سفر به ماوراء (23)
فصل دوم – دولتمردان بی کفایت کشور همسایه

سفرنامه آخرین مأموریت میدانی هیأت معارف جنگ در معیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی «بازآفرینی عملیات بیت المقدس»

 

سپس تيمسار صياد در ادامه سخنانش با معرفي كلي جمع حاضر به امام جمعه خرمشهر به شرح مأموريت گروه معارف پرداخت و در خاتمه با ياد كردن جاي خالي برادران سپاهي و بسيجي، حجت‌الاسلام نوري را به پشت تريبون دعوت مي‌كند تا در اين شب جمعه همگان را مستفيض نمايند‌. حالا نوبت امام جمعه خرمشهر مي‌باشد تا همه را به فيض برساند‌. ايشان با گشاده رويي پشت تريبون مستقر مي‌شود و بعد از ذكر آيه‌اي از قرآن سخنانش را آغاز مي‌كند:

ـ‌ « . . . خوشبختم بعد از مدتهاي طولاني باز چهره‌هايي را مي‌بينم كه براي من بسيار آشنا و عزيزند و اين عزت در رابطه با شخص من نيست بلكه در رابطه با مكتب من است‌. علاقه‌ام به ارتش و عزيزان ارتشي بُعد مكتبي اين عزيزان است‌.

خلل‌پذير بُوَد هر بنا كه مي‌بيني مگر محبت، مبناي دوستي ما فقط همين است و بس‌. ديدار شما عزيزان براي من خيلي عزيز است به خصوص كه يادآور معاني متعالي رشادت، شجاعت و كمالات انساني است و اين بسيار ارزشمند است‌. به هر حال انسان كمالاتي دارد، ارزش انسان به كمالات است‌. ديدار شما اين را در من تجديد مي‌كند و به خصوص شيوخ قوم شما يعني تيمسار صياد، تيمسار فريدونيان و تيمسار حسني سعدي كه به طور نمونه ذكر كردم حضور دارند‌. به قول حافظ: درونم خون شد از ناديدن دوست . . . ، اين لباسها و چهره‌هاي مصمم شما مرا به ياد دوران جواني‌مان مي‌اندازد كه در ميدان جنگ و در جمع شما عزيزان بوديم‌. نيروي زميني براي ما خاطره انگيز است‌. شهيد اقارب‌پرست اعلي‌اللهُ مَقامَه كه در اين نخلستانها بودند و نيروي هوايي ما با ياد مرحوم شهيد بابايي رضوان الله عليه و شهيد ستاري و اردستاني و امثال اين صلحا و پاكان ارزش دارند و با اينكه من با شب جمعه بيرون آمدن موافق نيستم ولي شوق ديدار شما مرا به اينجا كشاند‌. «و ما أَدراكَ ما   خرمشهر» . . . .

ايشان در ادامه سخنراني به تشريح اجمالي وضعيت اقتصادي و فرهنگي شهر خرمشهر مي‌پردازند، سپس گريزي مي‌زند به دوران حماسه دفاع مقدس و ارتباط توطئه خلق عرب با رژيم صدام‌. از بني‌صدر به تلخي ياد مي‌كند ولي با ذكر خاطرات شهيد چمران آن را شيرين مي‌كند‌. صحبتهاي وي به درازا مي‌كشد‌. به دليل مأموريتهاي بي‌وقفه امروز، خستگي در چهره‌هاي همه محسوس است؛ با وجود اين، در كمال ادب و احترام همه گوش به صحبتها سپرده‌اند‌. سرانجام حاج آقا نوري بعد از يك‌ساعت و ده دقيقه سخنراني با ذكر چند دعا مجلس را به انتها مي‌رسانند‌.

بعد از خودسازي روحاني حالا وقت خودسازي جسماني است‌. هنگامي كه با مهمان ويژه‌مان راهي سالن پذيرايي اصلي براي صرف شام مي‌شويم به ساعت20 هنوز يك ربع وقت مانده‌. ميزها يكي‌يكي اشغال مي‌شود‌. به اتفاق تيمسار صياد، تيمسار حسني سعدي، حسام هاشمي، حاج آقا فخرزاده، حجت‌الاسلام والمسلمين نوري و محافظ ايشان سر يك ميز مي‌نشينيم با كتلت، ماست و سالاد و نوشابه پذيرايي مي‌شويم‌. سر ميز شام تيمسار به حسام هاشمي مي‌گويد: خلبانان را براي يك جلسه نيم ساعته آماده كند‌. يك ربع ديگر تيمسار فريدونيان سر ميز حاضر مي‌شود و مي‌پرسد خلبانان كي بايد براي جلسه حاضر باشند؟ پاسخش، آخرين جلسه براي امشب است‌. سر ميز آن قدر مراجعات به تيمسار زياد است كه بنده خدا نمي‌تواند شام بخورد ولي كوچك‌ترين اعتراضي ندارد‌. حُسن اجراي برنامه‌ها را بر هر كاري ترجيح مي‌دهد‌. بعد از صرف شام كم‌كم دور ميزمان شلوغ مي‌شود‌. محور صحبتها مرور وقايع تلخ و شيرين دوران دفاع مقدس به‌ويژه حادثه تلخ اشغال خرمشهر به دست متجاوزان عراقي است‌. حتي حجت‌الاسلام نوري اطلاعات زيادي از مقاومت و حماسة برادران ارتشي در دفاع از شهر خرمشهر ندارد! تيمسار حسني سعدي ضمن اظهار تأسف معتقد است با وجود كاستيهاي ابتداي جنگ و تهاجم  همه جانبه دشمن بعثيِِ تا دندان مسلح به مرزهاي كشور، فداكاريهاي پرسنل ارتش اعم از نيروي زميني و هوانيروز در بعضي مقاطع، به‌ويژه حماسه مقاومت شهر خرمشهر بر همگان پوشيده و مهجور مانده است‌. وي در ادامه كلام خواستار بيان رشادتها و مظلوميتهاي فرماندهان و سربازان شجاع ارتش، به خصوص در اين مقطع از دفاع مقدس گرديد‌. تيمسار صياد خيلي پخته بحث را هدايت مي‌كند و مي‌گويد كارها همه براي خدا است و مطمئناً حاج آقا نوري با شنيدن صحبتهاي كارشناسي عزيزان ارتشي خيلي از مسائل برايشان روشن مي‌شود و در آينده نيز براي مردم مطرح مي‌كنند. ارتش در زمان جنگ با تمام قوا وارد شد و همه در حال دفاع بودند. وی می‌افزاید بسياري از يگان‌هاي ما در خطوط مقـدم درگير بودند، چه بسا در يك بخشـي هم ناهماهنگي به وجود آمده باشد ولي اين نشانه ضعف ارتش نيست‌. تيمسار حسام هاشمي و فريدونيان سر ميز به طور ايستاده نظاره‌گر مباحث‌اند و منتظر تيمسار صياد هستند تا ايشان را براي جلسه ببرند‌. ولي تيمسار به دلیل حساسیت موضوع ترجيح مي‌دهد سر ميز حضور داشته باشد‌. به همين منظور يك نفر را مي‌فرستد دنبال سرهنگ پوربزرگ‌. وي نيز سريع حاضر مي‌شود و با حرارت جزئيات نبرد جانانه400 دانشجوي افسري و يگان‌هاي پروازي هوانيروز در مقاومت شهر خرمشهر را برای امام جمعه خرمشهر تشريح مي‌كند. به گفته ايشان، عاقبت شمار زيادي از آنان نيز براي دفاع از شهر در اوج مظلوميت و گمنامی شربت شهادت نوشيدند‌. وقتي صحبتها به اينجا مي‌رسد چهره‌ها را منقلب مي‌بينم‌. پوربزرگ خود نيز شاهد ماجرا بوده است‌. وي با تأثر مي‌گويد: متأسفانه در هيچ جاي تاريخ دفاع مقدس به چنين حادثه‌اي اشاره نشد‌. پوربزرگ خودش را محقق و نويسندة دفاع مقدس به حاج آقا نوري معرفي مي‌كند و در خاتمه يك رباعي به امام جمعه خرمشهر تقديم مي‌كند‌. با به مزاح كشيده شدن بحثها كم‌كم خنده بر لبان مي‌نشيند‌. به‌جز ميز ما، سالن پذيرايي تقريباً خلوت است چراغهاي سالن را يكي در ميان خاموش كرده‌اند‌. به‌نظر مي‌رسد امام جمعه خرمشهر تمايلي براي خاتمه اين همنشيني ندارد‌. بالاخره با فروكش كردن مباحث، حاج آقا نوري همراه تيمسار صياد از جمع جدا مي‌شوند‌. چيزي به ساعت21 نداريم‌. براي شنيدن اخبار خودم را به تلويزيون بزرگ رنگي واقع در راهروي اصلي مي‌رسانم، برخي روي مبلهاي راحتي با آسودگي به انتظار اخبار نشسته‌اند‌. در كنار ديگران دل به خبرها مي‌دهم‌. اخبار موشك باران مردم بي‌دفاع شهرهاي عراق حلاوت سفر را به كاممان تلخ كرده است‌. يك پناهگاه عمومي بتوني در بغداد از راه هواكشهايش مورد اصابت موشك مهاجمان قرار گرفته، تعداد زيادي از زنان و كودكان عراقي در اين حادثه جان باخته‌اند‌. از قِبَلِ كشته‌هاي بي‌گناه، صداميان بدكار نيز خوراك تبليغي مناسبي براي خود يافته‌اند! بدون شك بيش از همه، مردم مسلمان عراق تاوان سياستهاي سردمداران بي‌خرد خود و زورمداران ظالم غرب را مي‌پردازند‌. حوصله گوش دادن به بقيه خبرها را ندارم‌. احساس مي‌كنم چيزي در درونم آزارم مي‌دهد‌. براي تمدد اعصاب ترجيح مي‌دهم در ميان سالنها كمي‌قدم بزنم‌. بسياري از دولتهاي عصر حاضر سياستهاي ماكياولي را، آن هم با ابزارهاي پيشرفته و به شيوه قرن بيستم درپيش مي‌گيرند كه جاي هيچ تعجبي ندارد؛ چرا كه اينان اخلاق و ارزشهاي انساني را مدتها پيش از اين به گورستان فراموشي سپرده‌اند‌. شايد ريشه‌اش را در تاريخ بايد جستجو كرد‌. از زمان هابيل و قابيل يا شايد هم پيش‌تر. . . . ولي در اين برهه از زمان كدام قوم توانست از طوفان سخت حوادث ، سربلند و آزاد بيرون بيايد؟. . . به‌جز شيعه. . . آيا اكنون نبايد به مردمان كشورمان و يگانه رهبرش مباهات كنيم؟. . . نازم اين اسلام و اين سان رهبري، رهبري با شيوة پيغمبري‌.

انتهای مطلب

منبع: سفر به ماوراء، خاتمی، سید کاوه، 1395، ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده