تلاش زندگی (44)
خاطرات سرتیپ2عباسعلی امیریان از 1315 تا 1384

فصل ششم

فعالیت تعدادی از نظامیان قبل و بعد از انقلاب

اساسنامه و رؤیای انقلاب

در تاریخ 18/7/ 58 از طریق روابط عمومی لشکر81 کرمانشاه از من و چند نفر دیگر از برادران انجمن اسلامی دعوت شد جهت طرح ریزی اساسنامه انجمن نظامیان مقیم استان شرکت کنم. قرار شد این کمیسیون در روز 19/7/ 58 ساعت 9 صبح شروع شود. بعد از مدتی فکر و اندیشه به یاد گذشته و زمانی افتادم که دانشجو بودم. در آن ایام اطلاعاتی در باره فعالیت‌های سید بزرگوار مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی درکشور مصر انجام داده بودم که در سال51 در روز جمعه در پادگان بیرجند به عنوان افسر امور دینی دور از چشم فرماندهان در روز تعطیل برای سربازا ن مقیم مرکز آموزش بیرجند ایراد نموده بودم. در چنین فرصتی وقت را غنیمت شمردم، با خود فکرکردم امروز فرصتی است که از افکار بلند آن مرد بزرگ، الهام بگیرم. سیدی که تا آخرین لحظه عمرش برای رهایی مسلمین از زیر سلطه استعمارگران از هیچ کوششی در این راه فرو گزار نکرد.

بهتر آن دیدم که تقریباٌ به صد سال قبل، زمان آن آزاد مرد عقب گرد نموده، آیینه تاریخ را جلو دیدگان گشودم. شب هنگام تا دیری از وقت بیدار ماندم. نتیجه کارم مقاله ای است که به اطلاع برادران حاضر در جلسه به شرح زیر رسانیدم

((آگاه باشید که یک دنیا دشمن، ولی تو تنها، اسلام تنها، آخر تا کی در خواب غفلت، دیگر بس است. راستی، برادران عزیز و خوب توجه به این مسئله دارید که مسلح به سلاح دین اسلام چه اسلحه تیز و برنده ای است، چرا که چهل نفر متعهد در صد سال پیش با یک ماه فعالیت چنان وحشتی در دنیای آن زمان ایجادکردند و بعد از آنان، فکر و ایده‌های آنها باقی ماند و همچنان ادامه دارد. شما فکر می کنید که ما دویست یا سیصد نفر با زمانی صد سال عقب تر و تسهیلات بیشتر نمی توانیم منبع و منشاء اثر باشیم؟ عزیزان من جهت کسب پیروزی مجهز به سلاح دین و با توکل بر خدای قادر و متعال به پیش بروید.

اسلام تنها شده، دین محمد یاوری ندارد و همه دنیا از مسلمان و غیر مسلمان دست در دست هم داده، برای نابودی انقلاب ما و در واقع برای جلوگیری ازدین ما است که پشت سر همدیگر توطئه می‌چینند، آگاه باشید هوشیار باشید، دشمن در کمین است و گودال خطرناکی در کنار ما ایجاد کرده اند. اگر با چشم باز و هوشیار به طرف آن حرکت نکنیم، هر آن و هر لحظه نابودی حتمی است. همه را به اتحاد و یگانگی دعوت می‌کنم و از خداوند، توفیق برایتان آرزو می کنم.))

مرحوم سیدجمال الدین اسدابادی درکشور مصر در سال 1300 یعنی 99 سال پیش، در آن زمان اغلب که کشورهای اسلامی تحت حمایت و استعمار دولت‌های خون خوار به سر می‌بردند و دست ستم آنان حلق ضعیف مسلمین را می‌فشرد، یکی از فرزندان پیامبر اسلام به نام سیدجمال الدین دست به کار شده و در فکر رهایی مسلمین از زیر بار ستم بیگانگان افتاد و برای اجرای این برنامه به اروپا سفرکرد. مجله ای به نام عروه الوثقی انتشار داد و به وسیله مقالات آتشین که در آن مجله نشرداد و به همه ممالک اسلامی فرستاد و نزدیک بود که مسلمین را از خواب غفلت و مرگ آسا نجات دهد، ولی خیلی زود از انتشار آن جلوگیری شد. به ناچار سید والا مقام عازم کشور مصر شد و به اتفاق شیخ محمد عبده جمعیتی به نام انجمن وطنی مصر تشکیل داد. در کشور پهناور مصر فقط چهل نفر مسلمان متعهد با وی همراه شدند و در پانزدهمین جلسه آن سید روی کرسی خطابه قرارگرفت و چنین گفت:

«بارالها گفته تو راست است :”والذین جاهد و افینالنهدینهم سبلنا “پروردگارا گفته تو، حق

است و این انجمن مقدس به نام تو و برای دین تو تشکیل یافته است.» و سپس خطاب به انجمن گفت: آقایان گرامی دستور مقدسی که نشانه حقانیت دین اسلام تا روز قیامت ضامن سعادت بشریت قرآن است، آه که چه سان این قرآن مقدس درا ثر غفلت مسلمین مهجور شده است. همان قرآن مقدسی که در پرتو شعاع نورانیش دنیای دیروز و امروز را با آنان انحطاط، به این درجه از تمدن رسانید. آه آه چه سان بهره برداری از قران امروز منحصر به امر ذیل گردیده است.

تلاوت بالای قبور در شب‌های جمعه، مشغولیت روزه داران، زباله مساجد،کفاره گناه، بازیچه مکتبخانه‌ها، چشم زخم، قسم دروغ، وسیله گدایی کنار کوچه‌ها، زینت قنداق بچه‌ها، حمایل سینه بند عروس، بازو بند نانواها؛ گردنبند بچه‌ها حمایل مسافرین، سلاح جن زده‌ها، زینت چراغانی، نمایش طاق نصرت، مقدمه انتقال اسباب به منزل، حرز زورخانه‌ها، مال التجاره ممالک، سرمایه کتاب فروشی‌ها پروردگارا ما تو را فراموش کردیم تو هم آیینه دل‌های ما را از انعکاس حقایق کتاب مقدست محروم کردی. ما صورت دل‌های خود را از

اطاعت مقدست برگردانیدیم، تو هم سعادت و شرافت ما را مبدل به ذلت و نکبت ساختی.»

سپس سیدجمال ازکرسی خطبه به زیر آمد، در حالی که یک ثلث از اعضای انجمن با شنیدن سخنان سید از کثرت گریه غش کرده بودند و بقیه هم در حال گریه بودند، مرحوم سید هم به گریه در آمد و مکرر این جمله را می‌گفت: ای و حقک اللهم نسیناک فانسیتنا انفسنا. تا آن که غش کرد، بر روی زمین افتاد و برای مدت سه ساعت در آن انجمن حالت غشوه و شیون حکم فرما بود، تا سرانجام با دخالت دکتر، سید و دیگر اعضای انجمن به حالت عادی برگشتند و جلسه رسمیت یافت.

در این جلسه مواد هفده گانه ای تصویب شد که موجب انقلاب مصر گردید

1- هر یک از اعضای انجمن در هر شبانه روز حد اقل یک حزب از قرآن مجید با دقت وتفکر بخوانند.

2- نمازهای واجب خود را با جماعت بخوانند.

3- امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنند.

4- مردم غیر مسلمان را دعوت به اسلام نمایند.

5- با مبلغین نصاری به بهترین وجه مباحثه نمایند.

6- نسبت به فقرا درحد امکان احسان نمایند.

7- هرکس انجام هر عمل مشروعی را از آنها خواستار شد، انجام دهند

8- صله رحم و سرکشی به خویشاوندان خود را از یاد نبرند و انجام دهند.

9- مریض‌ها را عیادت کنند.

10- اگر مسلمانی در بازار و یا مسجد دیده نشد، ازحال او جویا شوند و علت غیبت او را جستجو نمایند تا اگرغیبت او برای پیشامد مشگلی بوده، در رفع آن مشگل بکوشند.

11- کسانی که از مسافرت مشروع برگشتند، به زیارت و دیدار آنها بروند.

12- حقوق واجبه‌های خود را به مستحقین بپردازند.

13- از راهنمایی افراد نا آشنا به قوانین دین و یا شئون سعادت بخش دیگر کوتاهی ننمایند.

14- صفات رذیله مخصوصاً کبر وخود خواهی و خود پسندی و رهبری طلبی را از خویشتن دور نمایند.

15- از لغزش‌ها و خطاهای برادران مسلمان خود (آن جا که موجب طغیان آنها     نمی‌شود) بگذرند.

16- با مردم تند و غضبناک نباشند.

17- از انجام عمل وگفتن سخنی که نفعی برای آنان و یا دیگر مسلمین مادی یا معنا ندارند، خود داری کنند. ضمناٌ هر یک از اعضای یک دفتر با خود داشته باشند و به هر یک از مواد هفده گانه بالا عمل نمودند، بلافاصله در آن دفتر یادداشت کرده تا در دفتر کل انجمن ثبت شود. لذا آن چهل نفر در مرحله اول تصمیم گرفتند که تجملات زندگی را عموماٌ به معرض فروش در آورده و با حداقل از ضروریات زندگی بسر برند و همچنین در شبانه روز به ساده ترین خوراکی‌ها قناعت کرده و بقیه درآمد مالی خود را به صندوق انجمن بریزند تا برای انجام آن قسمت از برنامه که احتیاج به پول دارد، معطل نمانند.

بیلان و عمل کرد یک ماهه انجمن وطنی مصر، این انجمن به مدت یک ماه فعالیت

داشته که نتیجه کار و بیلان عملیات آنان به قرار زیر در دفتر ثبت شده است :

1- هزار و پانصد نفر مریض را عیادت نمودند.

2- دو هزار و هفتصد نفر مسافرین را دیدن کردند.

3- پانصد نفراز مسلمانان را که از مجامع عمومی غیبت کرده بودن از حال آنها جویا شدند.

4- دوازده هزار حاجت محتاجین را برآورده کردند.

5- هشتصد نفرمعتاد به مشربات الکلی را توبه دادند.

6- هزار و سیصد نفر از مسلمانانی که نماز نمی گذاردند، وادار به خواندن نماز کردند.

7- چهارصد نفراز زنان منحرف را وادار به توبه نمودند.

8- هشتاد نفر از مستخدمین ادارات انگلیسی را وادار به استعفا از خدمت آن دولت حیله گر نمودند.

9- پانصد نفر از رجال و ثروتمندان مصر را واداشتند تا از خرید اشیای لوکس و تجملات

زندگی که از ممالک بیگانه و مخصوصاً انگلستان وارد می‌شود خود داری کنند.

10- هفتاد و پنج نفر ورشکسته را سرمایه دادند.

11- دویست و شش نفر از فقرای حقیقی را مدت یک سال تامین کردند.

12- سی و پنج نصرانی و یهودی و هفتاد نفر بت پرست را مسلمان کردند.

13- چهل و چهار مجلس بحث با مبلغین نصاری که تحت حمایت دولت انگلیس در مصر مشغول به فعالیت بودند، برقرار نمودند و صد و بیست اشکال و ایرادی که از دادن جواب آن عاجز شدند، به آنها وارد ساختند.

انتهای مطلب

منبع: تلاش زندگی، حسینیا، احمد، 1400،ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده