فصل هفتم
جهاد هوانیروز کرمانشاه
سازمان عمران ماهیدشت یک مهندس خبره کشاورزی به نام آقای مهندس تیموریان هفتهای 2 روز مأموریت داد که از نظر کشاورزی مشاور من باشد و بقیه نهادها هم به ترتیب قول کمکهایی را دادند. سازمان آبیاری استان هم یکی از مهندسین خبره آبیاری را در اختیار من گذاشتند و جهاد سازندگی استان هم قول داد هر آن چه مورد نیاز پایگاه باشد، همکاری کند.
روز بعد از جلسه آقای مهندس تیموریان به پایگاه آمد و همه را مورد بررسی قرارداد. زمینی در ضلع شرقی پایگاه با سیم خاردار از منازل مسکونی جدا شده بود، جهت باغ، مورد نظر قرار گرفت، زیرا زمین سنگلاخ بود و برای کاشت بذر گندم و غلات دیگر مناسب نبود و بقیه زمینها هم برای گندم مورد بررسی قرار گرفت. مهندس آبیاری هم چند روز بعد محل حفر اولین چاه را در ضلع غربی پایگاه نزدیک به فرودگاه معلوم نمود. در سه محل دیگر هم مشخص شد، این دو محل نزدیک به منازل مسکونی و ضلع شرقی گردان هجومی در نظر گرفته شد.
بعد از تعیین محل حفرچاه به شرکت حفاری جناب مهندس معصومی خبر دادم که اعتبار چاه از طریق استاندار حواله شد، به دیدار استاندار رفتم، وقت ملاقات نداشت. مدتی صبرکردم ایشان از محل جلسه می خواست عازم محلی دیگر بشود، در سالن استانداری با وی ملاقات و درخواست وجه هزینه چاه را نمودم. ایشان ابتدا می خواست من صبر کنم، ولی سماجت کردم در داخل سالن و در حال حرکت چک را امضاء کرد. بعداز دریافت چک و تحویل به مهندس حفاری دو روز بعد وسایل حفاری روی چاه نصب و کار حفاری انجام شد و بعداز مدت چند روز تا عمق 90 متری حفاری شد. به لطف و عنایت خداوند و بررسی دقیق مهندس آبیاری، زمین روی سفره آب قرارداشت و هنگام تمام شدن در عمق 90 متر دریاچه ای از آب به قرار ثانیه ای 110 لیتر آب به بهره برداری رسید. همه کارکنان با شادی بسیار زیاد سر چاه آب حاضرشدند. سپس درب چاه بسته شد. دو کار دیگر چاه نیاز داشت، یکی برق فشارقوی دیگر موتورچاه آب که بتواند از فاصله نودمتری آب را به سرچاه پمپاژ کند. مسئله برق آقای مهندس حاجیان پیمانکار برق کشی باند فرودگاه مسئولیت کشیدن برق را قبول کرد و برق به سر چاه آورده شد. تعداد یک حوضچه هم لازم بود که آب از چاه اول داخل حوضچه سرازیر و سپس از آن جا به سرزمینها و جاهایی که نیاز بود، هدایت شود در خصوص موتور پمپاژ آب هم طی تماسهای مکرر با جهاد سازندگی تهران از طریق آن نهاد تعداد یک دستگاه موتور پمپاژ برقی قوی از تهران به کرمانشاه آورده شد که هزینه خرید آن 104 هزار تومان بود که توافق شد بعد از دریافت محصول گندم پرداخت شود. به منظور رسانیدن آب چاه به منازل سازمانی، نیاز به 3000 متر لوله سیمانی و 300 متر لوله 6 اینچ آهنی داشتیم.
مدتها فکرکردیم سرانجام با نامه نگاری و مکاتبه با لوشان که محل تولید این لولهها بود، توافق حاصل شد و مجانی حواله نمودند، ولی چون در آن جا وسیله ای که بتواند لولهها را از فاصله تولید تا محل مصرف برساند، موجود نبود. ضمن درخواست از فرمانده محترم پایگاه قرار شد از وجود ماشینهای سنگین 2 گردان تک و هجومی جهت انتقال لوله استفاده بشود. به این ترتیب یک روز گردان تک و روز دیگر گردان هجومی این مسئولیت را به عهده بگیرد و به این وسیله کار انتقال لولهها به کرمانشاه حل شد، ولی لولههای 6 اینچ فقط در اختیار شرکت نفت در اهواز بود که برای درخواست این لولهها یکی از ستوانیارهای خلبان به نام اسماعیل نگه داری، طی نامه ای به اهواز روانه نمودیم. ایشان موفق شد سیصد متر لوله آهنی 6 اینچ که برای عبور لوله از زیر آسفالت 2 بلوار بود که طاقت حمل لوله سیمانی را نداشت. لولههای 6 اینچ با تریلی خود شرکت نفت در داخل پایگاه محل حفرچاه وارد شد.
بعد از دریافت لولهها کار لوله کشی از چاه آغاز و بعد از مدتی انتظار به پایان رسید و مسئله آب منازل سازمانی برای همیشه حل شد و ما موفق شدیم، آب برای بقیه جاها که نیاز بود، برسانیم بعد از این که به آب دسترسی پیدا کردیم، چند نفر کارگر باغبان و صیفی کار از افراد محلی به کار دعوت شدند. مقدار زیادی از زمینها زیر کشت هندوانه و خیار و خربزه، ذرت، گوجه فرنگی قرار گرفت. موقع برداشت هندوانه هم شیرین بود و هم پر وزن که (از 10 کیلو به بالا). اغلب مقامات و فرماندهان ارتش و سپاه هنگام رفتن به جبهه غرب دعوت میشدند از چاه آب و محل زراعت پایگاه دیدن کنند و از هندوانه و خیار به دست آمده از آنها پذیرایی میشد.
علاوه بر فروش هندوانه و خربزه به کارکنان با قیمت پایین، ذرت هم هر روز با یک وانت بار هنگام خدمت در ساعت 2 بعد از ظهر در کیسههای نایلنی10 تا 16 تایی بدرب پایگاه حمل و به کارکنان فروخته میشد. مزرعه ذرت خیلی پر رونق بود. یک بار هم یک تریلی بزرگ پر از خربزههای چیده شده به مناطق عملیاتی غرب برای رزمندگان ارسال شد. علاوه بر زراعت، آب به گروهانها هدایت و یک جهاد گروهانی هم در آن جا به وجود آمد. تراکتور و کود و کمک به هر گروهان داده میشد. حتی بذر و نشاء هم بین گروهانها تقسیم تا هر نفر هنگام بیکاری در جهادی که ثمره اش عایدی خودشان بود، فعالیت کنند.
مسئولین هم هر چند گاهی به صورت تک نفره از جهاد دیدن میکردند. از جمله آقای غلامرضا صفایی ریاست عقیدتی سیاسی که وی طی چند مرحله در کلیه قسمتهای جهاد بازدید کردند و نیز تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی و سرهنگ علی صیادشیرازی. همچنین آقای دکتر روحانی همراه جناب سرهنگ شریف النسب، فرمانده تیپ مهاباد که در این بازدید فعالیتهای جهاد مورد توجه آنها قرار گرفته بود.
در ضلع شرقی هوانیروز زمینی به مساحت 18 هکتار که پایگاه به وسیله سیم خاردار از محوطه آن جداشده بود و به صورت بایر و دست نخورده مانده بود،زمین تقریباً سنگلاخی که برای کشت و کار مناسب نبود. از کارهای مهم دیگری که با راهنمایی مهندس تیموریان پی ریزی شد، آن بود که تصمیم برآن شد آن زمین را به یک باغی تبدیل کنیم. برای این منظور آب هم نیاز داشت و هنوز برنامه چاه اصلی به مرحله اجرا در نیامده بود. برای به دست آوردن آب برای این زمین ناچار به حفر چاه دستی اقدام کردیم. دو نفر مقنی از اسدآباد دعوت به کار شدند و مدتها کارکردند و حتی بعضی از روزها ستوانیار خلبان اسماعیل نگه داری که علاقه وافری نسبت به کار جهادی، مخصوصاً کشاورزی داشت، روزها که از پرواز برمیگشت، سری به جهاد می زد که اگر کاری به وی محول میشد، انجام دهد. بعضی اوقات وی داخل این چاه میرفت و کار مقنی را انجام میداد. بعد از مدتی چاه در عمق 28 متری به آب رسید. عمیق بودن آن در داخل آب مشکل بود، ولی موتوری از جهاد سازندگی کرمانشاه موقتاً به ما داده بودند تا به وسیله آن آب چاه را تخلیه نماید که مقنیها بتوانند داخل آن را بیشتر حفرکنند. برق هم از فاصله بسیار زیاد به سر چاه آورده شد و بعد از این که کار مقنیها به ثمررسید، حوضچه ای هم روی چاه ایجاد شد.
انتهای مطلب