بخش دوم – اجرای مأموریت
ادامه مجروح شدن و خروج از عملیات
در مورد اطلاع خانم از زخمی شدن و حضور ایشان در بیمارستان قبل از رسیدن من به آنجا جای سؤال بود و من از این موضوع در عجب بودم. مورد از خانم سؤال شد، پاسخ ایشان به این ترتیب بود : جناب سرگرد هدایت نسب فرمانده گردان قبل از من مجروح شدند و به بیمارستان اعزام گردیدند. موضوع زخمی شدن از طریق همسرشان به اطلاع خانم من می رسد. مورد نگرانی جزیی در خانواده ما ایجاد می کند. یعنی زمینه ای برای نگرانی در ابتدا به وجود می آید. روز حادثه برادر خانم من به منزل ما تلفن می زند و سؤال می کند از شاهین راد خبر دارید؟ آیا تلفن زده است؟
از آنجا که عملیات شروع شده بود و دستگاههای ارتباط جمعی موفقیت رزمندگان را لحظه به لحظه اعلام می کردند، هر آن احتمال اینکه مواردی اتفاق بیفتد امکان داشت.
بعد از تلفن برادر خانم و سؤال ایشان نگرانی افزایش پیدا می کند و ایشان بلافاصله به ستاد لشکر در تهران تلفن می زنند و اظهار می کنند که من از زخمی شدن شاهین راد اطلاع دارم لطفا به من بگویید ایشان را به کدام بیمارستان برده اند؟ مسئولان پاسخگو در لشکر، که از موضوع مجروحیت من با اطلاع بودند، احتمال می دهند که موضوع درز کرده است. و خانم من واقعاً در جریان امر قرار گرفته است. بعد از پاس دادن پاسخ تلفن به چند نفر دیگر در خاتمه عنوان می شود: بلی مجروح شده اند اما نمی دانیم به کجا برده اند. در آخرین تماس اطلاع حاصل شد که ایشان را به بیمارستانی در شهرستان ماهشهر برده اند. خانم با دریافت اطلاعات اولیه، با تلاش زیاد، شماره تلفن بیمارستان ماهشهر را به دست می آورد و با پیگیریهای زیاد موفق می شود با بیمارستان تماس حاصل نماید و موضوع را سؤال کند. اتفاقا این امر مصادف با زمانی می شود که من از عمل جراحی خلاص شده بودم و تصمیم به اعزام من به بیمارستان نیروی دریایی در تهران گرفته شده بود . موضوع به همین صورت پاسخ داده می شود. تعقیب مورد در فرودگاه قسمتی که مجروحان را برای اعزام بیمارستانها اقدام می کردند سبب گردیده بود که دقیقا با رسیدن من به بیمار آنها نیز در آنجا باشند.
برای من بسیار عمیق بود به طوری که برای شستشو ، تیغه های قیچی که باند او را به داخل زخم فرو می برد تا انتها وارد میشد . تقریبا ترکش تا نزدیکی طرف دیگر پایم داخل شده بود و مقدار زیادی برای خروج از آن طرف نمانده بود .
آقای دکتر شاهرودی از بهترین جراحان کشور در بیمارستان نیروی دریایی بودند زحمت مراقبت و پانسمان زخم پای من را عهده دار شدند . تلاش زیادی صورت گرفت تا زخم پایم عفونت نکند.
من سلامتی خود را مدیون زحمات تک تک مسئولان و پزشکان و پرستاران بیمارستان نیروی دریایی هستم، ۴۵ شبانه روز به طور مستمر هر روز شستشو و پانسمان صورت می گرفت و تحت مراقبتهای شدید قرار گرفتم. بعد از آن اطمینان حاصل شد که زخم التيام پیدا نموده و دیگر عفونت نخواهد کرد و مراقبتهای ویژه دیگر نیازی ندارد. در این مدت من مورد محبت اقشار مردم قرار گرفتم.
فرماندهان ارتش و سپاه و نمایندگان آنها بارها و بارها من را مورد لطف قرار دادند و برای ملاقات به بیمارستان تشریف آوردند. از طریق کمیته انقلاب اسلامی، بنیاد شهید و همرزمان اظهار محبت شد و این موارد در روحیه من اثر بسیار مثبتی داشت. همواره احساس می کردم در مقابل این همه حق شناسی، من مدیون همه هستم و بیش از گذشته می باید در انجام وظیفه تلاش نمایم.
روزها سپری شد و من مدت سه ماه بستری بودم و با دوره نقاهت را می گذراندم. در این مدت از اوضاع و احوال جبهه ها بی خبر نبودم. اخبار رسیده هر روز نوید موفقيت يشتر رزمندگان را حکایت می کرد. روز آزادی خرمشهر فرا رسید گرچه من این افتخار را نداشتم که با رزمندگان باشم، اما خوشحال بودم که در این موفقیت من نیز سهم اندکی داشتم.
تلخ ترین حادثه در آخرین روز عملیات بیت المقدس و روز آزادی خرمشهر، شهادت سرهنگ خسروتاش فرمانده گردان ۱۴۱ تیپ ۲ لشکر ۲۱ بود. این فرمانده رشید و بزرگوار، در عملیات فتح المبین نیز رشادتها و شجاعتهای زیادی از خود به یادگار گذاشته بود. در عملیات بیت المقدس 26 شبانه روز جنگید. پس از آزادی خرمشهر در حالی که با جیپ فرماندهی، برای سازماندهی خط دفاعی در مرز کشور جمهوری اسلامی ایران در مسیر حرکت می کرد آماج گلوله دشمن واقع شد. خود بی سیم چی و راننده هر سه به لقاء الله پیوستند. روحشان شاد و یادشان گرامی.
من به علت مجروح شدن در مرحله دوم عملیات از جبهه خارج شدم، اما رزمندگان تیپ2 لشکر21 حمزه (ع) تا پیروزی نهایی در عملیات بیت المقدس حضور داشتند. در طول این مدت از شروع تاریکی تا شروع روشنایی هر شب به دشمن می تاختند. چون در روز روشن به علت اینکه زمین هموار و صاف بود و از طرفی دشمن به نیروی زرهی و مکانیزه مجهز بود پیاده نظام قادر به پیشروی نبودند؛ مضاف بر اینکه نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران، قادر بود در زمین و هوا با نیروی هوایی ارتش عراق مصاف کند؛ اما به دست آوردن برتری مطلق هوایی بسیار مشکل بود.
اعغل روزها در طول عملیات بیت المقدس نیروهای دشمن برای بازپس گیری آنچه در طول شب از دست داده بودند پاتک می کردند و نیروهای عمل کننده خودی در مقابل آنها پدافند می کردند و همین مقابله نیز سبب می گردید که تلفات و ضایعات زیادی به نیروی انسانی و تجهیزات دشمن وارد گردد و با گذشت زمان توان رزمی دشمن تحلیل یابد.
نیروهای حاضر در صحنه عملیات، در جزر و مدهای نبرد متحمل خسارات و ضایعات انسانی می شدند که تا حدودی جایگزینی صورت می گرفت اما این جایگزینی به صورت یگانی نبود بلکه به صورت فردی جایگزین می شدند یعنی خدمه سلاح به علت مجروح شدن از صحنه خارج می شد و خدمه جدیدی جایگزین می گردید، اما نیرویی که به طور مستمر در شب و روز در جنگ و زد و خورد شرکت داشت و تعویض نشده بود فرسوده می گردید. تعهد به هدف، ایمان، وفادار به آرمان و غیرت ملی سبب می گردید که تلاش خستگی ناپذیر ادامه یابد. عملیات بیت المقدس در اولین دقایق روز 10 اردیبهشت 1361 آغاز شد و بعد ظهر روز 3 خرداد 1361 با آزادی خرمشهر خاتمه یافت.
درود فراوان به روان پاک شهدای عملیات بیت المقدس که با ایثار خون خود، افتخار جاویدان برای ملت و میهن اسلامی به وجود آوردند.
سیستم فرماندهی در ارتش به گونه ای است که اگر فرمانده ای به عللی از سازمان جدا شد بلافاصله فرمانده دیگری مسئولیت اداره نیروها را به عهده می گیرد. طبق همین روش، بعد از خروج من از جبهه جناب سرهنگ مصطفی شهری که دوره فرماندهی و ستاد را نیز طی کرده بودند و در سمت جانشینی فرمانده تیپ انجام وظیفه می کردند به فرماندهی تیپ منصوب شدند.
مطالب عنوان شده در ادامه، تلاش و موفقیت رزمندگان تیپ2 لشکر21 حمزه (ع) تحت فرماندهی جناب سرهنگ مصطفی شهری است که با توجه به اسناد و مدارک بر جای مانده به رشته تحریر درآمده است.
انتهای مطلب