بعد از اتمام دوره ناوبری سمت، ناو را تحویل گرفتیم. هنوز هم باید آموزش میدیدیم ولی نه آموزش در کلاس، باید آموزش عملی روی ناو انجام میشد. یک مدت دستگاهها را به ما نشان میدادند. دورههای این ناو را به شکل تئوری دیده و آشنا بودیم، ولی درجهدارها بلد نبودند. خودمان به آنها یاد میدادیم که دستگاه را چه طور روشن و خاموش کنند. ناو یک سری دستگاههای ناوبری مختلف دارد. این دستگاههای ناوبری از انواع قطبنماها شروع میشود و به رادار میرسد. ناو قطبنمای مغناطیسی، قطبنمای برقی، جایرسکوپ[1]، قطبنمای الکترونیکی، رادار و دستگاههایی مثل دی کانالیزاتور، لورن و دایرکشن فایندر داشت. با این دستگاهها اطراف خودمان را میبینیم و به ما سمتهایی از یک ایستگاه ساحلی میدهد. این سمتها در خط راست، روی فرکانسهای موجبلند هستند. فرکانس بالا روی خط صاف هستند، وقتی روی خط هستیم یک سمتی را میگیریم، اگر یک سمت هم از طرف دیگر بگیریم، هرجایی همدیگر را قطع کردند، محل موردنظر است.
از ایستگاه های دریایی خاصی به ما منحنیهایی میدادند، هر جا این منحنیها همدیگر را قطع میکرد، مختصات نقطۀ کنونی ناو بود. دایرههایی از ایستگاهها میزدیم، مثلاً یکفاصله 150 مایل از یک ایستگاه، 150 مایل از ایستگاهی دیگر و از ایستگاه سوم 200 مایل میزدیم؛ این دایرهها هر جا همدیگر را قطع میکرد، نقطه کنونی ناو بود. آن زمان یک سری وسایل ناوبری الکترونیکی داشتیم، حالا با GPS یا ماهواره این کار انجام میگیرد. امروزه روی کشتیهای تجارتی GPS موجود است؛ هرلحظه بخواهیم، قشنگ به ما میگوید که موقعیت جغرافیمان چیست. اینها تمام در نیروی دریایی امریکا و غرب وجود داشت. البته روسها هم داشتند.روسها سیستم ماهوارهای خودشان را داشتند. اکنون اروپاییها هم سیستم ماهوارهای خودشان
را درست میکنند که در حقیقت مکمل GPS آمریکایی است.
کار با دستگاههای ناوبری الکترونیکی را خودمان به نیروهای جدید یاد میدادیم. برای اولین بار هم یک سری دستگاههای کنترل آتش توپخانه کامپیوتری داشتیم. آن زمان روی ناوهای سام و زال کامپیوترهای آنالوگ نصب بود و خیلی خوب به کار ما میآمد. اینها را به نیروهای جدید ناو یاد میدادیم. همچنین دستگاههای ردگیری داشتیم که کار کردن با آن را باید به درجهدارها آموزش میدادیم. اتاق عملیات پر از این دستگاهها بود، دستگاههایی که وضعیت 50 مایل اطراف ناو را به فرمانده نشان میداد. اگر کاپیتان میخواست وضعیت دریا را در شعاع بیش از 50 مایل بداند، باید هلیکوپتر یا هواپیمایی میفرستاد، ولی از روی ناو قشنگ تا 50 مایل را با رادار میگرفتیم. ناوهای دیگر که در آب پخش بودند هم دیدمان را وسیعتر میکردند. به هم اطلاعاتی میدادیم. تصویر وضعیت تمام کشتیهایی که در 50 مایلی بودند، روی رادار اتاق عملیاتمان مشخص بود. میدانستیم اینها با چه سرعتی و در چه راهی میروند و مسیرشان چیست. البته شناورهای خودی را هم تا حدودی میشناختیم. دستگاههایی داشتیم که خودی را از دشمن و بیطرف نشان میداد. اگر شناوری خودی نبود، همیشه فرض میکردیم که دشمن است. درحالیکه داشتیم کار این دستگاهها را به درجهدارها یاد میدادیم، رسته موتور هم همین کار را توی موتورخانه میکرد. موتور، آبشیرینکن، پمپهای روغن و پمپهای آب و ژنراتورها را به پرسنل جدید یاد میداد. همه این کارها که انجام گرفت و نیروی انسانی آماده شد، استادان انگلیسی برای اولین بار یک مدت ما را به دریا بردند.
در رتبهبندی ناوها ابتدا نبردناو قرار داشت. این ناو یک نوع ناوشکن بزرگ در نیروی دریایی بود. در جنگ دوم رزمناو و اقسام ناوهای مختلف داشتیم. بیسمارک و جرج پنجم، از ناوهای بزرگ انگلیسی بود، ژاپنیها هم ناوهای بزرگ داشتند. نبردناوها زرهی بودند و زره بسیار بزرگی داشتند. بعد از نبردناوها، ناوهای هواپیمابر قرار داشتند که تازه ساخت و استفاده از آن شروعشده بود. تعدادی در جنگ اول هم بود، ولی در جنگ دوم به تکامل رسید. اینها ناوهای هواپیمابر بودند. بعد از ناوهای هواپیمابر، رزمناوها بودند. هر چه تجهیزات شما بیشتر و بزرگتر میشد، طول و عرض ناو بزرگتر و عمق و ارتفاعش بیشتر بود، درنتیجه قیمتش بالا میرفت. همینطور زره قویتری داشتند که زود غرق نشوند. روی آن موتور قوی میگذاشتند که سرعتش زیاد شود. همینجور که کوچکتر میشد، سلاحش کمتر میشد، چون ناو برای سلاح یک پلاتفرم[2] است که حرکت میکند. فرقش با پلات فرم زمینی این است که روی آب حرکت میکند.
ناو زال و سام حدود 100 متر طول داشتند. در قسمت جلو و سینه آن، یک توپ 5/4 اینچی و در قسمت پشت یا پاشنه یک ضد هوایی امریکن 35 میلیمتری قرار داشت. بهجز سلاحهای روی ناو یک سلاح ضد زیردریایی در پاشنه و در قسمت جلو، یک موشک سیکت و نزدیک به سلاح زیردریایی، یک موشک سیکیلر هم داشتند. اکنون نمیدانم چه سلاحهایی دارند. ناو زال میتوانست هم عملیات ضد زیردریایی، هم سطحی و هم ضد هوایی انجام دهد.
بعدازاینکه ناو را تحویل گرفتیم، ابتدا خودمان با زال به دریا زدیم. بعد به مرکز آموزش ناوگان انگلیس رفتیم. آنجا سه ماه شبانهروزی روی دریا بودیم. تا کنار اسکله میآمدیم، شب میآمدند و میگفتند یک ساعت دیگر به دریا بروید. بعد میرفتیم شبانه عملیات ضد زیردریایی انجام میدادیم. در این سه ماه پنج روز، یعنی دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه، پشت سر هم عملیات داشتیم. شنبه و یکشنبه یک دسته روی کشتی میماندند، دو دسته به مرخصی میرفتند. روز شنبه صبح، کشتی باید کاملاً تمیز میبود. فرمانده انگلیسی مرکز آموزش، میآمد و از کشتی بازدید میکرد.
فرمانده یک دریادار انگلیسی بود، میآمد و به همهچیز هم نمره میداد. یعنی از وضع داخل کشتی، تمیز بودن کشتی، نحوه چراغانی، نحوه پرچم، نمره میداد. هفتهای یک گزارش از تمام رستههای کشتی میآمد. معلمهایی که به دریا میآمدند، نقطههای ضعفمان را کتبی مینوشتند. همه این گزارشها را میبردیم و به فرمانده میدادیم. فرمانده هم مسئول بود که این افسرها را جمع کند و نقطهضعفها را بگوید و دستور بدهد حلش کنند. تنبیهی در کار نبود ولی گاهی میشد وقتی خسته برمیگشتیم، به دلیل خطایی که کرده بودیم، میگفتند حق لنگر انداختن ندارید.باید دوباره بروید و این تمرین را انجام بدهید. یعنی استراحت را از ما دریغ میکردند.
15روز آخر این سه ماه، کاملاً حالت جنگی داشتیم. با تعدادی از کشتیهای انگلیسی و خارجی که آنجا تحت آموزش بودند، به دریا میرفتیم. یکدفعه حمله هوایی میشد و یا زیردریایی حمله میکرد. ناوچههای موشکانداز اوزار و کمار را از قبل به ما نشان داده بودند. میدانستیم که ناو نوع کمار و اوزار موشکهایی با برد مشخص دارند، اگر قبل از 12 میل آن را کشف و تیراندازی نمیکردیم، ما را غرقشده محسوب میکردند و نمره منفی میدادند. خلاصه 15 روز آخر هم این وضعیت بود. ملوانها همه ایرانی و معلمها، هم افسر و هم درجهدار، انگلیسی بودند. ملوان عادی نداشتیم، همه درجهدار بودیم. نیروی دریایی کادر ثابت داشت، همه در کشتیهایمان یا افسر یا درجهدار بودند.
دوران جنگ البته سرباز داشتیم. در دوران جنگ روی ناوهایی که بودم، یکی دو تا سرباز میآمد و مثلاً در آشپزخانه کمک میکرد. آموزش نیروی دریایی گران است. باید کادر ثابت و نیروی حرفهای تربیت بکنید. اگر روی یک سرباز دو سال سرمایهگذاری کنید بعد از دو سال خدمت، ترخیص میشود و برای ارتش فایدهای ندارد. ارتش و نیروی دریایی همه باید کادر ثابت باشند. برای عملیات تفنگدارهای دریایی ممکن است بشود از سرباز استفاده کرد، ولی حتی برای تکاوران دریایی هم صرف ندارد که سرباز بیاوریم. البته در زمان جنگ وضعیت استثنا است. در جنگ سرباز هم داشتیم، تکاورهای دریایی کنار آنها بودند. چون باید جاهایی سنگر میگرفتیم و آنها وقت این حرفها را نداشتد. باید میرفتند و حمله میکردند. گردانهای پیاده پشتشان میآمدند و روی خاکریزها را میگرفتند، ولی تکاورهای نیروی مخصوص دریایی میرفتند عملیات حمله را انجام میدادند.
[1] gyroscope
[2] Platform، سکو.
انتهای مطلب