تعهد به موازین اسلامی
واقعاً تکلیف ما یا حداقل افرادی که مسئولیتی در نظام به عهده دارند، در برابر معیارها و موازین اسلامی چیست؟ آیا باید فقط آنها را به یاد سپرد یا عمل کرد؟ اگر هم در عمل باید تجربه نمود آیا هر کسی خود مسئول در حوزۀ شخصی و شخصیت خود است؟ یا تکلیفی به گردن هر مسئول نهاده شده تا این موازین و ملاکها را در محیط خود پیاده سازد؟ اگر بنا شد مسئولیتی به گردن همه مسئولان در پیادهسازی محتوایی اسلام در همه امور باشد چگونه باید اقدام کرد و اساساً مسئولان تلاش جدی در این رابطه می نمایند؟
اینها پرسشهایی است که وقتی کنار هم قرار میگیرند و ردیف میشوند تا زمانی که مصداقی عینی برای آن نیابی، پاسخ صحیحی به دست نخواهی آورد، اما واقعاً یکی از مصادیق تام و کامل شهید بزرگوار صیاد شیرازی بود.
در محیط خانواده و در محیط کار و اداره، در زمان جنگ و عملیات، حتی حین عملیات و گرفتاریهای سخت، همۀ زندگی و رفتار شهید صیاد متضمن موازین و ملاکهای شرعی و اسلامی بود و زیبا اینکه به گونهای عینی و ملموس رفتار میکرد که شما هرچه میدیدی مثبت، نیکی، خوبی و زیبایی بود و این روند در رفتار، سخنرانی و نوشتههای ایشان مشهود است. یادداشت زیر نمونهای است از این مصداق:
«دکترین نظامی یک حکومت اسلامی، بیانگر استراتژی نبرد در ارتش اسلام میباشد که بر پایه اصالتهای مکتب مبین اسلام استوار بوده و محتوای آن مستند به مأخذهای سه گانه قانون اساسی، تجربه تاریخی و مشی ولایت جامعیت می یابد.»
رفتار شهید است که تعهد خود به محتوایی معیارهای اسلامی را نشان میدهد. گزارش زیر حاکی از این مطلب است:
«صیاد به آنها تذکر میدهد تا سریعتر نماز را اقامه کنند تا وقت فضیلت نگذرد، در فرصتی که دانشجویان برای نماز به صف می ایستند…»
«صیاد طبق معمول در مقدمهای از دعا و صلوات میگوید: «به شما دو تبریک میگویم: تبریک اول بهخاطر حال و صفای معنوی شما دانشجویان که توانستید بهترین فضا را برای بهره گیری انتخاب کنید و تبریک دوم به خاطر داشتن واژۀ بسیجی که یک شخصیت شناخته شده و پدیدۀ مقدس انقلاب اسلامی است.»
به نظر میرسد قوام اسلامی با اعمال مسئولان مرتبط باشد. هر آنچه آنها در اخلاق و رفتار نزدیکتر به مبانی اسلامی عمل کنند، ضمانت بقای حکومت بیشتر است. امام خمینی(ره) در این رابطه میفرمایند:
«امروز اسلام بسته به اعمال شماست. اگر شما خوب رفتار کردید، همه قشرهای ایران خوب رفتار کردند، یک حکومت اسلامی و یک رژیم اسلامی است.»
همۀ همت ما باید پیاده نمودن احکام و معیارهای اسلامی باشد. آنچه مهم است این است که ما مطابق شرع اسلام مسائل را پیاده کنیم، لذا باید برای این هدف و این محتوا تلاش کرد و حتی از جان مایه گذاشت. قطعاً باید باور کرد نظام اسلامی به این معنا نخواهد بود که صرفاً نامی از اسلام باشد و مسئولان و افراد از این نام با برکت خود بهره برند، بلکه باید مسئولیتها بستر پیاده سازی احکام و ملاکها و معیارهای اسلامی باشد.
شهید بزرگوار هرگز غیر از این تصوری نداشت، هر اقدامی را بر همین مبنا استوار میکرد. معتقد بود باید هر فعل و عمل نشان دهندۀ یک ملاک اسلامی باشد و یکی از راههای ارزیابی فعالیتها را انطباق با مبانی و ملاکهای اسلامی میدانست. نویسنده به خاطر دارد وقتی شهید صیاد شیرازی به سمت فرماندۀ نیروی زمینی منصوب شد، برخی از دوستان و مشاوران خود را مکلف کرد تا بررسی نمایند چه اقداماتی باید انجام دهد تا بتوان بهعنوان فرماندۀ اسلام محسوب شد و این اقدام بسیار مهمی بود که نتایج خوبی هم داشت.
گسترش معنویت
یکی از اهداف مهم نظام اسلامی، گسترش معنویت و اقامه عدالت است و این هدف میتواند شاخص برای ارزیابی عملکرد مدیران و مسئولان در نظام باشد که آنها تا چه میزان در دوران تصدی مسئولیت خویش توانستهاند معنویت را در بستر جامعه و حداقل محیط کار خود اشاعه دهند و عدالت را بیان کنند. واقعاً پاسخ برای این پرسش آسان نیست، در حالی که هدف اصلی رسالت انبیا و امامت اولیا جز اشاعۀ قسط و عدالت و معنویت نبوده است.
باید باور کرد که مدیریت نظام الهی واقعاً مسئولیتی الهی است و در برابر کارهای انجام شده در روز رستاخيز باید پاسخگو بود. تصور اینکه مسئولیت، یک پایگاه پرش برای مطامع مادی و دنیوی است غلط است؛ اگرچه تاریخ انقلاب اسلامی آشکارا این را نشان داده است، ولی هنوز متأسفانه برخی آن طوری که لازم است در حوزۀ مدیریت احساس مسئولیت نمیکنند و به اضافه کردن اتاق، میز، تشریفات و امثال آن همراه با تفاخر میپردازند و به جای اشاعه معنویت و عدالت، بدبینی و گمراهی را نوید میدهند.
امام خمینی(ره) در«وصیتنامۀ عبادی سیاسی» خود چنین میفرماید:
«لازم است به رهبر محترم آینده یا شورای رهبری تذکری برادرانه و مخلصانه بدهم. رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلام بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای نخواسته به غرور و بزرگ اندیشی خود وا دارد. آن همان است که مولای ما علی ابن ابیطالب دربارۀ آن گوشزد فرموده است. اساساً انبیای خدا صلوات الله و سلامه علیهم مبعوث شدند برای خدمت به بندگان خدا، خدمتهای معنوی و ارشادی و اخراج بشر از ظلمات به نور و خدمت به مظلومان و ستمدیدگان و اقامه عدل، عدل فردی و اجتماعی.»
اما برای اشاعۀ معنویت و قسط خوب است نمونههایی که شهید بزرگوار صیاد شیرازی از خود باقی گذاشت، مورد مداقه و توجه قرار گیرد.
یکی از خصوصیات شهید که قبلاً اشاره شد بیقراری بود. وی در جایی که مسئولیت عملیاتی یا فرماندهی در ارتش نداشت و بهعنوان مشاور رهبری در شورای عالی دفاع منصوب بود، زمانی که امنیت داخلی به ویژه در استانهای سیستان و بلوچستان و مناطق کویر در رابطه با موضوع مواد مخدر و قاچاق تهدید میشد، حاضر شد حتی قبول کند که بهعنوان فرمانده یک منطقه یا تیپ یا لشگر در آن مناطق خدمت کند و این مهم را به مسئولان اعلام کرد. وقتی از او پرسیده شد چرا میخواهی به اصطلاح در درجات پایینتر خدمت کنی؟ گفت: اینجا فتنه رسوخ کرده و ما وظیفه داریم این فتنه را برداریم و هر کسی وظیفه دارد. من دستور لازم ندارم. در این رابطه باید خود را در معرض بگذارم و اعلام آمادگی کنم. ما باید خود را تا مختصات «قاتلوهم حتی تکون فتنه» آماده و مهیا کنیم و من آمادهام.
در تمام جبههها، شهید صیاد شیرازی هرگز تصمیم یا عملیاتی را انجام نمیداد به جز آنکه به قول خودش کمربند معنویت را ایجاد نماید و آن اینکه نویسنده به خاطر ندارد هیچ تصمیم مهمی بدون توسل به ائمه یا برگزاری نماز انجام شده باشد و یا آنکه از بزرگان دین و اوتاد دعوت نکنند و یکی از کارهای این بزرگمرد آن بود که برای هر عملیات دست به دامن ائمه، اولیای خدا، بزرگان دین و اوتاد الهی میشد و برای تضمین آنها را به جبههها دعوت میکرد تا آثار معنویت خود را گسترش دهند و مهمتر اینکه اگر آنها نظر یا دستوری میدادند عمل میکرد. در این رابطه از مرحوم
آیت الله العظمی بهاءالدینی که از عرفای بزرگ زمانه بود و مرد کامل در نزد بزرگان سیر و سلوک، دعوت کرد و حتی رمز عملیات از حضرتش سؤال شد و هنگامی که آن بزرگوار برخلاف عرف نام گذاری عملیات رمزی را اعلام نمود، شهید تبعیت کرد.
شهید صیاد شیرازی معتقد بود انقلاب و اساس نظام متکی به معنویات است، لذا در تمام ظاهر و باطن کارهایش طبیعت ساده و استواری که تربیت اسلامی بود را رعایت میکرد. نه منزل او و نه دفتر کارش و نه سنگر جبهه متفاوت با سایرین داشت و نه کسی از او میرنجید و نه با مردم فاسد خود و مرفه رفت و آمد داشت، بلکه همه او را مانند خود و از خود میدانستند.
نویسندۀ این سطور به یاد دارد در قرارگاه مشترک غرب کشور زمانی پرحادثه پیش آمد و گروهی از تهران از جمله رئیس جمهوری وقت
(بنی صدر) و مشاوران وی برای ارزیابی کارهای وی به کرمانشاه آمده بودند. وقت نماز شد و شهید به سختی خود را از منطقه برای ارائه گزارش به قرارگاه رسانده بود و زمانی که وارد شد تقریباً صفوف نماز در محیط ورودی ستاد شکل گرفته بود. مؤذن اذان گفت و امام جماعت سخنرانی کوتاهی باید انجام میداد، ولی متوجه حضور شهید شد و تعارف کرد و از ایشان خواست در همان حالت که گرد و خاک منطقه بر سر و لباسش بود مطلبی بگوید. بسیاری از حاضران تازه متوجه شدند که صیاد شیرازی در جمع آنهاست و بسیاری هم که او را نمیشناختند میپرسیدند صیاد کیست؟ و او در حالی که دست زاری و دعا به درگاه خدا داشت، مثل هر بسیجی و سرباز عادی خود را نشان داد، ولی پس از نماز همه او را بوسیدند و در آغوش گرفتند.
ملاحظه میفرمایید چگونه میتوانست معنویت را اشاعه دهد و چگونه میتوانست محور اقامه قسط شود. در حالی که آمده بود که گزارش مهمی بدهد و از حق همۀ بسیجیان و رزمندگان دفاع کند، کسی او را نمیشناخت، تکبری از وی ندیده و تفاوتی با دیگران احساس نکرد، بلکه او را در برابر خدایش ذاکر و خاشع میدید و این در حالی بود که در جلسه مورد نظر با گامی محکم و استوار بر مواضع منطقی خود ایستاد و از حق رزمندگان اسلام در مقابل نظرات مشکوک و بیاعتبار دفاع کرد.
انتهای مطلب