فصل اول
خصوصیات اخلاقی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
تفکر
گاهی او را میدیدی در سکوت مطلق به نقطهای خیره شده و گویی هیچ کاری برای انجام دادن غیر از همین حالت و رفتار نیست. آنقدر عمیق میشد که کمتر میتوانستی به خود اجازه شکستن سکوتش را بدهی و اگر هم لازم بود به راحتی امکان پذیر نبود. به راستی او در چه حالی بود؟ چه میکرد؟ و این عمل بسیار اتفاق میافتاد. یک روز در حالت فوق نگران او شدم، فکر کردم مشکلی پیش آمده، از او پرسیدم: برادر علی چه شده؟ چه میکنی؟ آیا مسئله خاصی تو را پریشان کرده؟ با تبسمی به لب گفت:
نه، در حال فکرم.
پرسیدم: چه فکری؟
گفت: یعنی تفکر و اندیشه.
واقعاً متوجه نشدم مقصودش چیست، لذا پرسيدم: یعنی چه چیز خاصی پدید آمده است؟ گفت:
«هر وقت فرصتی باشد فکر میکنم. فکر کردن خودش دریچه است. اول آدم را به خود میآورد، بعد از آن نکته و نقطهای را تعیین میکند و تأمل در آن دنیای جدیدی را برای انسان میگشاید. اصلاً گاهی تمام جهان عوض میشود، تمام نگاههایم تغییر میکند، تمام تفکر و باورهایم زیر سؤال میرود و تغییر میکند. گاهی همۀ افکارم را ارزیابی میکنم، همۀ حالات روحی و همه و همه».
ظاهراً یکی از مهمترین خصلتهای پسندیدۀ مردان خدا، تفکر است. قبل از هر کاری، اگر تفکر و اندیشه باشد، کارها بهتر انجام میشود.
اصلاً اسرار همۀ جهان و علوم هستی با تفکر و تحمل کشف میشود. مزیت انسانی که خداوند او را «احسن الخالقین» قرار میدهد، بر سایر موجودات همین است.
امام صادق(ع) میفرمایند:
التفکر یدعوا الی البر و العمل به
تفکر انسان را به نیکی و نیکوکاری دعوت میکند.
چرا انسان با تفکر و تدبر به نیکی دعوت میشود؟ زیرا حاکمیت تحمل بر بدن و احساس موجب میشود هر کاری صورت میگیرد، حجت بر او تمام شود. تفکر، انسان را به عمل عقلگرایانه سوق میدهد و عقل اصالتاً موهبت الهی است و پاک و بیآلایش. وقتی با تفکر و تدبر شوی، دلت تو را همراهی میکند، زیانت هم با تو هم مسیر میشود، همانطوری که حضرت علی(ع) میفرمایند:
نبه بالتفکر قلبک
به وسیلۀ تفکر دل خود را بیدار کن.
همچنین میفرمایند:
طوبی لمن شغله قلبه بالفکر و لسانه بالذکر
خوشا به حال کسی که دلش را با فکر و زبانش را با ذکر مشغول کند.
قرآن کریم، انسان را به تفکر و تدبر و تعقل دعوت میکند یا تنبه میدهد. فراوانند آیاتی که افلا تعقلون ، افلا یتدبرون و یتفکرون دارد. اما واقعاً تعقل، تدبر و تفکر در چه چیز و چگونه؟ اعتقاد نویسنده این است که تفکر در هر چیزی راه صحیح را نشان میدهد، ولی شرط لازم و کافی آن این است که جهت تفکر شیطان نباشد، بلکه از تفکر بهعنوان ابزار رشد و پویایی، تعالی، فهم و حل معضلات استفاده شود.
گاهی در احوال علما و مردان بزرگ الهی دیده میشود که عجیب به تفکر و تدبر اهمیت میدهند. در عمق جانشان باور دارند و آن را راهگشای بسیاری از مجهولات میدانند. به همین دلیل قبول میکنند تفکر عبادت است و حتی از عبادت بالاتر است. من خود شاهد این حالت برخی بزرگان بودهام. حضرت آیت الله بهاءالدینی گاهی یک شب تا صبح به آسمان خیره میشد. اصلاً فارغ از این دنیا، جهان دیگر را سیر میکرد؛ لذا تفکر را سیر در آفاق میدانند. قرآن کریم هم در وصف مؤمنان چنین میفرماید:
الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً
آنان که در همه حال نشسته و ايستاده و به پهلو آرميده خدای را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند پروردگارا، تو این جهان را بیهوده نیافریدهای…
شهید بزرگوارمان به این مهم واقف گردیده بود و نه تنها خود همواره در فرصتهای مناسب به تفکر و تدبر میپرداخت، بلکه دیگران را به این حالت تشویق میکرد و بهحق به پویایی ذهن و تفکر خویش کمک مینمود و از این رو همواره با نشاط بود.
رجوع به اعماق ذهن انسان، اسرار را میگشاید و هدایتش مینماید. چنانچه دیل کارنگی نیز به نکته جالبی در این رابطه اشاره ميكند که بسیاری از افراد بینشاط و غصهدار به دلیل عدم اطلاع از بینتیجه بودن غصه، مدام در حال غصه خوردن هستند. او ميگويد: برای زندگی غصه نخورید، چیزی که باید دنبالش بود فکر کردن است نه غصه خوردن.
همچنین ویکتور هوگو معتقد است: الماس را جز در ژرفای زمین نمیتوان یافت، حقایق را جز در اعماق فکر نمیتوان کشف کرد، پس کسانی که در زندگی دلهره دارند، اگر «فکر» کنند، در انتهای اعماق ذهن خود راز زندگی را خواهند فهمید.
انتهای مطلب