در اقیانوس هند
بعد از دکترین نیکسون مأموریت نیروی دریایی ایران این بود که در آبهای اقیانوس هند قدرتنمایی کند. به این جهتگیری جدید در دریا، دکترین گووام میگفتند. طی دکترین نیکسون قرار شد ارتش آمریکا از مناطق تحت نفوذش بیرون برود اما اسلحه در اختیار نیروهای همپیمان محلی خود قرار دهد. هندیهایی که با ما مخالف بودند، میگفتند شما ژاندارم خلیجفارس شدهاید. میخواهید به اقیانوس هند بیایید که اینهمه اسلحه میخرید. هندیها نگران بودند و از این بابت اظهار نگرانی میکردند. این اواخر مأموریت نیروی دریایی در اقیانوس هند در حال گسترش بود. حتی قرار بود پایگاهی در جزیره سیشل[1] اجاره کنیم و پایگاه بسازیم.
همان زمانی که عملیات ظفار را انجام دادیم، دو ناوگروه هم به سیشل فرستادیم. نیروی هوایی آمد و برای اولین بار با F14 به ما پوشش داد. جنگندههای F14 باید سوختگیری هوایی میکردند. خلبان هم باید مدتها توی هوا میماند که باعث خستگی میشد. فَتیک[2] اثرات خیلی بدی روی خلبان میگذارد. صدای هواپیما، فشار G و جاذبۀ زمین خلبان را بسیار خسته میکند. زمانی که عملیات ظفار انجام شد، نیروی هوایی هم متوجه شد که ما چه میگوییم. دیگر نمیتوانست بگوید اگر اینها بیشتر به سمت جنوب رفتند، بازهم به نیروی دریایی پوشش میدهیم.
بنابراین رفتیم و گفتیم اگر قرار است بیشتر بهسوی جنوب برویم، باید پوشش هوایی همراهمان باشد. پولی هم نداشتیم که برویم ناو هواپیمابر بزرگ بخریم. بنابراین نیروی
دریایی آمد و یک ناو هواپیمابر کوچک به انگلیس سفارش داد. قرار بود ناوی بسازند که هواپیماهای کریر[3] از روی آن بلند شود. قرار بود یکی از اینها را برای ما بسازند.
بهقولمعروف، اجل مهلت نداد و انقلاب شد. البته پولهای کریر هیچوقت پرداخت نشد. اصلاً قراردادش روی کاغذ هم نیامد، ولی در باره خرید آن صحبت میکردند.
قبل از انقلاب کارهای روتین و روزمره ناوگان خلیجفارس انجام گشتهایی در خلیجفارس و دریای عمان بود که حسب مورد و برابر برنامه انجام میشد. تمرینات آموزشی هم به شکل مستمر برای ناوگان ترتیب میدادیم، این تمرینات آموزشی، از تمرینات داخلی خود کشتی شروع میشد و تا تمرینات تک نیرویی با خود نیروی دریایی انجام میگرفت. این تمرینات شامل تیراندازیهای مختلف از جمله توپخانه، موشک و اژدر ضد زیردریایی و یا تمرینات مشترک با نیروی هوایی و نیروی زمینی بود که همیشه خبر این تمرینات در روزنامهها نوشته میشد. این تمرینها نیروی دریایی را با نیروی هوایی و نیروی زمینی خیلی هماهنگ میکرد. در وقایع بعدی هم بسیار به درد خورد، بهخصوص در جنگ تحمیلی این تمرینات بسیار به کار آمد و مورداستفاده قرار گرفت.
به بندر که میرسیدیم پست برایمان روزنامه میآورد. در مدتی که روی آب بودیم گزارشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نمیخواندیم ولی اخبار را میگرفتیم. روی ناو با تلکس روی خبرگزاریها میرفتیم و از اخبار پرینت میگرفتیم. خبرها مرتب برایمان میآمد؛ بهخصوص نزدیک پیروزی انقلاب، آن چند ماه آخر، همهاش دنبال این بودیم ببینیم چه میشود. تلکس آسوشیتدپرس و یونایتدپرس را میگرفتیم، روی تلکسهای بینالمللی میرفتیم و این اخبار را دریافت میکردیم، میخواندیم تا ببینیم چه خبری شده است. مخبرهایشان توی تهران بودند و خبر میدادند. نزدیکی انقلاب من دیگر روی ناو نبودم، توی ستاد ناوگان هم برایمان مرتب از مخابرات تمام این تلکسها
را میگرفتند و بالا میآوردند. میخواندیم تا ببینیم اینها چه میگویند.
در این مدت به جز این، خبر مهمی نبود. ناوگان و کشتیها در حال گشت یا در حال تمرین و یا در حال تعمیر و نگهداری بودند. بعد از جنگ ظفار و درگیری بر سر جزایر اتفاقات جنگی قابل ذکری در این مدت نیفتاد. به درگیریهای ظفار و جزایر اشاره کردم. در جنگ هند و پاکستان هم گفتم که نیروی دریایی در کمک به پاکستان نقش عمدهای در این جنگ نداشت. چون پاکستانیها دنبال نفت و سوخت ارزان بودند، ولی درهرصورت تا جایی که خبردارم نیروی دریایی پاکستان در مقابل نیروی دریایی هند در این جنگ زیاد موفق نبود.
اصولاً خلیجفارس منطقهای است که ازلحاظ کنوانسیون بینالمللی خط بارگیری، در منطقه حارّه واقع است؛ یعنی در حقیقت این ناحیه بهغیراز مواقع خاص، هوای بسیار بدی ندارد و بنابراین کشتیها در این منطقه میتوانند مطابق کنوانسیون خط بارگیری 1966 کمی بیشتر بار ببرند. بهطورکلی بهغیراز فصول خاصی هوا برای دریانوردی زیاد نامناسب نیست. فقط در ماههای دی و بهمن خلیجفارس کمی ناآرام است. در منتهیالیه دریای عمان، نزدیک چابهار و آنجاها که بادهای موسمی مونسون میوزد، در ماههای تیر و مرداد و شهریور و گاهی اوقات هم بهندرت طوفانهای منطقه حارهای، به دریای عمان میآید، ولی خیلی نادر است. در سایر مواقع، دریانوردی برای کشتیهای بزرگ هیچ خطری ندارد اما برای کشتیهای کوچک در ماههای دی و بهمن و حتی در سالهایی در ماه اسفند و در ماههای خرداد و تیر و مرداد و شهریور در قسمت جنوب چابهار و جنوب جاسک و جنوب عمان، بهطورکلی جنوب سیستان و بلوچستان، خطرناک است.
بهطورکلی در تابستان بهخصوص در مرداد و شهریور و گرمی شدید هوا و شرجی و رطوبت زیاد، زندگی روی کشتیهایی که سیستم تهویه مطبوع ندارند بسیار سخت است. البته اکنون همه کشتیها باید تهویه مطبوع داشته باشند، یعنی اگر نداشته باشند خیلی از کار آییشان کم میشود، چون کشتی از فلز است و بودن فلز توی آفتاب و هوای شرجی، به این آسانی نیست. البته لنجهای سنتی، در همان فصل هم دریانوردی میکنند، ولی وضع زندگی خوبی ندارند؛ حتی آب شیرین درستوحسابی برای دوش گرفتن هم در آنها موجود نیست، زندگیشان بسیار سخت است. بهندرت هم ممکن است سیستم تهویه مطبوع داشته باشند. من خودم ندیدم که کولر داشته باشند. ممکن است فقط از این کولرهای کوچک، یا پنکههای دستی استفاده کنند، ولی خب با توجه به اینکه خدمهاش بومی هستند، خودشان را به آن طرز زندگی عادت دادهاند، ولی در کشتیهای تجاری، ناوهای جنگی و کشتیهای بزرگی که روی خلیجفارس میروند، سیستم تهویه مطبوع و یخچالهای خوب جزو واجبات است و همه دارند.
کشتیهای کوچک که بسیار کهنه هستند، از این نظر وضع خوبی ندارند، مثلاً فرض کنید در ناهارخوریشان بعداً یک کولر گذاشتهاند، جزو ساختمان سازمانی کشتی نبوده است. بهطورکلی برای دریانوردهای خلیجفارس، در فصل تابستان زندگی بسیار سخت میشود. فقط زمستان هوا مطبوع است. گاهی اوقات در شمال خلیجفارس، بادهای شمالی میوزد، خاکی که با باد همراه میشود، دید را بسیار کم میکند. بهطورکلی این منطقه حارهای محسوب میشود. با توجه به عمق کم آب، موج طوفان اینقدر عظیم نیست که در اقیانوسها شاهد هستیم؛ بنابراین کشتیهای مدرن نباید دچار حادثه بشوند. اگر دچار حادثه میشوند، بیشتر درنتیجه غفلت یا خطای نیروی انسانی است که اینها را هدایت میکنند. گاهی در اثر بیاحتیاطی با یک آتشسوزی کوچک کشتی آتش میگیرد. گاهی درست به کشتی نمیرسند، دری را باز میگذارند و آب وارد کشتی میشود. از این اتفاقات میافتد ولی در اثر حوادث طبیعی حادثه رخ نمیدهد. لنجهای سنتی که از چوب ساخته شدهاند، به دلیل اینکه ساختار درستوحسابی علمیای ندارند، گاهی اوقات در سالهای کاری دچار معضل شده و تعدادیشان غرق میشوند. این حوادث هم توأم با یک سری ندانمکاریها و نادانیها ازجمله اضافهبار زدن پیش میآید. وقتیکه از دُبی بهطرف ایران میروند زیاد کنترلشان نمیکنند. هدفشان این است که بار را بفروشند و صادراتشان را بالا ببرند. پولشان را که گرفتند، دیگر برایشان اهمیت ندارد که لنج غرق شود. به اینها اجازه میدهند بار اضافه هم بزنند. اینها هم که ناداناند، بعضیهایشان میآیند بار اضافه میزنند و دچار طوفان میشوند و کشتیشان میشکند. از این اتفاقات در خلیجفارس میافتد.
1- جزیره سیشل در میان جزایر اقیانوس هند مركزی جای مستقلی است، جزیره كوچكی كه قبلاً دست انگلیسها و مستعمره انگلیس بود و بعد استقلال گرفت. فكر میكنم اکنون حتی دولت هم دارد و در سازمان ملل هم عضو است، چون توی مسابقات المپیك حضور داشت. (راوی)
2- اثر جاذبه و فشار هوا در پروازهای طولانی بر خلبان.
1- هواپیماهای عمود پرواز كریر که به آن هواپیمای پرواز كوتاه میگویند، عمودی از روی ناو بلند میشود.
انتهای مطلب