عبور از کارون از  زبان سرتیپ عبادت وهمرزمان وی

آنچه در پی می آید ماحصل گفتگوی خبرنگار ما با سه تن از فرماندهان عملیات بیت المقدس است که پیرامون مراحل مختلف این عملیات توضیحاتی داده اند:

   

سرتیپ کریم عبادت ، جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش: در عملیات بیت المقدس فرمانده تیپ 55 هوابرد شیراز بودم. تیپ 55 هوابرد جزو یگان های قرارگاه فتح بود. در این عملیات یگان های ارتش و سپاه با یکدیگر ادغام شده بودند. قرارگاه های عملیات بیت المقدس از شمال منطقه به ترتیب قدس، فتح و نصر بودند.

مأموریت ما در عملیات بیت المقدس شرکت در هر سه مرحله بود. مرحله اول عملیات عبور از رودخانه کارون و تصرف سرپل غرب کارون تا امتداد جاده اهواز-خرمشهر و در امتداد جنوب آبگرفتگی اهواز در سمت راست قرارگاه فتح بود.

نیرو های تهاجمی را ابتدا از روی دو پل که حوالی سید عبود و دارخوئین زده شده بود، عبور داده و سپس بقیه نیرو ها را با قایق به آنطرف کارون انتقال دادیم.

عملیات آغاز شد و بچه ها درگیر شدند، بلافاصله پلهایی که از قبل آماده بود فعال کرده و ادوات زرهی ، خودروها و سایر تجهبزات را از روی آنها عبور دادیم و در عرض یک شیب حدود 27 کیلومتر پیشروی کردیم.

روز 11 اردیبهشت ماه سال 61 نیرو های ما به جاده اهواز-خرمشهر رسیدند. جناح راست ما پادگان حمید و جفیر مرکز تجمع نیرو های بعثی بود که علاوه بر مأموریت عملیات، قرارگاه های طرفین را از دست پاتک های دشمن حفظ می کردیم.

مرحله دوم نبرد بیت المقدس یک هفته پس از مرحله اول و در تاریخ 17/2/1361 آغاز شد. کار ما ادامه عملیات در جاده اهواز- خرمشهر به طرف مرز و ترمیم خطوط مرزی بود. تیپ ما در این مرحله با تیپ 37 زرهی شیراز و تیپ 25 کربلا از سپاه ادغام شده بود. عملیات را ادامه دادیم و خط مرزی و دژهای سابق میهن اسلامیمان که در اشغال عراق بود، فتح کردیم. تقریباً ساعت حدود 2 بامداد بود که به مرز رسیده و بخش عظیمی از استان خوزستان را که 19 ماه در اشغال دشمن بود آزاد کردیم.

در مرحله سوم عملیات طبق برنامه قبلی نباید در عملیات شرکت می کردیم اما در عصر روز هفدهم مشغول مقابله با پاتک های سنگین دشمن بودیم که مأموریت شرکت در مرحله سوم یعنی محاصره و پاکسازی خرمشهر نیز به ما ابلاغ شد.

بلافاصله منطقه را به لشگر 16 زرهی تحویل و بطرف جنوب حرکت کردیم. برای انجام مرحله سوم عملیات که عبارت از تصرف جاده شامچه-خرمشهر و نزدیک شدن به نهر خیر و سپس محاصره کامل خرمشهر بود، در عرض 24 ساعت خود را آماده مرحله سوم عملیات کردیم.

در این مرحله ما با تیپ 3 لشگر 21 حمزه و تیپ 23 نوهد و سه واحد از تیپ خودمان برای تصرف جاده شلمچه-خرمشهر حمله کردیم. این جاده محل عبور نیرو های دشمن از ناحیه شمال و غرب خرمشهر بود و بدلیل اتکا به همین جاده آنها حتی پلی هم بر روی کارون نزدند و بعد از تصرف جاده توسط ما بود که دشمن شروع به ساختن پلی در منطقه نمود و البته آنهم برایشان کارساز نبود.

بهر حال خرمشهر به محاصره درآمد و پس از چند روز نیرو ها وارد شهر و قرارگاه های دشمن شدند. عراقیها دسته دسته تسلیم و به اسارت ما در می آمدند بطوری که انتفال آنان به عقب ما را با مشکلاتی مواجه ساخته بود.

آنچه مسلم است در عملیات طریق القدس ما جبهه وسط را گرفتیم، یعنی ارتباط شمال و جنوب عراق را قطع کردیم و در عملیات فتح المبین منطقه دزفول را فتح و در عملیات بیت المقدس بخش های دیگری از میهن اسلامیمان را از اشغال متجاوزان پس گرفتیم.

اهمیت عملیات بیت المقدس بسیار زیاد است چرا که در بعد خودش عبور از رودخانه ای که در طول شبانه روز چندین بار دچار جزر و مد و طغیان می شود از پیچیده ترین مسائل نظامی است.

همچنین تصرف یک سرپل به عمق حدود 700 کیلومتر اهمیت این عملیات را به همه دنیا نشان می دهد. بعد از این عملیات ما شهر اهواز را از زیر توپخانه دشمن خارج کردیم و قسمت عظیمی از خوزستان را که در اشغال ارتش عراق بود، باز پس گرفتیم و عراق بعد از این عملیات حالت پدافندی به خود گرفت.

سلحشوران ارتش، سپاه، بسیج، جهاد سازندگی، نیروی هوایی و هوانیروز نقش عمده ای را در این پیروزی داشتند.

 

در ادامه این گفتگو سرتیپ دوم علی نیکفرد چنین گفت: در عملیات بیت المقدس در سمت معاون تیپ یکم لشگر 21 حمزه بودم. مأموریت این تیپ تحت فرماندهی قرارگاه نصر بود. ما در جناح راست لشگر عمل می کردیم و علاوه بر پیشروی و تصرف قسمتی از مرز پهلوداری قرارگاه نصر هم به عهده مان بود. عملیات پهلوداری در عملیات های بزرگی که فاصله بین دو  قرارگاه زیاد است از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. تیپ ما در دو مرحله از این عملیات مأموریت آفندی و تعرضی داشت و در مرحله سوم مأموریت پدافندی (احتیاط) را داشت.

در مرحله اول که عبور کردن از رودخانه کارون در حد فاصل دارخوئین و سلیمانیه بود، ما خودمان را با طراده، قایقهای جیمینی کوچک و پل شناور از رودخانه عبور دادیم(به غیر از وسایل و تجهیزات سنگین) نیروهای تأمین که در غرب رودخانه بودند این امکان را فراهم آوردند که بتوانیم روز قبل از عملیات تعدادی از نفرات را به آنطرف رود، نزدیک روستایی منتقل کنیم. در شب دهم مأموریت را آغاز و حدود 17 کیلومتر پیشروی داشتیم. تیپ ما در قسمتی از ایستگاه حسینیه و گرمدشت مستقر شد. بلأخره در ساعت 11 صبح به پایان مرحله اول عملیات یعنی جاده اهواز-خرمشهر رسیدیم و در امتداد این جاده شروع به پدافند کردیم. یگان های جناح چپ ما هم به این ترتیپ به جاده رسیدند و برای مرحله دوم که روز 17/2/61 بود آماده شدیم. در این مرحله هدف عبور از این جاده و تأمین خط مرزی بود، این منطقه حدود 5 کیلومتر عمق داشت و البته پیدا کردن مرز برایمان دشوار بود. دشمن در اینجا خیلی مقاومت کرد و عملیات چند روز طول کشید. عاقبت خود را به نقطه ای که فکر می کردیم مرز است، رساندیم و در آنجا موظف شدیم که یگانها را متوقف کنیم و درحالیکه نیروهایمان حدود 10 کیلومتر داخل خاک عراق رفته و مشغول نبرد با دشمن بودند دستور دادیم تا به مرز بازگردند.

مرحله بعدی عملیات آزادسازی خرمشهر بود، ما در این مرحله در مقابل ایستگاه حسینیه مستقر بودیم و با خرمشهر فاصله زیادی داشتیم، ضمناً تیپ ما با تیپ 7 دزفول ادغام شده بود. مأموریت ما حفاظت از مرز بود تا عراق از این منطقه علیه نیرو هایی که به سمت خرمشهر می روند تکی انجام ندهد، وظیفه دیگر ما احتیاط نیرو های خودی بود.

در عملیات بیت المقدس سه اصل از اصول نه گانه جنگ به خوبی پیاده شد، یکی اینکه هدف داشتیم یعنی در هر مرحله هدفها مشخص بود و هیچکس حق نداشت از هدف آن مرحله تخطی کند و وقتی به هدف مورد نظر رسید برای رسیدن به هدف بعدی آماده باشد، نکته دوم بکارگیری اصل تعرض بود، ما نه تنها آفند کردیم بلکه تعرض هم کردیم و این اصل هنگامی عملی می شود که همه افراد حس جنگ جوئی داشته باشند و این تنها از روحیه ایمان و اخلاص پرسنل ناشی می شود.

نکته سوم اصل مانور بود که جابجایی  این همه نیرو در منطقه وسیعی بدون علامت ویژه و با آن شرایط جوی(هوای گرم) بخوبی انجام گرفت. جابجایی که لازم بود حتماً با رعایت اصول نظامی انجام می پذیرفت. این سه اصل هدف، تعرض و مانور از ویژگی های مهم عملیات بیت المقدس بود.

سپس سرتیپ دوم اسماعیل رحمتی چنین ادامه داد: در عملیات بیت المقدس فرمانده گردان پدافند هوایی لشگر 21 حمزه و مسئول کل پدافند هوایی منطقه بودم. یک روز قبل از عملیات مسئولیت پدافندی پل مهندسی را که بر روی رودخانه کارون زده شده بود(در منطقه مارد) به ما دادند.

ما بر مبنای اصول نطامی توپهایی را در نظر گرفتیم و در آنجا مستقر کردیم. سکوی توپها را بالا آورده بودیم چون همدیگر را می دیدند و احتمال اینکه به سوی یکدیگر تیراندازی کنند وجود داشت. شاید نمی توانستند آن محدودیت در سمت و ارتفاع را نسبت به توپها قائل شوند و ممکن بود همدیگر را بزنند. در نتیجه خودم را سریعاً به توپها رساندم تا این موضوع را به آنها یادآوری کنم.

در همین اثناء بود که دو فروند از هواپیماهای دشمن در سطح پرواز بسیار پایینی در آسمان ظاهر شدند. هواپیماها میراژ بودند و شاید هم می خواستند از پل عکسبرداری کنند. تیراندازی ما شروع شد و حجم پدافند بسیار زیاد بود. پس از 5 الی 6 دقیقه متوجه شدیم که یکی از هواپیماها در فاصله 7 الی 8 کیلومتری موضع سقوط کرده و خلبان آن کشته شده است. بچه ها شور و شوق زیادی پیدا کردند و من در همان لحظه به یک سرباز یک درجه تشویقی ابلاغ کردم، این تشویق اتفاقاً برای ما خیلی خوب بود و چون قبل از عملیات این موضوع انجام شده بود در بین نیروها انعکاس خوبی داشت و باعث شد پدافند گروه ما در عملیات بیت المقدس بسیار خوب عمل کند.

خاطره دیگری که از این عملیات می توانم بگویم مربوط به سقوط یکی از هواپیماهای دشمن است. در حین عملیات یکی از هواپیماهای دشمن را بچه ها مورد اصابت گلوله قرار دادند. هواپیما در حال سقوط بود و خلبانش با چتر به بیرون پریده بود. من بسیار ناراحت بودم که مبادا نیروها در روی هوا او را مورد هدف قرار دهند و قبل از اینکه به اسارت ما در بیاید به هلاکت برسد. خلبان عراقی همین که به زمین رسید با اسلحه کمری شروع به دفاع از خودش کرد، اما چون در محاصره نیروها بود اجباراً خودش را تسلیم کرد. هنگامی که با او صحبت کردم بسیار شرمسار بود. به او گفتم: نیروهای اسلام تو را در آسمان مورد اصابت گلوله قرار ندادند آنگاه تو اینقدر گستاخانه به آنها حمله ور شده ای و البته او بسیار شرمنده شد.

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده