تقید به وظایف
هر مسئولی تکالیفی در حوزۀ مسئولیت خود دارد، خواه قانونی باشد خواه استنباطی. به هر ترتیب، مهمترین مسئله در مدیریت، انجام تکالیف سازمانی است.
در نظام قواعدی وجود دارد که در مدیریت جاری و ساری باید باشد تا عملاً اخلاق اسلامی در مدیریت شکل اصلی خود را بیابد و از جملۀ آن قواعد اینکه مسیر همۀ فعالیتها به اهداف مشخص است، حرکت از کثرت به وحدت است و در کانون مرکزیت رضای خدا و فرامین اوست که باید جلب و حاکم شود، یعنی هر مدیر و مسئولی هر اقدامی در حوزۀ کار خود میکند، باید متضمن اسلامخواهی باشد و اقدامات مدیریتی نمیتواند منکر کلیت یا مرکزیت باشد، ولو آنکه اعتقاد بر این باشد که این روش علمی است، اما هر مسئولی و هر متعهدی به نظام باید سعی نماید برای پیشبرد نظام در چارچوب محدودۀ وظایفش عمل کند، در غیر این صورت احتمال در هم ریختگی و بینظمی و حتی بیثباتی در نظام پدید خواهد آمد؛ لذا اگر هر وزیر، هر وکیل، هر قاضی، هر رئیس و هر نماینده، در کار دیگری و نامربوط به وظیفۀ خود دخالت کند، منطقی و مقبول نیست.
متأسفانه در فضای آزادی اندیشه و بیان، تصور بر این است که هر کسی در هر کاری میتواند دخالت کند یا هر مسئولی به صرف مسئولیت میتواند در همۀ حوزهها عرض اندام نماید. گاهی این حرکت نه تنها خیرخواهانه نیست، بلکه نوعی فرافکنی است. مثلاً فلان مسئول به طور ناگهانی مصاحبهای انجام میدهد و به حوزۀ دیگری تعریض و نقد میکند و یا همۀ سابقه و مسئولیت زحمات دیگران را با یکی دو جمله از بین میبرد.
امام خمینی(ره) معتقد بودند بهترین مأمور کسی است که مأموریت خویش را خوب عمل کند.
شهید صیاد شیرازی اگرچه در عمق جان خود «کلکم راع و کلکم مسئول»، را نشانده بود، ولی زمانی که یک افسر نظامی بود در همان حوزه تمام تلاش و سعی خود را میکرد و زمانی که فرمانده بود همین طور. در زمان فرماندهی نیروی زمینی بارها اتفاق میافتاد که مسائلی در حوزه کلیت ارتش باید مطرح میشد؛ اما اگر هم این ضرورت را تشخیص میداد، صرفاً به مسئولان میگفت که جنبۀ ارشادی و مشاوره داشته باشد و آن هم به طور قطع بیشترین زمان را به مطالب حوزۀ مسئولیت خودش اختصاص میداد.
یکی از شاخصهای تقید به وظایف، هماهنگی وی در امور بوده و همۀ دوستانش باور میکردند تمام وقت او صرف فعالیتهای حوزۀ مسئولیتش است.
هر مسئولیتی به عهده میگرفت، تلاش میکرد به بهترین وجه انجام دهد و مقید بود میزان سنجش اعمال مدیریتش در ظرف مسئولیت اوست وگرنه همه میدانستند شهید از ظرفیتهای بالایی برخوردار بود و سرشار از نیرو و خلاقیت، اما کسی سراغ ندارد کارها را با هم مخلوط کرده باشد و در کارهای دیگری دخالت کند یا چندین مسئولیت را توأم به عهده داشته باشد و بهعبارتی، همه کاره و هیچ کاره باشد.
اخیراً بیشتر رواج گردیده که برخی مسئولان و مدیران به دلایل گوناگون مشاغل متعددی به عهده دارند و واقعاً امکان ارزیابی و سنجش آنها فراهم نخواهد شد و اینکه چه میزان در کار اصلی پایدار هستند، بلکه به نوعی از ارزیابی گریزان هستند.
شهید صیاد شیرازی فعالیتها و برنامههای خود را به دقت و با فراست یادداشت مینمود و یکی از کارهای مهم شهید این بود که همواره ماهها و گاهی سالها جلوتر از زمان برنامهریزی میکرد و اجزای کار خود را به ارزیابی میگذاشت و برای هر کاری هدفگذاری و چارچوب بندی میکرد. در این ارتباط آنقدر پیشروی میکرد که واقعاً هر کسی احساس میکرد حوزۀ کارها بسیار سنگین است و این ادعا را داشت که کارها اگر بخواهد آن طوری که بایسته است انجام گیرد، سنگین و به اندازۀ کافی مسئولیتزا است و باید همۀ وقت و همت خودرا مصروف آن بدارد.
پذیرش انتقاد و اعتراف به اشتباه
انصافاً کار سختی است که مسئول و مدیر باشی و زیر ذره بین قرار بگیری، کارهای تو را دیگران ارزیابی کنند، اشکال شناسی نمایند و از تو انتقاد کنند و تو بخواهی نه تنها انتقاد را بپذیری، بلکه اگر اشتباهی مرتکب شدهای اعتراف نمایی. شاید «جهاد اکبر» بخواهد تا این کار را سهولت بخشد.
گاهی کار سختتر هم میشود که مدیر باور داشته باشد کارش درست است، منطق هم داشته باشد، ولی در جمعبندی، مصلحت طور دیگری اقتضا نماید و مجبور باشد برای رعیات مصلحت شرعی از باور و نظرش عدول کند. در این شرایط فقط روحیه رضا و تسلیم میخواهد و بس، مانند حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که نقل است در حادثه کربلا چندین مرتبه یک تنه دشمن را به عقب راند، ولی احساس فرمود که مقدرش چیز دیگری است و لذا اعلام رضایت و تسلیم فرمود. پس فقط در مقام تسلیم و رضا ممکن است قبول این همه سختی صورت پذیرد.
|
شهید صیاد شیرازی آنچنان خود را ساخته و پرداختۀ مکتب الهی و ائمه کرده بود که باور دارم اگر احساس میکرد پذیرش انتقاد یا اعتراف به اشتباهی در پیشرفت کار کمک میکند، از خود و خویشتن خویش میگذشت؛ از جمله اینکه در بحبوحۀ جنگ به کرات اتفاق میافتاد که در تصمیم گیری مشترک با برادران عزیز و گرانقدر سپاه پاسداران اختلاف نظر پیدا میشد و طرفین ادعاهایی نسبت به نظرات خود داشتند و به طور طبیعی از نظرات دیگران نقد میکردند و گاهی گسترش نقادی علمی به نظرهای شخصی و شخصیتی هم تبدیل میشد و کار سخت میگشت، زیرا بالاخره باید تصمیمی اخذ میگردید و یک طرف کوتاه میآمد. در این رابطه نقدپذیرترین اشخاص صیاد شیرازی بود و گاهی بسیار راحت عنوان میکرد اشتباه شده و این قدر خاضعانه رفتار مینمود که نوعی سرمشق برای دیگران قرار میگرفت و بهعبارتی انتقادپذیری و اقرار به اشتباه را نهادینه میکرد.
باید قبول کنیم انتقاد برای اصلاح امور لازم است. اگر مدیران و مسئولان نظرات خود را دربارۀ مسائلی که دارند با آرامش بیان کنند و اختلافاتی که در دیدگاهها یا سلیقهها دارند، در محیطی آرام و بدون جنجال مطرح کنند، به عقلانیت رفتار خود کمک کردهاند، زیرا در محیطهای جنجالی، گرایشی و جناحی قطعاً عقلانیت جایی ندارد، بلکه حب و بغض و منافع شخصی حاکم است.
انسان باید به دنبال حق برود و برایش این مهم باشد که رضایت حق تعالی در چیست. در اسلام نظر بیطرف نداریم، بلکه طرف خدا و مصلحت دین مطرح است، اما از طرفی، انتقاد هم باید از منشأ عقلانیت و حب دین سرچشمه گیرد و نباید از تمایلات نفسانی و منافع شخصی مطرح شود که این یک حرکت شیطانی است و در حقیقت «انتقاد» به «انتقام» تبدیل میشود.
اگر در محیط کار احساس برادری و اخوت حاکم باشد، قطعاً باید به دنبال رشد و پویایی بود و اگر نظر انتقادی مطرح شود، صرفاً برای حل مشکل یا بهتر شدن کار است. این کار مهم و اثربخشی نیست که ما بر نظر خود فقط به دلایل حاکم شدن آن پافشاری نماییم و به این دلیل انتقاد کنیم. همچنین نباید عینک بدبینی بر چشم بگذاریم و فقط نقاط ضعف را ببینیم و مانند جستوجوگرهای کامپیوتری فقط مشکلات را پیدا کنیم و نقد و نظر دهیم، بلکه باید همهنگر و دوراندیش و خیراندیش بود تا انتقاد سالم انجام گیرد و امکان پذیرش آن فراهم شود.
افراد در موضوعات برداشتهای خاصی دارند و ممکن است متفاوت باشد، اما نباید بر سر این برداشتها دعوا شود و مخالف و موافق صف کشی کنند و بهطور ناخواسته یا خدای ناکرده عمدی، کارها و مشکلات را پیچیده نمایند.
مدیران و مسئولان در مسئولیتها به نقطه نظراتی میرسند که گاهی احساس میکنند موجب موفقیت است، ولی ممکن است از سوی مدیران ردههای پایین یا بالا مورد اشکال و نقد قرار گیرد. در این رابطه، مسئول یا مدیر نباید تحکم کند و بگوید همین ولاغیر، حداقل این است که تأمل و تفکر شود، شاید نظرات انتقادی درست باشد.
باید دانست تحکم و عدم اعتراف به اشتباه از دیکتاتوری انسان است، در حالی که اعتراف به اشتباه مسئول را در نظر مردم بزرگ جلوه میدهد. در این ارتباط نگارنده خاطرهای از شهید دارد که بیانگر بزرگ اندیشی و آمادگی اوست.
وقتی بنا بود فرماندهی لشگری را در صحنۀ جنگ تغییر دهد، با مشاور ویژهاش ابعاد مسئله و شخص مورد نظر را بررسی کرد. نظر مشاورش به عدم توانایی و صلاحیت آن شخص بود، ولی گویا نظر شهید بهعنوان فرماندۀ نیروی زمینی مثبت بود. از طرفی مایل نبود نظر مشاورش را نادیده بگیرد و سه مرتبه موضوع را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد، اما هر سه مرتبه نظر مشاور بنا به دلایل مورد نظرش به مخالفت با این انتصاب بود، ولی به هر حال صیاد تصمیم خود را گرفت و فرمانده مورد نظر را نصب کرد، اما کمتر از یک ماه به مشاور ویژه گفت: نظر شما درست بود و من اشتباه کردم و باید جلو اشتباه را هرچه زودتر گرفت و براساس نظر مشاور تغییرات جدیدی انجام داده شد. هنگامی که ایشان اعتراف به اشتباه مینمود، هرگز احساس خجالت و یا مشکل نمیکرد، زیرا باور داشت عین اخلاق و دستور اسلام را مراعات می کنند.
انتهای مطلب