چهره به چهره دریا-38
زندگینامه و خاطرات ناخدایکم کوروش بایندر

اصولاً ارتش در دوران قبل از انقلاب از سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی به ترتیب ارشدیت استفاده می‌کرد. زمینی ارشدتر بود، بعد هوایی و بعد نیروی دریایی، این در نیروی دریایی انگلیس تقریباً برعکس است، یعنی نیروی دریایی ارشدترین نیروست، بعد نیروی زمینی و بعد نیروی هوایی. نیروی هوایی انگلیس به دلیل این‌که دیرتر هم تأسیس شده بود در ردۀ سوم قرار داشت. اوایل اصلاً نیروی هوایی انگلیس جزو نیروی زمینی بود. حتی در آمریکا هم همین‌جور بود. یعنی اول که نیروی هوایی تشکیل شد، جزو نیروی زمینی بود و بعد جدا شد، اما با توجه به تهدیدی که در همه ابعاد وجود دارد، هر ارتشی که می‌خواهد در همه ابعاد کار کند، مجبور است با هر سه نیرو کار مشترک انجام بدهد. هنگام درگیری‌های گسترده یک بُعد زیردریا، یک بعد روی دریا، یک بعد در آسمان دریا و یک بعد سواحل و انعکاس نیرو از دریا به ساحل را داریم که این را عملیات آبی‌خاکی می‌گویند. توانایی‌ دفاع در مقابل این تهدیدات و جنگ برعلیه خطوط مواصلاتی دریایی دشمن، حالا هر که می‌خواهد باشد، نیاز به تجهیزات کافی و همکاری تمام قوا دارد. برای این منظور، نیروی دریایی به تنهایی کافی نبود.

نیروی دریایی، حتماً به یک پوشش هوایی احتیاج دارد. آمریکایی‌ها وقتی‌که به خلیج‌فارس می‌آیند، چند ناو هواپیمابر با خودشان می‌آورند؛ این‌ها در واقع پایگاه‌های هوایی متحرک هستند که روی هرکدامشان بین 60 تا 80 هواپیمای جنگی از انواع مختلف وجود دارد. انواع هواپیماهای ضد جنگ‌های الکترونیکی، شناسایی، رادار، هواپیمای فرماندهی و البته هواپیمایی که ضد نیروی ضد هوایی است؛ یعنی ضد هواپیماهای دشمن است و یا هواپیماهای پشتیبانی هوایی که هواپیماهای بمباران هستند. به بیان درست این نیروی دریایی یک نیروی دریایی کامل است. کنارش هم یک سری کشتی‌هایی دارند که تفنگدارهای دریایی در آن هستند. این تفنگدارهای دریایی در همه شرایطی می‌توانند وارد عمل بشوند. اگر اخبار زمان جنگ آمریکا و عراق را گوش کرده باشید، می‌بینید تفنگدارهای نیروی دریایی در بغداد و اطراف آن می‌جنگیدند. این نیروها از همه نیروهای دیگر متبحرتر و کارآمدتر بودند. نوع تربیت و آموزش این افراد باعث شده بود نترس‌تر، جنگجوتر و مؤثرتر باشند. در نیروی دریایی فرانسه هم لژیونرهایشان از دریا می‌روند و یک نیروی ویژه هستند. قدیم که فرانسوی‌ها مستعمره داشتند، این‌ها را از زندانی‌ها می‌گرفتند، به زندانی‌ها می‌گفتند اگر می‌خواهید آزاد بشوید، می‌توانید به لژیونرهای خارجی فرانسه بپیوندید. به همین دلیل بین‌شان آدم‌های خیلی سنگدل و آدمکش بودند. البته قبل انقلاب در فکر همین تدبیر توی نیروی دریایی هم بودند.

نیروی دریایی ایران ابتدا دنبال ناوچه‌های کوچک‌تر بود. چون خلیج‌فارس عمق کمی دارد، هدف و مأموریت اصلی این بود که صادرات و واردات نفت و سایر اقلام از خلیج‌فارس انجام بگیرد. بنابراین خطری که می‌توانست به‌راحتی جلوی این کار را بگیرد، مین‌گذاری بود. یعنی دشمنی می‌توانست مین‌گذاری بکند و جلوی تحقق این هدف را بگیرد. بنابراین در درجه نخست مأموریتمان این بود که بتوانیم این مین‌ها را جمع کنیم تا خطوط مواصلاتی ایران قطع نشود. هدف این بود که بندرهایمان باز باشد تا هم نفت صادر بشود و هم گندم، خوراک دام و اجناس موردنیاز کشور از طریق کشتی به ایران برسد؛ بنابراین یکی از بُعدهایی که از ابتدای گسترش نیروی دریایی موردتوجه قرار گرفت، تهیۀ مین جمع کن بود. آمریکایی‌ها ناوهای مین‌روب در اختیار

نیروی دریایی گذاشتند.

کشورهای غربی هم همین مأموریت را برای خودشان قائل بودند. می‌خواستند نفت به‌راحتی صادر بشود و البته دوست داشتند که به‌جای پول نفت یک مقداری اسلحه به ایران بدهند؛ به‌خصوص بعد از سال 1973 و گران شدن نفت که ازلحاظ اقتصادی تقریباً وضعمان خوب شده بود. این‌ها فهمیدند که اگر به همین منوال پیش برود، تمام اسکناس‌های دنیا در عربستان سعودی، ایران و عراق جمع و موجب تورم شدید و بالا رفتن قیمت تمام کالاها می‌شود. اکنون هم اگر نگاه بکنید، می‌بینید بالا رفتن قیمت نفت در یک حدی به نفع ماست، از یک حدی که بالاتر برود به ضرر همه است. یعنی هر کارخانه‌ای که کار می‌کند و نفت می‌سوزاند وقتی قیمت نفت از یک حدی بالاتر برود، خیلی طبیعی است که قیمت تولیدات آن کارخانه گران‌تر می‌شود. مثلاً از وقتی قیمت نفت بالا رفت قیمت تمام بلیت‌های هواپیماها گران شد و عملاً بر اقتصاد جهانی اثر می‌گذارد.

برای کشورهای نفت‌خیز هم محصولات دیگر خیلی طبیعی گران می‌شود و درنهایت به‌صرفه نیست. مثلاً اگر کود شیمیایی برای کشاورزی‌مان، قطعات یدکی برای صنایع و کارخانه‌ها و حتی قطعات یدکی پالایشگاه‌های نفت گران بشود و مجبور شویم مشتقات نفت را خودمان وارد کنیم، اصلاً به نفع ما نیست. اگر نتوانیم از پالایشگاه آبادان بهره‌برداری کنیم واقعاً به سودمان نیست. این عمل در جنگ با عراق به وقوع پیوست، یعنی از شروع جنگ عراق و با افزایش جمعیت ایران، مجبور شدیم که مشتقات نفت را هم وارد کنیم که حالا هم داریم وارد می‌کنیم و یارانه بنزین می‌دهیم، روزی هم دو سه هزار ماشین به ناوگان جاده‌ای ما دارد اضافه می‌شود.

در جریان تجهیز نیروی دریایی، به‌عنوان کمک نظامی اول ناو مین‌روب ماین‌سوئیپر[1] را به ایران دادند، ولی بعداً هم رفتیم خودمان شش هلی‌کوپتر ماین‌سوئیپر خریدیم. یعنی این را هم مأموریت خودمان می‌دانستیم. گران شدن نفت، موجب شد که تقویت کردن نیروهای مسلحمان را شروع کنیم. این در وهله اول خواست خود ایران بود، شاید خواست بعضی جناح‌های آمریکا هم بود. اکنون هم می‌بینید بین جناح‌هایشان اختلاف در فکر و در عمل وجود دارد. درحالی‌که این‌ها وقتی به منافع ملی خود که کاملاً تعریف شده است، می‌رسند، همه‌شان یک حرف را می‌زنند؛ بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر به‌جای بوش، آقای جان کری بیاید، خیلی فرق می‌کند. من می‌گویم خیلی فرق نمی‌کند.

این‌ها یک استراتژی بلندمدت را دنبال می‌کنند. این استراتژی بلندمدت در جهت تأمین منافع بلندمدت است و تغییری نمی‌کند. یعنی کسی نمی‌تواند آن را تغییر بدهد. بعد از جنگ سرد، به این نتیجه رسیدند که ارتش گذشته آمریکا، کار حالا را نمی‌تواند بکند. آن ارتش برای جنگ سرد و جنگ با شوروی ساخته شده بود. ارتشی که این‌ها لازم دارند، ارتش ضد تروریستی است. خنده‌دار است که روس‌ها هم همین فکر را می‌کنند.

بنابراین ما در آن‌وقت شروع به خریدن تجهیزات برای نیروی دریایی کردیم. به دلیل این‌که عراق هم ما را تهدید می‌کرد. اصولاً اعراب هم در آن دوره با ما میانه خوبی نداشتند. اکنون هم اگر نگاه بکنیم، غیر از مناطق شیعه‌نشینشان، بقیه با ما روابط خوبی ندارند. کلاً ازلحاظ تاریخی هم که نگاه کنیم، همیشه با اعراب جنگ داشته‌ایم. مثلاً در غرب دائم با عثمانی درگیر بودیم؛ ارتش عثمانی همه ترک نبودند، تمام مستعمرات این‌ها عرب بودند. در حقیقت سربازانی که با ارتش ایران می‌جنگیدند، همه عرب و سنی بودند. همین قسمت عراق، بغداد و مناطق اطرافش سنی نشین هستند، این‌ها ارتشی بودند که ده‌ها بار در غرب تا کرمانشاه، آمدند و جنگیدند. تبریز یک دوره، تحت اشغال عثمانی بود. در تمام مرز غربی‌مان با اعراب و ترک‌های عثمانی جنگ داشتیم.

به همین دلیل در گسترش ناوگان نیروی دریایی از اول با ناوهای مین‌روب ماین‌سوئیپر

شروع کردیم. بعد دیدیم که گشت سطحی هم نیاز داریم. ابتدا مین جمع‌کن‌ها را برای گشت سطحی می‌فرستادیم. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که یک سری هم ناوچه‌های تندرو می‌خواهیم. ناوچه‌های تندرو را هم به فرانسه سفارش دادیم و خریدیم. وقتی‌ جنگ ویتنام به پایان رسید و دکترین نیکسون مطرح شد، شاه از این موضوع استقبال کرد، چون دوست داشت ارتش ایران قوی بشود، حالا مقاصد دیگری هم اگر داشت، من زیاد نمی‌دانم اما از این موضوع خیلی استفاده کرد.[2]

به آمریکایی‌ها گفت که روی ما حساب بکنید و هر چه سلاح می‌خواهیم، به ما بفروشید. بنابراین، هم نیروی هوایی بسیار قوی شد، هم نیروی دریایی. داشتیم به اوج می‌رسیدیم که انقلاب شد. یعنی در حقیقت شروع کرده بودیم به تجهیز نیروی دریایی. داشتیم ناوشکن‌هایی می‌گرفتیم که بتوانیم به اقیانوس هند برویم. ناوهای سام، زال، رستم، فرامرز و ناو آرتمیز را از انگلیس گرفته بودیم. ناو ببر و پلنگ را از امریکا و یک سری ناوهای لجستیکی و نفت‌کش‌های بندرعباس و بوشهر را از آلمان خریدیم. بعد ناو خارک را که یک ناو تدارکاتی بزرگِ 36 هزار تنی بود خریدیم.

برنامه‌هایی داشتیم که یک سری ناوشکن‌های سنگین که آن زمان به رزم‌ناو اسپرونزا مشهور بود را از امریکا بگیریم. قراردادش را هم بستیم اما بعد از انقلاب ملغی شد. همینطور قرار بود سه زیردریایی از آمریکا بگیریم و 12 تا زیردریایی کوچک کم‌صدا هم از آلمان بگیریم. یک سری هم ناوشکن قرار بود از هلند بخریم که البته ناو خارک و دو فروند نیروبرداشتیم و دو فروند هم سفارش دادیم که آمد و حالا چهار فروند است. این‌ها می‌توانند تانک و یک ابواب جمعی تانک و یک گروهان پیاده که کمک تانک باشد و تفنگدار دریایی را حمل کنند.

کنار این قضیه، هلی‌کوپترها را هم خریدیم، حتی نیروی دریایی تعدادی هواپیما هم خرید. البته هواپیماهای PTU را به دلیل این‌که سنگین بودند، به نیروی هوایی دادند، ولی هواپیماهای فالکون و هواپیماهای ترابری کوچک مثل ایرکاماندر و این‌ها را خود نیروی دریایی اداره می‌کرد؛ به‌اضافه این‌که هلی‌کوپترهای ضد زیردریایی و هلی‌کوپترهای نفربر گرفتیم. پس نیروی دریایی داشت در چهار بعد، هوا، سطح، زیر سطح و پروجکشن یا انعکاس نیرو از دریا به زمین، نقش پیدا می‌کرد و این نقش به مراحلی رسیده بود که انقلاب شد. ابعاد این مراحل هنوز کامل نشده بود، ولی برنامه‌اش وجود داشت.

منبع: چهره به چهره دریا، آقامیرزایی،محمد علی، 1400، ایران سبز

1- Mine sweeper

[2] ناگفته نماند تجهیز ارتش ایران توسط آمریکا با هدف تقویت نیرویی در خاورمیانه صورت می‌گرفت که به عنوان ژاندارم منطقه برای حفظ منافع آمریکا ایفای نقش می‌کرد. البته پرداختن به این موضوع در مجال این کتاب نیست.

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده