جمع آوری وسایل سنگری هستند، طولی نخواهد کشید در محلهای تعیین شده مستقر شوند.
وضعیت روحی نیروها خوب بود. برای صبحانه خوراک لوبیا داشتند. معمولاً به هر دو نفر یک قوطی لوبیا داده می شود. نان روز قبل توزیع شده بود کمی خشک بود ظاهراً بساط چایی نیز به راه نبود. سؤال شد سربازان گفتند چاب را در سطح گروهان درست می کنند و به هر نفر یک لیوان می دهند، اما هنوز آب سماور گروهان جوش نیامده است بعداً چای می گیریم.
حضور فرماندهان در در پشت خاکریز با فاصله بسیار کم، باعث شده بود کارهای پشتیبانی سریع انجام پذیرد و روحیه نیروها در سطح بالا باشد. در مسیر راه در چند نقطه سربازان تعارف برای صرف صبحانه داشتند. در یکی دو مورد لقمه ای از صبحانه آنان صرف شد و در مواردی نیز با تشکر گذشتیم. اعتقاد داشتم تعارفات صمیمی بود و ناخنک زدن در صبحانه آنان صمیمیت را دو چندان می کرد. پس از اطمینان از آرایش و سازماندهی نیروها، برای مقابله با پاتک دشمن در شمال و راست خط پدافندی، در ادامه به سمت جنوب رفتم. در انتهای جنوبی خط، برادران سپاهیکه به صورت مستقل عمل کرده بودند، حضور داشتند. گردان مالک اشتر به فرماندهی برادر محمد شهبازی، گردان انصار حضرت رسوال الله (ص) به فرماندهی برادر اسماعیل قهرمانی و گردان ابوذز به فرماندهی سید مصیب میر سجادی در خط پدافندی بودند.
در قسمت جنوبی، بخشی از منطقه باتلاقی بود و حدود یک کیلومتر خاکریز احداث شده بود. هنوز نیرویی در پشت خاکریز احداث شده در شب استقرار نداشت. موضوع را از طریق بی سیم با برادران متوسلیان هماهنگی کردم. ایشان نیز مسئولیت اقدام را به برادر شهبازی محول کردند. البته پس از استقرار تیپ4 در امتداد جاده، تا حدودی تأمین پهلوی چپ برقرار می گردید اما هنوز فاصله خالی زیاد بود.
شدت آتش توپخانه دشمن در حال افزایش بود. قرائن نشان می داد که دشمن در تدارک اجرای آتش تهیه است و به دنبال آن حرکتی رو به جلو خواهد داشت. به مرکز منطقه مراجعت کردم. ساعت حدود 9 را نشان می داد. در پاسخ به اجرای آتشهای توپخانه دشمن، توپخانه های نیروهای خودی نیز مشغول اجرای آتش سنگینی بر مواضع دشمن بودند. موضوع آتشباری دشمن به قرارگاه نصر اعلام گردید و درباره آمادگی نیروها برای دفع پاتک دشمن نیز بحث شد. البته وضعیت نیروهای پدافند کننده نسبت به روز قبل خیلی بهتر شده بود. زیرا دیده بانان به منطقه آشنایی پیدا کرده بودند. از نحوه حضور دشمن در منطقه قرارگاه نصر اطلاعات اطلاعات بیشتری در اختیار گذاشته بودند. نیروهای پیاده با ایجاد سنگر پدافندی امنیت بیشتری در خط داشتند. توپخانه ها مواضع آتش خود را کامل کرده بودند و ثبت تیرها انجام شده بود. همه این اقدامات سبب می گردید که تیراندازی های صورت گرفته توسط نیروهای پیاده و توپخانه و زرهی مؤثرتر باشد و تلفات و ضایعات وارده به دشمن در صورت اجرای پاتک بیشتر گردد.
ساعت 10 نیروهای زرهی دشمن که در تابعیت لشکر9 زرهی بودند به سمت مواضع پدافندی نیروهای خودی پیشروی نمودند و به جلو آمدند. اجرای اتش مؤثر توسط توپخانه و نیروهای زرهی و سلاحهای موجود در خط پدافندی سبب گردید که پیشروی دشمن در دو کیلومتری جاده متوقف شود. همرمان با این توقف بالگردهای هجومی هوانیروز که مخصوص شکار تانک هستند، وارد منطقه شدند و چندین تانک دشمن را مورد اصابت قرار دادند. بلافاصله بعد از خروج آنان از منطقه سلاح های ضد تانک، موشک های تاو – مالیوتکا، آرپی جی هفت، موشک اندازهای 107 م م و تفنگهای 57 م م شروع به اجرای آتش شدید به طرف دشمن نمودند. دو طرف درگیری شدیدی با یکدیگر داشتند. طولی نکشید که فضای بین دو نیرو در اثر گلوله باران طرفین، انهدام تانکها و نفربرهای دشمن و انفجار گلوله های مهمات به جهنمی تبدیل گردید و دید برای دو طرف در کمتر از 500 متر محدود گردید. وجود چنین شرایطی برای نیروهای تک در جهت پیشروی مناسب است و قادرند با یک حرکت سریع با استفاده از دید محدود به جلو بیایند. در همین موقع دستور اجرای آخرین آتشهای حفاظتی صادر شد. حدود 20 دقیقه ای اجرای آتش ادامه داشت. پس از آن به تدریج فضای منطقه ، از لحاظ دید بهتر شد و دودهای حاصله از انفجارها کمتر گردید. تیراندازی دشمن به سمت نیروهای خودی کمتر گردید. اثری از پیشروی دشمن نبود. فقط تانکها و نفربرهای آسیب دیده و شعله ور در نزدیکی خط پدافندی باقی مانده بود. جهت با از شرق به غرب بود و همین امر سبب گردید که دشمن در جهت حرکت دود عقب نشینی نماید. با شرایط ایجاد شده، تیراندازی دشمن به سمت نیروهای خودی کاهش بیشتری داشت و طولی نکشید در منطقه آرامش نسبی برقرار شد. بدین ترتیب دومین پاتک دشمن برای باز پس گیری سرپل ایجاد شده به شکست منجر گردید.
در اجرای دومین پاتک دشمن ضایعات وارده بیش از پاتک اولی بود و تعدادی از نیروها (اسامی آنان در انتهای کتاب قید شده است) مجروح و شهید گردیدند که برای جایگزینی آنها از طریق جایگزینی لشکر طبق روش تعیین شده اقدام گردید.
فرمانده گردان144 جناب سرگرد مظفر هدایت نسب جزو مجروحان بود که از منطقه خارج گردید.
برای انجام پاتک در روز 11 اردیبهشت 1361 دشمن از نیروهای تازه نفس و سازمان یافته خود استفاده کرده بود و اطمینان داشت قبل از ترمیم خط پدافندی، قادر است در آن نفوذ کند و باقیمانده نیروهای در خط را دور بزند و سرپل ایجاد شده را قبل از کامل شدن به سقوط بکشاند، اما پایمردی نیروهای در خط و مقاومت سرسختانه آنان هدایت و رهبری نزدیک فرماندهان سبب گردید که دشمن در رسیدن به اهداف خود ناکام باشد. تلفات و ضایعات وارده به دشمن خیلی زیاد بود و تعدادی از خدمه تانک های سوخته قادر به نجات خود از برجک تانک نشده بودند و چندین دستگاه نفربر و تانک که آسیب جزئی دیده بودند در منطقه رها شده بودند و خدمه آن ها فرار کرده بودند. کشته های دشمن در منطقه زیاد بود به طوری که بعد از 24 ساعت برای جلوگیری از عفونت اجساد همگی مدفون گردیدند. تبادل آتش در منطقه ادامه داشت و لحظه ای قطع نمی شد. بعد از ظهر همان روز، دشمن در منطقه نصر3 اقدام به پاتک نمود و نصر4 که تا آن موقع هنوز در خط پدافندی قرار نگرفته بود، با نیروی زرهی به کمک نصر3 شتافت. تلاش نیروهای نصر3 و 4 با وارد کردن تلفات (از جلو توسط تیپ3 لشکر21 و تیپ46 سپاه و از سمت راست توسط تیپ4 زرهی لشکر21) سبب گردید دشمن عقب نشینی کند و مواضع متصرفی حفظ گردد.
در شمال منطقه پدافندی نصر2، نصر1 در طول روز با دشمن درگیر بود؛ اما پیشروی نیروها در جهت ترمیم خط صورت نگرفت و پهلوی راست نصر2 باز هم خالی از نیروهای خودی بود.
انتهای مطلب