سفرنامه آخرین مأموریت میدانی هیأت معارف جنگ در معیت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی «بازآفرینی عملیات بیت المقدس»
براي صرف صبحانه پشت سر ديگران و در ميان همهمهشان راهي سالن زيباي پذيرايي ميشويم. ميزها يكييكي اشغـال ميشـود. مطـابق معمـول با دوستان فرهنگيمان سر يك ميز مينشينيم و با خامه و چاي و مرباي هويج پذيرايي ميشويم. اين چند روز همه چيزمان را متنوع و با سليقه اجرا كردهاند از جمله پذيرايي، در عين حال ريخت و پاش وجود ندارد. آقاي فخرزاده با سرگرد معيني درباره صحبتهاي ديشب امام جمعه خرمشهر به بحث نشستهاند. ما هم با صبحانه دلچسب سرمان را گرم ميكنيم. بعداً وقت صحبت كردن پيدا ميشود. ضمناً ميبايد قبل از ادامه برنامههاي صبح، وسايلمان را جمع و جور كنيم چون بعد از نماز ظهر و عصر فرصت اين كار پيدا نمیشود.
رايحه ائمه
ساعت7و30 دقيقه با دفتر و دستكم به افرادي كه در محوطه جلوي هتل مهياي حركتاند ملحق ميشوم. من چيزي براي جمع كردن نداشتم جز يك كيف سامسونت. . .كاملاً سبكبار! كاروان اتوبوسها، مينيبوسها و خودروهاي تويوتا استيشن خاكي رنگ به تفكيك قرارگاهها آمادة تداوم ماموريت خويشاند.
رأس ساعت7و30دقيقه سرپرست هیئت معارف روي پلههاي خروجي ظاهر ميشود. لباسهاي ورزشياش جايش را به لباس رزم سپرده. فواره حوض وسط ميدان جلوی درب هتل به بازي مشغول است. دور فلـكه هـمه در كنار ماشينهايشان در جنب و جوشاند هوا كمي به سردي ميزند. چهچه پرندههاي صحرايي از دور و نزديك نشاطمان را دو چندان كرده. تيمسار معينوزيري روي پله آخر، نقشهاي پيش روي فرمانده قرارگاه كربلا بين دو دستش باز ميكند و توضيحاتي ميدهد. همة كارهاي هدفمند بايد از روي نقشه باشد. قبل از اينكه گروهها از هم جدا شوند در آخرين فرصت تعدادي ترغيب ميشوند كنار سرشناسترين چهرة جمع يعني سرتيپ علي صياد شيرازي به صورت دسته جمعي عكسي به يادگار بيندازند. او هم خاضعانه دعوت يارانش را با رويي گشاده اجابت ميكند و همگي كنار يكديگر با صميميت لحظاتي را با چاشني لبخند جاودانه ميكنند. فقط آواز دلنشين پرندگان را نميتوانيم ثبت كنيم.
سرتيپ عزتي شرط ميزباني را خوب به جا ميآورد، از كنار صياد دور نميشود. وي جثهای رشيد، همواره لحنی متواضعانه و آثار بندگي در پيشاني دارد. صفات برجستهاي كه فقط برازنده نظاميان مؤمن و متعهد ارتش اسلاميمان است. اندک اندک خودروها با مسافرانش گروه گروه هر كدام به سويي روانه ميشوند. در ميان محوطه تيمسار هنوز پاسخگوي برخي مراجعان ميباشد. هر كسي مطلبي دارد. سرهنگ اركاني ميگويد تا چند لحظه ديگر گروه فيلمبرداري قرارگاه كربلا براي حركت آماده ميشوند. انتقال وسايل حجيمشان به پاي اتوبوس كمي وقتگير است. با بچههاي قرارگاه كربلا در سه دستگاه خودروي تويوتاي فرماندهي جا ميگيريم. عزتي در صندلي عقب كنار فرمانده قرارگاه كربلا مينشيند. من طبق معمول صندلي جلو را اشغال ميكنم. تيمسار صياد بلافاصله درون ماشين عينكش را به چشم ميزند، نقشهاش را روي زانويش باز ميكند و به سرباز راننده ميگويد به طرف پادگان لشكر92 حركت نمايد. راننده در بدو حركت، دست به دامان بخاري ماشين ميشود. با عبور از بلوار منتهي به هتل از يك ميدان بزرگ در امتداد جاده اصلي راهمان را پي ميگيريم. جاده بسيار خلوت است. راستي امروز صبح جمعه است. عزتي با حجب و حياي خاصي به تيمسار ميگويد به خاطر اوضاع نابسامان آن طرف مرز از پروازهاي ديروزمان بسيار دلواپس بوده است. بعد از كمي مكث ميافزايد آمريكاييها شبانه هم روي نقاط مرزي و در آسمان عراق پرواز دارند. سرعتمان كه از 100 کیلومتر بر ساعت فراتر ميرود از عقب دست صياد به روي شانه راننده قرار ميگيرد و با ملاطفت ميگويد سرعت از صد فراتر نرود. خيلي زود وارد پادگان ميشويم و يكراست راهي باند پرواز ميشويم. تيمسار صياد در حالي كه نقشهاش را در ميان دستانش ميفشارد ميپرسد ساعت چند است؟ ميگويم: ده دقيقه به هشت. ميگويد: انشاءالله تـا ساعت10كارها را تمام خواهيم كرد. در كنار عوامل فيلمبردار و عكاس، تيمسار مفيد، سرگرد عباس تركاشوند و قدرتي نيز جزو پرواز امروزند. خلبانان پاي پرندههايشان به احترام ايستادهاند. بعد از رد و بدل شدن احترامات نظامي، صياد با كمك تيمسار مفيد نقشهاش را زير آفتاب طلايي رنگ صبحگاهي به روي آسفالت سرد باند ميگشايد و مسيرهاي پرواز را براي خلباناني كه دور نقشه گرد آمدهاند، تشريح ميكنند. در مرحله اول منطقه نصر يك تا نزديك نهر خيّن و در مرحله دوم هم از نقاط برجسته شهر خرمشهر مانند مسجد جامع برداشت تصويري خواهيم داشت. ميخواهيم موقعيت جغرافيايي مكانها ثبت شود. مسيرهاي پرواز از غرب جاده اصلي اهوازـخرمشهر و جنوب رودخانه كارون است. از شرق هم محل تلاقي بهمنشير و جزيره آبادان كار ميشود. براي اينكه پرواز اصلي، دقيقتر صورت بگيرد تيمسار صياد تصميم ميگيرد همراه تيمسار مفيد با بالگرد جت رنجر يكبار مسيرها را دو نفري بررسي نمايند. به همين منظور به خلبانان206 دستور ميدهد موتورش را روشن كند. تيمسار مفيد قبل از سوار شدن با لبخند از من ميپرسد، شما سردتان نيست؟ پاسخ ميدهم، زياد نه! البته حق دارد؛ لباسهايمان براي اين فصل از سال سبك است، امروز هم نسبت به دو روز قبل كمي هوا سردتر شده است. با اينكه نسبت به سرما خيلي حساسم ولي نميدانم چرا زياد متوجه سرما نميشوم، شايد به علت اينكه تمام توجهام به كار معطوف شده است. با استارت جت رنجر206 كمي از آنان فاصله ميگيرم، قرار نيست همراهيشان كنم، به همين خاطر در كنار خلبانان214 و ديگران زير آفتاب كم رمق نظارهگر دور شدنشان ميايستم. براي اينكه راحتتر و سبكتر باشند حتي خدمه پرواز 206 را هم با خود نميبرند. اين پرندههاي سبك و چالاك بيشتر به سنجاقك شبيهاند !
انتهای مطلب