سفر به ماوراء (15)
سفرنامه آخرین مأموریت میدانی هیأت معارف جنگ در معیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی «بازآفرینی عملیات بیت المقدس»

بعد از صـرف شام در محوطه سالنها و راهروهاي هتل دوري کوتاه مي‌زنم بلكه نکته‌ای براي يادداشت شكار كنم‌. با وجود اينكه از نماز صبح تا حالا سرپاييم ولي آن‌قدر كار با نشاط و هيجان انگيز است كه واقعاً خستگي را فراموش كرده‌ايم! در گوشه‌اي تيمي از خلبانان رئيس هیئت معارف را دوره كرده‌اند و با حرارت مشغول بازگويي خاطراتشان از عمليات والفجر2 و مرصاد شده‌اند‌. وقتي سخن به عمليات مرصاد مي‌رسد صياد به شعف مي‌آيد‌. خيلي روي تاكتيك‌هاي عمليات مرصاد حرف دارد همان‌جا به همه قول مي‌دهد براي سفر بعدي خارج از برنامه هیئت معارف فقط  روي عمليات مرصاد كار كند‌. لبخندزنان و باافتخار مي‌گويد در عمليات مرصاد ضربة سختي به منافقين وارد شد، كمرشان شكست‌. رضايت در چهره‌اش هويداست‌. خلبانان با غرور از بمباران شديد كاروانهاي منافقين مي‌گويند‌. در ادامه يكي‌شان با تأثر از رشادتهاي دو تن از خلبانان شجاع بالگردهای کبری ياد مي‌كند‌. مي‌گويد هنگامي كه در حال صيد يك تانك دشمن بوده‌اند، تمام صحنه شليك و اصابت موشك به هدف را يك فيلمبردار ضبط كرد و اين فيلم اغلب در تيتراژ شروع اخبار سراسري سيما پخش مي‌شد. چندي بعد هم هر دو در مأموريتي به درجه رفيع شهادت نائل مي‌شوند‌. به اتفاق صياد از جمعشان خداحافظي مي‌كنيم‌. راهي محوطه بيرون هتل مي‌شويم‌. در فضاي باز محوطه بيرون و جلوي ورودي هتل، تيمسار پورداراب زير نور پروژكتورهاي قوي فيلمبردار مشغول مصاحبه و تشريح محور رزم يگانش است. پشت سرش نيز با كمك برزنت و گونيهاي شن دكور كوچكي از منطقه رزم را با خوش سليقگي درست كرده‌اند. اندكي به نظاره مي‌ايستيم؛ سروان رحيمي مجري با اخلاق گروه تلويزيوني ارتش سخت مشغول كار ضبط است‌.

ساعتم20و45دقيقه را نشانم مي‌دهد‌. صياد با خداحافظي از جمع مي‌رود تا براي جلسه ساعت 21 آماده شود.

جلسه عمومي فرمانده‌هان رأس ساعت با آرايش گرفتن ميزها و صندليهاي سالن محل قرارگاه كربلا با حضور فرماندهان تمامي قرارگاه‌ها آغاز مي‌شود؛ هیچ‌کسی تأخیر ندارد. با وجود تحركات فراوان امروز، ظاهر همه با لباس رزم و آراسته است‌. طبق معمول تيمسار صياد به عنوان رئيس جلسه ابتدا از حاضران مي‌خواهد سوره نصر را قرائت كنند، سپس با ذكر ياد خدا چنين سخن آغاز مي‌كند:

. . . «بسم الله الرحمن الرحيم براي اينكه بتوانيم از زمان استفاده كنيم محور جلسه امشب را دنبال مي‌كنيم‌. اولين مطلب گزارش اجمالي پيشرفت كار است كه فرماندهان قرارگاهها بايد ارائه كنند‌. به صورت مكتوب و جدول زمانبندي بدهيد تا بتوان آن را آرشيو كرد‌. دوم، پيشنهاد برادران براي برنامه فردا است كـه چه‌كار مي‌خواهند بكنند و اگر امروز مشكلي وجود داشت ذكر شود تا فردا پيش نيايد‌. در قسمت ديگر، برنامه‌هاي فردا را جمع بندي مي‌كنيم و در نهايت تنظيم و پشتيباني به‌عهده شماست . . . ».

در ادامه، ايشان به ذكر خاطره‌اي از فرماندهي تيمسار لطفي و منش فرماندهي ايشان مي‌پردازد و مي‌گويد: تيمسار لطفي هر روز خودش مستقيماً از خط يگانش با جيپ ميول در منطقه دهلاويه و دُب حردان بازديد و كنترل مي‌كرد‌. يك‌بار خـودش نيز ايشان را براي بازديد از خطش همراهي مي‌كند و زير آتش خمپاره‌هاي60 دشمن از صبح تا ساعت4 بعدازظهر حتي فرصت خوردن ناهار را هم پيدا نمي‌كنند‌. به سبب همين تلاشهاي بي‌وقفه ايشان، هنگامي كه فرماندهي نيروي زميني را به‌عهده مي‌گيرند اولين انتخابش براي فرماندهي لشكر تيمسار لطفي بودند‌. در ادامه مي‌افزايد: به همين علت اكنون نيز در دانشگاه افسري امام علي(ع) براي دانشجويانش كلاسي را با نام منش فرماندهي تدريس مي‌كند‌. در خاتمه كلامش با ذكر صلواتي رشته سخن را به سرتيپ حسني سعدي از قرارگاه نصر مي‌سپارد‌. تيمسار حسني سعدي هم در حالي كه لباس خاكي رنگش از ديگران متمايزش كرده به شرح عملكرد صبح گروه خود مي‌پردازد :

« بسم الله الرحمن الرحيم ما امروز طبق برنامه عمل كرديم. قبل از ظهر، ابتداي عمليات را بررسي كرديم؛ بعد از ظهر هم مرحله يكم عمليات را كار كرديم. فردا نيز مرحله دوم و سوم را تا دژها ادامه خواهيم داد و از خرمشهر به گرمدشت مي‌رويم‌. الحمدالله مشكلي نداشتيم ، صلوات . . . »‌.

حالانوبت تيمسار عبادت است تا گزارش خود را ارائه نمايد :

« . . . امروز ما نتوانستيم به آن برنامه‌ريزي ديشب برسيم؛ زيرا اولاً دو دستگاه ماشين بنزين نداشت و پلها نيز دقيقاً در جاي خودش نبود. به هرحال، توانستيم نصف كار را انجام دهيم‌. اتوبوسمان هم مشكل گازوئيل پيدا كرد‌. پيشنهاد داديم براي فردا ماشينها را كنترل كنند‌. اگر امكان دارد يك اكيپ فيلمبرداري هم به ما بدهيد‌. مشكل تغذيه هم داشتيم‌. فردا از خرمشهر به جاده امام صادق(ع) مي‌آييم و سپس مرحله يكم عـمليات را بـررسي و تـمام مي‌كنيم و سـريع از جـاده حسيـنه مي‌رويم براي اهواز و خرمشهر و مرحله دوم را كار مي‌كنيم‌. صلوات . . . »‌.

تيمسار صياد در تذكري مي‌گويد: هدف از منطقه آمدن، صحنه‌برداري است  و درخواست مي‌كند برخي از كارها را در تهران انجام و ادامه بدهند‌. سپس تيمسار لطفي فرمانده قرارگاه ، قدس شروع به صحبت مي‌كند:

« بسم الله الرحمن الرحيم همان طور كه اطلاع داريد با دو گروه يعني قدس1و گروه قدسهاي2 و3 و4 به سرپرستي تيمسار علياري در منطقه پياده شديم‌. از كرخه كور تا نيسان را برداشت تصويري كرديم و مجدداً برگشتيم به منطقه فرسيّه و مقدمات كار را انجام داديم‌. فرماندهانمان صحبت كـردند، به علـت تأخیر بالگرد، صحبتها تا رده گروهان انجام گرفت‌. در حدود ساعت13به دليل مشكل كمبود سوخت با يك فروند بالگرد افراد را جابه‌جا كرديم‌. نهايتاً بعد از ظهر هم به بررسي منطقه نبرد پرداختيم‌. راه كار فردا را به عرض مي‌رسانم‌. فردا اگر همان دو فروند بالگرد را داشته باشيم ، در ايستگاه هفتاد واقع در جنوب پادگان حميد در محل قدس 1 كار داريم‌. آنجا صحبت مي‌كنيم و برداشت تصويري صورت مي‌گيرد‌. سپس به‌طرف كوشك، بعد جُفير و شهابي كه متعلق به قدس3 است خواهيم رفت‌.صلوات».

انتهای مطلب

منبع: سفر به ماوراء، خاتمی، سید کاوه، 1395، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده