پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 به عنوان رویدادی عظیم و سرنوشت ساز، یک اتفاق نبود؛ بلکه نهال به ثمر نشستهای از خون شهیدان و مبارزان مؤمن و حق طلب بود که از دیرباز مبارزه را آغاز کرده بودند. این پیروزی، برقراری حکومت الهی در پرتو ولایت فقیه، به زعامت رهبری از نسل پاکان، ارمغان ارزنده فداکاری و خلوص امتی اسلامی بود که با عشق و علاقه به اسلام راستین و ناب محمدی(ص) را در سینه داشت و با الهام از آیه شریفه «وَاعتَصِمٌوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرًقٌوا»، پیوندی وحدت آفرین و دشمن شکن را پی نهاده بود.
بدون شک در این وحدت، پیوند نیروهای نظامی و مردم نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کرد که با موشکافی و ژرفنگری، نقش حیاتی ارتش در این پیروزی بیش از پیش نمایان می شود. وقتی ندای وحدت بخش «ارتش فدای ملت»، «ملت برای ارتش» در فضای آکنده از اخوت و صمیمیت بین ارتش و مردم طنین انداز شد و زمانی که اما خمینی(ره) نیز به سبب پیام های حکیمانهشان ارتش را در انقلاب سهیم و سرافراز کردند، ارتش به پاس این کرامت و با لبیک گفتن به امام و مقتدای خویش، مسلسل ها را از گاز باروت تهی و آنها را با قدرت ایمان مسلح کرد تا آوازه اقتدار و ایمانش، قدرت های پوشالی و استکباری را به چالش بکشد. بنابراین به جای گلوله و سرنیزه، بر نوک تفنگها گٌلِ عاطفه رویید و با چرخشی وصف ناشدنی، حرّگونه، ندای «ما همه سرباز توأیم خمینی، گوش به فرمان توأیم خمینی» را از اعماق وجود سر داد.
تحول انقلابی در ارتش همانند پیروزی انقلاب اسلامی دفعی و اتفاقی نبود، ارتش نیز که جزوی از پیکره امت اسلامی به شمار میرفت، هیچگاه از ملت جدا نبوده است، بلکه دو ویژگی مهم در ارتش وجود داشت که پیوند آن را با انقلاب و حرکت فراگیر، همراه و همسو میکرد: یکی رسوخ فرهنگ اسلامی در بدنه اصلی ارتش یعنی سربازان، درجهداران، افسران و سایر کارکنان که هرچند بر اثر سایه شوم طاغوت به کمرنگی گراییده بود، ولی هرگز به خاموشی نینجامیده بود. دیگری وجود مبارزان انقلابی از اقشار مختلف ارتش که ضمن حفظ ارتباط خود با رهبران انقلاب اسلامی، طیف وسیعی از کارکنان ارتش را نیز با خود همراه کرده بودند و آنان نیز همچون آتشی در زیر خاکستر، مترصد وزیدن نسیمی بودند تا سوز و گداز انقلابی خود را ظاهر سازند.
شهید سپهبد «علی صیاد شیرازی» نمونه ای از هزاران ارتشی غیرتمند، متعهد و دلداده به اسلام و انقلاب بود؛ او با اینکه در دوران اختناقِ طاغوت در ارتش بوده، نه تنها دست از اعتقادهای خود برنداشته، بلکه با تشکیل جلسه های مذهبی و مخفی، به صورت منسجم و سازماندهی شده، برای مقابله با رژیم اقدامهایی انجام میداده. ایشان در مصاحبهای که با مرکز اسناد انقلاب اسلامی داشته، درباره نامهای که برای سرگرد محمدمهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی ارسال کرده، این جمله را مینویسد: «در مورد برنامههای مذهبی بحمدالله پیش میرویم، مخصوصاً در آن قسمت که میدانید.» این جمله حساسیت ضداطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. (خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی، چاپ دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص8)
امام خمینی (ره) چه خوب ارتشیان را در آغاز نهضتِ الهیاش شناخته بود و چه تحلیلی درست و ژرفی از ارتش داشت که درباره آنها چنین فرمودند: «ما میدانیم که صاحب منصبان معظم ایران، درجه داران محترم، افراد نجیب ارتش، با ما در این مقاصد، همراه و برای سرافرازی ایران، فداکار هستند. من میدانم درجهدارانِ باوجدان، راضی به این جنایت و وحشیگری ها نیستند. من از فشارهایی که بر آنها وارد میشود مطلع و متأسفم. من به آنها برای نجات اسلام و ایران، دست برادری میدهم.» (صحیفه اما،ج1، ص196)
با چنین شرایطی و با تکیه بر این دو ویژگی، ارتش ایران با برهم زدن محاسبات سردمداران زر و زور که تصور میکردند در شرایط انقلاب، ارتش از آنها حمایت خواهد کرد، به ملت رو کرد و حرکتی نو در تاریخ ارتشهای جهان به نمایش گذاشت که تا ان روز، کمتر سابقه داشت.
پروتضح است، این گونه نبود که همه کارکنان ارتش در قبل از انقلاب اسلامی ایران دیندار نباشند و یا با مردم خود بیگانه و رو در روی آنها قرار گرفته باشند. اگرچه تعدادی از فرماندهانِ ردهبالای ارتش به دلیل سرسپردگی به رژیم طاغوتی شاه، از ملت بریده و تمام قد و افراطی در جهت منویات ضدمردمی و ضددینی شاه و اربابان او بودند، اما قاطبه ارتشیان، بهویژه درجات میانی و پایین، متدین و با مردم بودند. اگر چنین نبود، در ایام حکومت نظامی و درگیریهایی که در جریان انقلاب بین ارتش و مردم پیش می آمد، قطعاً تعداد بیشتری از مردم کشته میشدند. «دکتر مصطفی چمران»، وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، در نطق خود در مجلش شورای اسلامی در 23 تیرماه 1359 در دفاع از ارتش به این واقعیت اذعان میکند و میگوید: «مسئلهای که میخواهم به عرض شما برسانم این است که این ارتش با تمام هجوم و حملهای که به آن میشود، ارتشی نبود که با ملت با بجنگد، پیروزی انقلاب ما در سایه این حقیقت بود که ارتش به ملت ما پیوست و نجنگید. یک ارتش پانصدهزار نفری اگر میخواست با ملت بجنگد، میلیونها کشته میدادند. ارتش به ملت پیوست و طاغوت احساس کرد که این وفاداری به منفعت طاغوت نیست. بنابراین گریخت، بنابراین ارتشی است که اکثریت مطلق، به نفع ملت و به نفع انقلاب ما است.»
«حجتالاسلام محمدصادق کاملان» نخستین مدیر سیاسی ایدئولوژیک( عقیدتی سیاسی) نیروی زمینی ارتش نیز در مصاحبه با خبرنگار مجله صف، در پاسخ به سؤالی درباره کارکنان ارتش، نظری مشابه دکتر چمران دارد و میگوید: «…اما در مورد پرسنل موجود در ارتش این را اول من عرض کنم که نظر ما در مورد پرسنل موجود در ارتش بهطورکلی همان نظری است که امام قبل از پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب داشتند. یعنی ارتش ما یک ارتشی است که اکثریت پرسنل آن از اقشار متدین و متوسط جامعه برخاسته است و به همین دلیل بود که چنانچه دیدید، اینها تسلیم انقلاب شدند و حاضر نشدند دست به کشتار آنچنانی بزنند، حال اینکه این امکانات برایشان بود. در انقلاب های دیگر اگر شما نگاهی بکنید، خصوصاً انقلاب اکتبر روسیه و انقلابات دیگر، میبینید که ارتش خیلی جنایات کرد، اما در ایران قضیه اینجور نبود.» (مجله صف، شماره33، شهریور1361،ص22)
سرهنگ «رحمتالله شوشتری رضوانی» که خود از پدیدآورندگان حماسه ماندگار 19 بهمن 1357 است، درباره نقش ارتش در پیروزی انقلاب چنین میگوید: «در همان زمان که کشور ما در حال انقلاب بود، در افغانستان، ارتش آن کشور با هماهنگی ارتش شوروی، مردم افغانستان را سرکوب میکرد. در نیکاراگوئه نیز ارتش،مردم کشور خود را بمباران می کرد، ولی ارتش ایران حتی یک گلوله سنگین مانند گلوله تانک به سمت مردم انقلابی شلیک نکرد؛ یعنی ارتش ایران اصلاً نخواست با مردم کشورش رو در رو شود. در آن روزها نود درصد تیرهای ارتش به صورت هوایی شلیک شد.» (حماسه ماندگار، علی حسین احمدی،ص168)
در بحبوحه تظاهرات و درگیریهای خیابانی پیش از انقلاب، امام خمینی(ره) همانند آغاز نهضت خود، به ارتش، خوشبین و به همکاری آن و پیوستنش به انقلاب امیدوار بودهاند. زیرا اگر چنین نبود، نیروهای ارتشی را با این فراز از سخنان خویش توصیف و تکریم نمیکردند. ایشان میفرمایند: «من از ارتش محترم ایران سپاسگذارم که در راهپیمایی عظیم تهران و سایر شهرستانها به روی مردم وطنخواه خویش، که از ستمکاریِ پنجاه ساله دودمان پهلوی به جان آمدهاند، آتش نگشودند و دست خود را به جنایت بزرگی که کار همیشگی فرمانروایان است آلوده نکردند. من در این موقع حساس که کشور و و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دوراهی سقوط یا استقلال واقع شده است، دست خود را به سوی نیروهای زمینی، هوایی و دریاییِ وفادار به اسلام و وطن دراز میکنم و برای حفظ استقلال و بیرون آمدن از یوغ اسارت و ذلت، از آنان استمداد میکنم.»
(صحیفه امام، ج3، 457ص)
در کتابی که تحت عنوان «گزارش زمستان 57» به قلم مرحوم سرهنگ «جلیل جباری» به رشته تحریر درآمده، در یک مقطع سه ماهه، «آذر، دی و بهمن1357» گزارشهای اداره ستاد بزرگ ارتشتاران درباره وضعیت تظاهرات مردمی و اقدامهای انقلابی ارتشیان و همکاری و مشارکت آنها در تظاهرات خیابانی علیه رژیم ستمشاهی به طور دقیق و با ذکر جزئیات آمده است. مطالعه این گزارشها میرساند که ارتش در آن مقطعِ تاریخی نه تنها همراه انقلاب و مردم انقلابی بوده که بعضاً نیز به دلیل عدم مقاومت در برابر مردم، تعدادی از آنها مورد ضرب و جرح قرار گرفته یا کشته شدهاند! (ر.ک به گزارش زمستان 57 (گزارش های روزانه اداره سوم ارتش از وقایع انقلاب)، جلیل جباری، انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش،1372)
فراتر از این، مبارزان انقلابی و زندانیان سیاسی از کارکنان ارتش که در زندان های ساواک بودهاند و تعداد آنها به بیش از صدنفر میرسد، خود گواه صادقی است که نشان میدهد اغلب ارتشیان در قبل از انقلاب، دل در گروِ نهضت امام(ره) داشته و همراه با خواست مردم بودهاند. آنچه این حقیقت را اثبات میکند، آماری شهدای درگیری و تقابل ارتش و مردم از پانزده خرداد1342 که آغاز نهضت اماره(ره) است تا بیست و دوم بهمن ماه1357، روز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بنا به روایتی، بیش از 10 هزار نفر به روایت دیگر، کمتر از هفت هزار نفر بوده است. این درحالی است که برخی منابع دیگر، مجموع این شهدا را کمتر از سه هزار نفر ذکر کردهاند. به هرحال، هر یک از این آمارها درست باشد، روسن می-کند ذات ارتش ایران با تمامی موضع گیری-های منفی که علیه آن شده، از برادکشی مبرا است.
به خاطر داریم که، در روز 19 بهمنِ همان سال، جمع کثیری از فرزندان ارتشی این ملت با رژهای نمادین در محل اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامی، چنان تأثیری در سرعت بخشیدن به روند پیروزی انقلاب داشتند که مقام معظم رهبری در توصیف آن واقعه میفرمایند: «آن روز احساسات ما اگر بخواهد در یک جمله خلاصه بشود، اینطوری میشود که احساس کردیم ما پیروز شدیم. یعنی بزرگترین سدی که تصور میشد در مقابل انقلاب مانعی ایجاد خواهد کرد، آن روز احساس شد دیگر وجود ندارد. قبلاً تصور میشد ارتش با خونریزی، انقلاب را عقب خواهد انداخت؛ هم دشمن تصورش این بود که کسانی بر ارتش مسلط بودند که جز این، از آنها چیزی انتظار نمیرفت. وقتی که دیدیم جوان های ارتش که نشاندهنده بدنه اصلی ارتشاند، آنطور در مقابل مظهر انقلاب، یعنی امام رژه رفتند و اظهار همراهی کردند و شعار دادند و بعد پرچمشان را آوردند بالا، دادند خدمت امام که امضا کنند؛ احساس کردیم که این سد و این مانع وجود ندارد.» (خاطره رهبر انقلاب از بیعت همافران با امام خمینی(ره)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به نقل از سایت تیبان)
با چاپ عکس رژه تاریخی19بهمنماه1357همافران، چنان بنیان پایههای ستمشاهی سست شد که سرسپردگان رژیم تردیدشان مبنی بر در اختیار نداشتن ارتش، به یقین مبدل شد و به فاصله چند روز یعنی در روز 22 بهمنماه1357، نهضت خالصانه امت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به ثمر نشست و انقلاب به پیروزی رسید.
انتهای مطلب