فصل هفتم
جهاد هوانیروز کرمانشاه
آقای مهندس تیموریان از باغهای کرج تعداد 500 اصله درخت گردو و تعدادی توت سفید پیوندی و تعداد 2300 اصله درخت سیب گلدن قرمز، تعداد 600 اصله درخت گردو و آلو بخارا از کرج خریداری و وارد باغ در دست احداث نمود. برای کار باغبانی و کنده کاری و کاشت درختان تعداد 10 نفر کارگر محلی اطراف به کار گرفته شدند و مقدار 2000 کیلو کود فسفات آمونیوم و 20 کامیون کود حیوانی و 20 کامیون ماسه تهیه شد. این مصالح به این خاطر مورد نیاز بود که زمین بایر و سنگلاخ بود. اول باید حفاری میشد و خاک و شن و سنگهای داخل حفره به بیرون ریخته میشد و در عوض خاک و ماسه و کود فسفات و ماسه داخل آن ریخته و بعد درخت کاشته میشد.
بنابه توصیه مهندس این کود شیمیایی تا دو سال می توانست خوراک درختان باشد و مسئله مورد نیاز دیگر 600 مترلوله آهنی بود که آب به سرزمین باغ هدایت شود. این تعداد لوله از طریق سازمان پارکهای شهرداری به پایگاه مجاناً هدیه شد، انقلاب به ثمر رسیده بود، همه قسمتها به همدیگر کمک و مساعدت میکردند. گرچه از نظر آبیاری باغ به خودکفایی رسیدیم، ولی هر چند گاه یک بار پمپ داخل چاه می سوخت، ناچاراً برای سیم پیچی به تهران ارسال میشد. این موضوع دردسر زیادی ایجاد میکرد، زیرا خارج کردن پمپ از چاه و ارسال به پایتخت و برگشتن آن، باعث صرف زمان و هزینه میشد.
فاصله درختان بین 3 تا 5 متربود و آب که در این مسیر حرکت میکرد، برای استفاده بهتر از آب و زمین در فاصله این درختان، گوجه فرنگی و یا خیار کاشته میشد که منبع غذایی خوبی برای سربازان پایگاه بود که از این محصول به دست آمده استفاده میکردند. کار دیگری که صورت گرفت این بود که تعداد یک کامیون مو با ریشه از طریق سازمان عمران یا به وسیله باغبانی که در استخدام جهاد بود، از ده خودش به نام کندوله که مرکز بهترین انگور منطقه بود، دریافت و بیشتر در اطراف محیط پایگاه کاشته شد.
به این ترتیب دو طرف خاکریز دور پایگاه به فاصله 26 کیلومتر کمربند سبزی ایجاد شد. البته سال اول فقط در یک قسمت بیرون خاکی دیوار موفق به غرس مو شدیم، چون با ریشه بود از همان ابتدای اولیه به ثمر رسید و ثمره آن طوری بود که از رادیو و تلویزیون کرمانشاه
گروهی به پایگاه آمد وازآن فیلم گرفت.
اقدام دیگر آقای مهندس تیموریان، رفتن ایشان به سرپل ذهاب برای انتقال بوته توت فرنگی به کرمانشاه بود. وی در این کار موفق شد چندین کارتن بوته توت فرنگی با خود به باغ پایگاه منتقل نماید. حدود چندین متر زمین به کاشت آن اختصاص داده شد که علاوه بر زیبایی برگ سبز، از میوه آن هم استفاده فراوان شد. در یک فرصت کاشت نخود قبل از این که همه را با گاوآهن زیرخاک پنهان کنیم، بارندگی زیادی انجام شد که مقداری از بذر نخودها توسط کبوتران کوهی مصرف شد.
جهاد سازندگی کرمانشاه فعالیتش تنها به مسائل بالا ختم نشد، بلکه وقتی در این کار تجربه پیدا کرد به توسعه کشاورزی و کارجهادگری به پادگانهای دیگر هم سرایت نمود. زیرا در یکی از روزها طبق اطلاع قبلی تعدادی از مهندسین کشاورزی و آبیاری به پادگانها دعوت و اغلب زمینهای پادگانها مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. مقدار زیادی از زمینها که سالها به صورت غیر قابل استفاده مانده بودند، پس از ارزیابی، نوع کشت در آنها معین شد و جهاد و پادگانها شکل رسمی به خود گرفت. سال اول از طریق پایگاه هم از نظر شخم زمین توسط تراکتور جهاد و هم از نظر فنی به آنها کمک شد.
سال اول کشت گندم 600 هزارکیلو گندم محصول به دست آوردند که از پول فروش آن 4 دستگاه تراکتور برای جهاد لشکر خریداری شد و از نظر جهاد کشاورزی به خود کفایی رسید. برای پیشبرد جهاد همیشه در فکر بودم به من اطلاع دادند که در شمال یک نوع درخت به نام شاه بلوط وجود دارد که از نظر مواد غذایی بسیار غنی و خوشمزه و کمی از گردو کوچکتراست. برای تهیه آن درجه داری شمالی به نام آقای عبداللهی که مسئولیت دفاتر جهاد به عهده اش بود، به شمال اعزام شد. وی هنگام برگشتن تعداد زیادی از این شاه بلوطها را به همراه خودش آورد که در کشت و پرورش آن نیز فعالیت پرثمری داشتیم. کار کشاورزی و جهاد را در ابعاد وسیع تری همچنان دنبال کردیم که دستاورد بسیار خوب و ارزنده ای برای کارکنان داشت.
فعالیت در مسکن سازی
در مدت زمانی که سرهنگ اکبر فرماندهی پایگاه کرمانشاه را برای مدت کوتاهی عهده دار شده بود، یکی از روزها مرا به دفترش فرا خواند و گفت پرسنل نظامی و خلبانهای پایگاه با این که تعداد زیادی منازل سازمانی در داخل پایگاه و کوی بیستون وجود دارد، ولی برای اسکان پرسنل کافی نیست. شما فکر می کنید چه اقدامی برای این مشکل به نظر می رسد؟ اگر در این راه (توسعه منازل سازمانی) اقدامی صورت بدهید، وظیفه ملی و شرعی خودت را به اتمام رسانیده اید.
این گفته فرمانده پایگاه تکلیف سنگینی بر دوش من گذاشت. از خداخواستم به من کمک کند. بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدم که از طریق وزارت مسکن اقدامی بکنیم تا شاید خداوند فرجی در این باره بگشاید. در آن زمان که انقلاب به پیروزی رسیده بود، همه با هم برادر بودند به حرف هم گوش میدادند. من شماره تلفن بعضی از وزرا را داشتم. یک روز با با وزیر مسکن وقت تماس گرفتم. ایشان به خواسته من بعد از این که در مورد کارکنان هوانیروز توضیح دادم، جواب مثبت و قول واگذاری 60 میلیون تومان پول برای خانه سازی هوانیروز به من داد. برای اجرا دست به کار شدم نتیجه را هم به فرمانده پایگاه اطلاع دادم، او معتقد بود 50تا60 دستگاه ساختمان 40 یا50 متری برای افراد بی خانه احداث شود. ولی نظر من این نبود که خلبانان و کارکنان فنی در خانه 40 یا 50 متری زندگی کنند. فکرم متوجه خانه پیش ساخته شد که هم زود بهره میداد و هم وسعت بیشتری داشت.
قبل از انقلاب تعداد دو کارخانه مهم منازل پیش ساخته شده از کشور شوروی به ایران فروخته شده بود. یکی از کارخانهها در کرمان و دیگری در کرمانشاه بودند. این کارخانهها به قدری عظیم بود که 22 هزار نفر مهندس و تکنسین روسی در طراحی اولیه آن شرکت داشتند. کارخانه ای که در کرمانشاه ایجاد شده بود روزهای اول بمباران، بمبی به قسمت مهم آن برخورد و آن را از کار انداخته بود. برحسب وظیفه سنگینی که به من محول شد، عازم کارخانه شدم و از خداوند کمک و یاری طلب کردم. وارد که شدم با یکی از مهندسین رو به رو شدم. بعداز گفتگو با وی راه حل راه اندازی کارخانه با او صحبت کردم. ظهر را در بین کارگران گذراندم، نماز جماعت داشتند پیشنهاد نمودند امروز نماز را من اقامه کنم. بین دو نماز مسائلی در مورد انقلاب اسلامی و در مورد اهمیت یگان هوانیروز صحبت کردم. سخنرانی تمام شد، ناهار هم در خدمت کارگران که با بمباران تقریباً بی کار شده بودند، صرف شد. آنها از من خواستند روز دیگری هم به کارخانه بروم و در جمع آنان باشم.
در جلسه بعدی ضمن سخنرانی پیشنهاد دادم این کارخانه نباید برای تعمیر و بازسازی یک قسمت بمباران شده، معطل بماند. همت کنید هر طور شده آن را راه اندازی کنید، این وظیفه شرعی و ملی و انقلابی شما است. این حرف من اثرخود را گذاشت و همه فکرها متوجه به بازسازی شد و چند ماه بعد خبر دادند که کارخانه ای که مدتها تعطیل بود، راه اندازی شد. یکی از مهندسین آن جا را که به پایگاه دعوت کردم. بعد از چند روز مهندسان یکی بعد از دیگری وارد پایگاه شدند و تحقیقات جهت احداث 120 دستگاه منزل در 4 بلوک 4 طبقه ای پی ریزی شد. کار شروع شد و همت مضاعف روی این پروژه که مورد تمایل کارکنان کارخانه بود، به مرحله اجرا درآمد. طولی نکشید که 4 بلوک ساخته شد و زیرزمین این ساختمانها طوری طراحی شده بود که بمب در آن اثری نداشته باشد.
اقدام دومی که برای کارکنان در جهاد صورت گرفت، عبارت بود از این که تعدادی از افسران و درجه داران که زمینی خریده بودند تا خانه ای بسازند، اما مشکل در آن ایام کمبود آهن بود که کل مملکت به آن دچار شده بود. برحسب وظیفه انسانی به استانداری کرمانشاه مراجعه و آقای حداد عادل معاون عمرانی استانداری که از مردان شریف و دل سوز به انقلاب و مخصوصاً هوانیروز بود، بعد از چند جلسه گفتگو موافقت نمود که 30 تن آهن 14 و16 از اصفهان برای کارکنان متقاضی درخواست داده شود. همه آهنها از اصفهان به کرمانشاه انتقال یافت و به هرکدام از متقاضیان به اندازه ای که خود تعیین کرده بودند،آهن داده شد. دو نفر از متقاضیان نسبت به بقیه درخواست بیشتری کرده بودند که تحویل آهن به آنها چون کمی بیشتر بود، موجب نارضایتی بقیه متقاضیان شد. گرچه به معترضان گفتم که هم زمین آنها بزرگتر از بقیه و هم درخواست آنها بیشتر بوده، اما توضیحات من نارضایتی آنها را کاهش نداد.
انتهای مطلب