در دریانوردی دید بصری مهم است ولی اتاقهای عملیات، معمولاً دید بصریندارند، همه چیز با رادار کنترل میشود. اتاق عملیات جایی است که هدایت آتش، دستگاههای جنگ الکترونیکی و تمام این موارد در آنجا انجام میشود. هر ناو بزرگی یک اتاق عملیات دارد. هفت ناو و ناوچههای موشکانداز سریعالسیرمان، اتاق عملیات کوچکی داشتند، ولی ناوشکنهای سنگینمان، نسبت به آن روز اتاقهای عملیات مجهزتری داشتند. مرکز فرمان مسائل تاکتیکی روز را بهصورت یک مانور روی ساحل برای پرسنل تحت آموزش اجرا میکرد. افسران جوانی از ناوهای مختلف که تازه تحصیلاتشان تمام شده بود، به این مرکز میآمدند. برای مثال سه افسر جوان به یک اتاق میرفتند و تحت نام ناو ببر در این اتاق عملیات شبیه سازی شده قرار میگرفتند. سه افسر دیگر به اتاق بعدی میرفتند و افسران عملیاتی ناو پلنگ میشدند، سه تای دیگر در اتاق شبیهسازیشده دیگر، افسران عملیاتی ناو فرامرز میشدند، به همین ترتیب چندین ناو تشکیل میشد.
در این تشکیلات افسرهای خبرهای مستقر بودند که پشت دستگاههای کامپیوتری آن روز مینشستند. آن روزها کامپیوترها مثل حالا دیجیتال نبود، فقط کامپیوترهای آنالوگ سوئیسی داشتیم. دو کامپیوتر مثل کامپیوترهای درون ناوها بودند. فکر میکنم کامپیوترهای مرکز عملیات کامپیوترهای آنالوگ بزرگ انگلیسی بودند. تقریباً هرکدام اندازۀ یک کمد بود. با اینها میتوانستیم برنامهریزی کنیم. در واقع روی صفحه رادار و میز عملیات این اتاقها میتوانستید یک صحنه جنگ دریایی را شبیهسازی کنید. این صحنه جنگ دریایی میتوانست جنگ سطحی، یعنی تیراندازی سطحی بین ناوهایی که همدیگر را میدیدند، باشد یا میتوانست ضد زیردریایی و ضد هوایی باشد. گاهی ممکن بود این سه حالت تکتک انجام بگیرد و گاهی اوقات هم که خیلی میخواستند وضعیت را حاد کنند، تهدید را سطحی ـ هوایی ـ دریایی و سطحی ـ هوایی ـ هوایی ضد زیردریایی میگفتند. هر سه تهدید را قاطى میکردند و مسئله سختتر میشد. این شبیه سازی جنگی پیشرفته بود. افسرهایی که استادشان بودند، اول آنها را توی اتاقی که مثل آمفیتئاتر بود، مینشاندند و توجیهشان میکردند که امروز میخواهیم چهکاری کنیم. بعد اینها توی اتاقهای شبیه سازی عملیات پخش میشدند و تمرین شروع میشد. این تمرینات روزمره انجام میگرفت.
بعدازاین مرحله شبیهسازی یک سری ناو به دریا میرفتند و کار عملی میکردند. افسرهای آموزش دیگر توی این تمرینات نمیآمدند. در این تمرینات معمولاً یک سری از ناوهای ناوگان، برای آموزش به مرکز فرمان مأمور میشدند تا از هر لحاظ برای حالت جنگ آماده شوند. معمولاً افسران با ناوهایشان هفت هفته به آنجا مأمور میشدند. در این هفت هفته، ابتدا تمرینات عادی ناوبری ملوانی، یعنی سوختگیری در حال حرکت از ناو نفتکش و گرفتن مهمات از یک ناو تدارکاتی در حال حرکت را انجام میدادند. تمام این تمرینات منظم برگزار و بهتدریج آموزشهای دیگری به آن اضافه میشد؛ مثل تمرین تیراندازیهای توپخانه، تیراندازیهای موشک، تیراندازیهای ضد زیردریایی و تیراندازیهای ضد هوایی. هفته آخر دوره، آموزشی حالت جنگی بود و نیروی هوایی هم برای کمک میآمد و در این تمرینات شرکت میکرد. اگر آن روز ناو نمره قبولی میگرفت، مأموریتش تمام میشد و از فردا به ناوگان میپیوست؛ اما اگر نمره نمیآورد و رد میشد، به آن گروه میگفتند باید یک سری کارها را دومرتبه انجام بدهید، یعنی باید به یک سری کلاس دیگر میرفتند و برای فرمانده ناو خیلی بد میشد. بنابراین همه تلاش میکردند که دوره فرمان، بیشتر از همان هفت هفته نشود. ولی گاهی اوقات هم دیگر نمیشد، حتی پیش میآمد که ناوها و فرماندهان خوب هم 15 روز کارشان عقب میافتاد تا اینکه نمره میگرفتند و وارد ناوگان میشدند.
قبل از انقلاب وقتی رئیس ستاد ناوگان بودم، تعیین میکردم که کدامیک از ناوها
باید برای گذراندن دوره به مرکز فرمان برود. به همین سبب تعیین میکردیم کدام ناوها
نوبتشان رسیده که برای فرمان بروند. حتی اگر کارهای عملیاتی فراوانی هم داشتیم، ترجیح میدادیم که ابتدا اینها برای آموزش دیدن به مرکز فرمان بروند. در سیستم فرمان قبل از اینکه کار شروع شود، یک سری آزمونهایی هم روی لوازم ناو انجام میشد. برای مثال یک سری آزمایش انجام میشد و سیستمهای توپخانه را چک میکردند. ناو باید ازنظر فنی کاملاً آماده میبود؛ یعنی اگر یک ناو را بهفرمان معرفی میکردیم، فرمان میرفت و بازرسی میکرد. بازرسهای فرمان مستقل بودند، اصلاً ربطی به ناوگان هم نداشتند. بازرسهای فرمان میرفتند و بعد از بررسی به آن ناو میگفتند که این ایرادها را دارید. کارخانجات باید ظرف یک هفته، تمام نفراتشان را میریختند و آن ناو را کاملاً آماده میکردند. وقتی فرمان این ناو را ازلحاظ فنی میپذیرفت، این شناور میتوانست آموزش ببیند.
در نیروهای مسلح نظریهای است که میگوید آموزش وقتی کامل است که اولاً سازماندهی آن واحدی که میخواهد آموزش ببیند کامل بشود، دوم اینکه تجهیزاتش کامل و آماده باشد. بعدازآن میتوانند بروند و آموزش ببینند. سروته آموزش را هم اصلاً نباید زد. نمیشود یکجا را ببخشی و بگویی که شما میتوانید، این قسمت کار را انجام ندهید؛ اینها در ارتش حرام است. یعنی هنگام آموزش اگر بگوئید هفته اول این کار و هفته دوم این کار را باید بکنیم، باید همه این کارها دقیق انجام بگیرد و نمره داده بشود. بعد از قبولی باید سراغ برنامههای هفته بعدی بروید. در دوره فرمان هم هفته آخر حالت جنگی و نمره دادن داشت. این سیستم را ما به وجود آورده بودیم.
یکی از اساتید فرمان، افسری انگلیسی به نام ناخدا دوم فیشر بود. او در حقیقت یک افسر توپخانه بود که برای کمک به تشکیل و سازماندهی این مرکز آموزش با چند درجهدار انگلیسی به ایران آمده بودند. مرکز آموزش فرمان کلاس هم داشت ولی کلاسهایش بهصورت تختهسیاه و گچ نبود، همین کلاسهای تاکتیکی بود. مدرسه آتشنشانی و مدرسه کنترل صدمات هم داشت. وقتی کارکنان ناو را برای آموزش میآوردند، اول خدمه ناو به مدرسه آتشنشانی میرفتند. طی کردن دوره مدرسه آتشنشانی اولین مرحله آموزش بود. به این افراد آتشنشانی را از پایه یاد میدادند. حتی اگر اینها 10 دفعه این دوره را دیده بودند ولی باید دوباره این دوره را طی میکردند
این افراد را به ساحل میبردند و عملاً روی عرشه کشتی آتش را خاموش میکردند. در مدرسه آتشنشانی، یک بدنه کشتی وجود داشت که روی این بدنه کشتی آموزش اطفای حریق در کشتی را به شکل عملی به افراد آموزش میدادند. در تاریکی یک مقدار گازوییل میریختند و آتش روشن میکردند. دود فراوانی راه میافتاد. نیروها باید لباس و ماسک ضد آتش میپوشیدند و آتش را دفع میکردند. اکنون هم در کشتیهای تجارتی ماسک و لباس ضد حریق داریم. شما با این تجهیزات میتوانید بروید توی دود و تنفس کنید. اگر بدون آن توی دود بروید، بلافاصله بیهوش میشوید و دو دقیقه هم دوام نمیآورید. برای اینکه توی دود، گازهای سمی منو کسید کربن وجود دارد که کشنده است.
معمولاً دو نفر این ماسکها را میزدند. یکی لولۀ فشارقوی را میگرفت. بر حسب اینکه آتش نوع A،B یا C بود، یا آب یا کف یا کپسول 2CO میبردیم. اکنون این کارها را برای کشتیهای تجارتی هم انجام میدهیم، یعنی آموزش کشتیهای تجارتی به ناوهای جنگی نزدیک شده است. به دلیل اینکه بعد از حمل نفت توسط کشتیهای بسیار بزرگ، اتفاقاتی افتاد که لزوم توجه به این مسئله را ثابت کرد. در جنگهایی که رخ داد، ازجمله جنگ اول و دوم خلیجفارس و اتفاقات دیگری که در دنیا افتاد، سازمان بینالمللی دریانوردی، وابسته به سازمان ملل خیلی فشار آورد. بهاینترتیب آموزشهای ایمنی کشتیرانی تجاری را به آموزشهای ایمنی نیروی دریاییها خیلی نزدیک کرده است. این سازمان با سازمان بنادر ایران هم در ارتباط نزدیک است؛ ما هم برای شرکت در جلساتشان به لندن میرویم. امروزه همان درسهایی که ما در نیروی دریایی میخواندیم، کشتیهای تجارتی هم میخوانند. خیلی خوب هم پیشرفت کردهاند.
درهرصورت سیستم فرمان، ابتدا آموزش آتشنشانی خود را انجام میداد. یادشان میداد چگونه حریق را خاموش کنند. وقتی مطمئن میشد که اینها روی کشتی ازلحاظ آتشسوزی خطرآفرین نیستند، آموزشهای دیگر را پی میگرفت. آتشسوزی برای ناوها خیلی خطرناک است. چون ناوهای جنگی همواره مهمات و سوخت دارند. نفرات سیگاری هم روی ناوها فراوان هستند. تعداد نفراتشان نسبت به کشتیرانی تجارتی هم بسیار بیشتراست. به نوعی خدمه ناوهای جنگی، روی سوخت و مهمات زندگی میکنند، ازنظر کشتیرانی تجاری این یعنی همواره مشغول حمل کالاهای خطرناک هستند.
انتهای مطلب