قسمت یکم – کلیات
تیپ 55 پیاده هوابرد در عملیات والفجر9
سرتیپ 2ستاد مرتضی محمدی، فرمانده تیپ 55 هوابرد شیراز
حضور و شرکت تیپ 55 هوابرد در عملیات والفجر 8
عملیات والفجر 8 كه از پیچیدهترین عملیاتهای دفاع مقدس بود. مقدمهای شد برای ورود به شهر بصره و بندر فاو. تیپ 55 ،واحد احتیاط ارتش و سپاه در منطقه جنوب بود و میباید در صورت نیاز در آنجا وارد عمل شویم.
عملیات والفجر8 که از افتخارات نیروی زمینی است، گردان توپخانه 105 م م تیپ، از نخلستانهای نزدیک اروند رود، پشتیبانی آتش عملیات را انجام داد، بعد از اینکه واحدهای رزمی وارد فاو شدند، گردان توپخانه 105 م.م هوابرد را سپاه به داخل شهر فاو منتقل کرد. یعنی گردان توپخانه تیپ 55 در عملیات فاو از نظر پشتیبانی آتش و سایر اقدامات تاکتیکی دیگر شرکت داشت. اکثر پرسنلش در آنجا شیمیایی شدند و شهدای آنها بیشتر به علت استفاده دشمن ازمواد شیمیایی بود. فرمانده گردان شجاعی داشت. گردانهای مانوری تیپ 55 هوابرد نیروی احتیاط بودند.
بعد از عملیات والفجر 8 ، تمام ارتش عراق اکثر یگانهایش متوجه فاو شده بودند. با تصرف فاو توسط نیروهای ایران، عملاً ما کنترل شمال خلیج فارس را در دست گرفته بودیم. نیروی دریایی عراق کاملاً حبس شده بود و در واقع ارتباط عراق با دریا قطع شده بود. صدام دستور داده بود که به هر صورت باید فاو باز پس گرفته شود، به علت فشار بیش از حد عراق در منطقه فاو باید عملیاتی انجام میگرفت که این فشار کم شود.
جابجایی هوایی تیپ 55 به صورت سبک به منطقه مریوان
ماموریت داده شد که در مرحله اول تیپ 55 هوابرد، با وسایل ترابری هوایی و نه با مهمات وتجهیزات کاملش به منطقه عملیاتی شمالغرب برود. به همین دلیل به لشکر 64 ارومیه هم دستور دادند که از تیپ هوابرد، با توجه به جابجایی آن با هواپیماهای نیروی هوایی، پشتیبانی لازم را نماید. ما سلاحهای سبکمان را برداشتیم. به ما گفتند که سلاحهای سنگین را در آنجا دریافت میکنید. سایر جنگ افزارهایتان را از طریق راه زمینی برایتان میفرستیم و شما باید سریعاً تیپ را جابجا کنید.کارکنان تیپ با تجهیزات انفرادی به سمت منطقه عملیاتی شمالغرب حرکت کردند.
من به همراه رئیس رکن 3 تیپ، سرهنگ رنجبر و فرمانده نیرو، توسط یک فروند هواپیمای فرند شیپ از دزفول به صوب شهر سنندج پرواز کردیم. از آنجا توسط بالگرد به مریوان و سپس به منظور شناسایی هوایی به بریدگی شیلر رفتیم. از طریق شناسایی هوایی، شهید صیاد، محور حرکت و عمل را به ما نشان دادند. توضیحات لازم توسط ایشان به من داده شد. دیگر لازم نبود که فرماندهان گردان، قبل از حرکت یگان به آنجا بیایند، مسیر را شناسایی کردیم، اما در دره شیلر درگیری شده بود و هواپیماهای دشمن هم میآمدند.
جابجایی تیپ 55 هوابرد را ارتش عراق رصد میکرد
یکی از دلایل بردن تیپ 55 هوابرد به منطقه شمالغرب در اولین مرحله این بود که ممکن است تا حالا نشنیده باشید که همیشه فرماندهان نیرو چه شهید صیاد شیرازی و چه امیر حسنی سعدی در طی دوران دفاع مقدس به ما میگفتند، نمیتوانید عملیاتی پیدا کنید که این تیپ در آن هدفی برایش تعیین کرده باشند و موفق به گرفتن آن نشده باشد. اگر هدفی را رها کرده، بهخاطر این بوده که یگانهای همجوارش، هم پا به جلو نیامده بودند و تیپ تنها مانده بود. و گرنه شما نمیتوانید هدفی را پیدا کنید که به تیپ 55 هوابرد داده باشند و نگرفته باشد.
هنگامیکه یک یگان در عملیات شرکت میکند سپس به عقب میآید، باید بازسازی پرسنلی و تجهیزاتی کند و دوباره آماده اجرای عملیات شود. همیشه فرماندهان عراقی رصد میکردند ببینند تیپ 55 هوابرد کجاست و به واسطه آن متوجه میشدند که در کجا میخواهد عملیاتی شود. یعنی یکی از دلایلی که عراقیها پی به حمله ایران میبردند، این بود که ما را کشف میکردند که آیا تیپ هوابرد آنجا هست یا نیست؟ چون تجربه به عراقیها ثابت کرده بود که حضور تیپ هوابرد در هر منطقه از قراین حمله یا تک خواهد بود.
بر این مبنا چون میخواستند عراق را فریب دهند و غافگیر کنند، تیپ هوابرد را به عنوان اولین یگان به شمالغرب حرکت دادند. نیروهای عراقی فوری خبردار شدند که تیپ 55 هوابرد به سمت منطقه شمالغرب حرکت کرده است و وارد بریدگی شیلر میشود. عراق یگانهایش را از منطقه جنوب کاسته و متوجه منطقه عملیاتی شمالغرب کرد و بدین صورت ما فشار نیروهای عراقی را روی فاو کم کردیم.
استقرار قرارگاه در دره شیلر
پس از اشغال و استقرار در منطقه تجمعی در نزدیکی مریوان، بلافاصله حرکت کردیم و قرارگاه تیپ را در دره شیلر مستقر کردیم. سرهنگ سید حسام هاشمی فرمانده قرارگاه شمالغرب بود. فرمانده نیرو در همان قرارگاه مستقر شد. لشکر 77 نیز در منطقه حضور پیدا کرده بود، سرهنگ صالحی هم در قرارگاه تاکتیکی لشکر 77 بود. سرهنگ محمد جوادی فرمانده لشکر 28 کردستان هم آمد، یکی سمت راست و دیگری در سمت چپ من قرار گرفته بودند. سپس ما با حرکت تاکتیکی به سمت مریوان حرکت کردیم و در پادگان گرمک و بعد از آن به قلندرآوا و در ادامه به ارتفاعات سارسیر رفتیم که آنجا موضع تکمان بود و در آنجا مستقر شدیم.
در همان زمان، عراقیها وقتی متوجه جابجایی ما شدند، نیروهای زیادی را به منطقه اعزام کرده بودند، ولی فرصت کافی برای اشغال ارتفاعات نداشتند. آنجا عملیاتی انجام نداده بودیم و آزاد بود و نیروهای عراقی فوراً با هلیبرن نیروهایش را روی ارتفاع جلویی ما یعنی کچل کوه پیاده کردند. در ارتفاعات پلنگ سرو ،لشکر 77 مستقر بود.
استقرارتیپ 55 در موضع تک و حمله تیپ
بعد از استقرار تیپ 55 در موضع تک، به ارتفاعاتی نزدیک شهر سلیمانیه حمله کردیم و ارتفاعاتی را تصرف کردیم. اما یک تدبیری بود که تیپ 55 برای اینکه صدمه نبیند و مورد احتیاج هم بود، به محض اینکه حملهای میکرد و هدفی را تصرف میکرد، بلافاصله یک تیپ پیاده جایگزین میشد. خدا خدا میکردیم که در موضع پدافندی بمانیم، برای اینکه اقلاً میتوانستیم یک استراحتی کنیم. ما در طول 2 سال 17 عملیات انجام دادیم، شاید از خود بپرسید اگر عملیاتی انجام داده باشید 2 یا 3 ماه باید روی موضع پدافندی میماندید و بعد میرفتید عملیات بعدی، این چه جوری است؟ 17 تا عملیات! علت این بود که ما تا هدفی را میگرفتیم، بلافاصله تعویض میشدیم و ظرف 10 روز بازسازی و دوباره برای عملیات بعدی به منطقه دیگری حرکت میکردیم و تک را انجام میدادیم.
تعویض تیپ با تیپ لشکر 77
تیپ 55 به ارتفاعی که رسید، دیگر تیپ های لشکر 77 آمدند و ما را تعویض کردند. فرمانده تیپ لشکر 77 که ما را تعویض کرد، سرهنگ سوداگر، و یکی از فرماندهان گردانش هم سرهنگ یا سرگرد محمدی بود. هدف ما این بود که شهر سلیمانیه را بگیریم. با تصرف آن، ارتش عراق نیروهایش را از جنوب به این سمت منتقل کند. شهر سلیمانیه مرکز استان سلیمانیه و از مهمترین شهرهای کردنشین عراق بود.
در هر صورت ما به پایه کوه رسیدیم و یک ارتفاع دیگر هم داشتیم که این ارتفاع کامل تامین میشد. یعنی مثلاً ما دو یا سه روز روی آن ارتفاع پدافند کنیم، پاتکهای عراقیها را خنثی کنیم، سپس طرح ریزی کنیم برای ارتفاعی که آنتن تلویزیون شهر سلیمانیه روی آن قرار داشت، ارتفاعی که به تمام شهر سلیمانیه مسلط بود. اگر آن را تصرف میکردیم شهر تامین میشد.
به هر حال ما آن ارتفاع را تحویل دادیم و دوباره برگشتیم و در احتیاط قرار گرفتیم. تیپ را در احتیاط به منظور سد و پوشش رخنه برای اجرای پاتک قرار دادند، به نحوی تیغ بُرنده نیروی زمینی واحد هوابرد بود. فرمانده نیرو سعی میکرد که همیشه این را در دستش نگه دارد که کار بسیار خوبی بود.
یک بار به شهید صیاد گفتم که چرا شما اینقدر ما را در عملیاتها شرکت میدهید؟ در جواب گفت، اگر این تیپ همراه من نباشد اعتماد به نفسم را از دست میدهم.
انتهای مطلب