کتابی که ملاحظه میگردد، شرح مستند، دو گردان غیر سازمانی و پیاده سبک است که از اسفند 60 تا ابان 61 توسط یگانهای نزاجا مستقر در اصفهان ،در دو مرحله پی در پی با استفاده از نیروی انسانی داوطلب و یا منتخب و یا بنا به دستور و نیز سلاح تجهیزات سبک موجود از یگانهای اعزام کننده شکل گرفت و هرکدام در سخت ترین شرایط و کمترین امکانات بخش کوچکی از ماموریت پدافندی و آفندی نزاجا را که در آن زمان بیش از 1000کیلومتر طولی و حداقل 100 کیلومتر عرضی و یا عمقی در این خط طولی بود، بر عهده گرفتند.
این وضع در حالی بود که نزاجا ، فقط حدود 110 گردان رزمی ، شامل پیاده ، زرهی، و سوار زرهی داشت و توانسته بود این گردانها را در بیش از 1000 کیلومتر خط مقدم رو به روی نیروی مقدم دشمن دفاعی ، بچیند و فراتر از اندازه های علمی نظامی تقسیم نماید.سایر یگانها نیز مانند توپخانه ها ، مهندسی ها ، مخابراتها ، یگانهای پشتیبانی و آماد و تعمیر و نگهداری و بهداری، مراکز فرهنگی ،آموزشی و قرارگاههاو ستادها تا بالاترین رده در تهران ، وظیفه پشتیبانی این تعداد گردان های خط مقدم را داشتند.در هر حال این مجموعه یگانها که در عقب یگانهای خط مقدم ، وظیفه پشتیبانی یگانهای خط مقدم داشتند و لازم هم بودند ، قادر به اجرای وظیفه خاص یگان رزمی خط مقدم نبودند و اگر بخشی از خط مقدم سقوط میکرد ، این یگانها با اینکه جمعیت زیادی داشتند ، قادر به اجرای وظیفه یگان خط مقدم و جایگزین آن نمیتوانستند باشند. اگر یگانی به اندازه کافی از جنس همان یگان خط مقدم ،برای تقویت و یا کمک و یا ترمیم خط مقدم وارد صحنه نبرد نمیشد ، متناسب با پیشروی دشمن، سایر یگانهای پشتیبانی در عمق نیز، محکوم به سقوط میشدند ،این قاعده نظامی در تمام جنگها و گذشته ها حاکم بود و در جنگ هشت ساله نیز برقرار بود.
ضمنا باید توجه داشت که حدود 10 تا 15 گردان از 110 گردان موجودی نزاجا ، خارج از خط تماس با ارتش عراق ، در مناطق داخلی کردستان و آذربایجان غربی برای برقراری امنیت در مقابله با نیروهای ضد انقلاب مسلح در مناطق داخلی، مانند پادگانهای منطقه و جادهها و گردنه ها پراکنده و ماموریت واگذاری را اجرا می کردند. به ناچار آن چه که نزاجا برای حفظ تماس با دشمن در بیش از 1000 کیلومتر باقی داشت ، کمتر از 100 گردان بود.
غرض از بیان فوق، آن بود که خواننده این روزگار متوجه باشد گه نزاجا ، در آن روزگار با آن مسؤلیت سنگین ، چقدر از وجود یگان رزمی لازم برای اجرای ماموریت مورد انتظار فقیر بود. این وضع در حالی بود که دشمن در همان زمان ،بیش از 300 گردان رزمی در برابر کمتر از 100 گردان رزمی ما در اختیار داشت.ضمن آنکه گردانهای رزمی دشمن با استعداد موجودی نیروی انسانی و تجهیزات، نزدیک و یا بیش از صددرصد بود ، اما گردان های رزمی ما با استعداد موجودی انسانی و تجهیزات با فرض خوشبینانه ،بین 60 تا 70 درصد بود.
خواننده این روزگار، ممکن است بگوید که ما در جبهه خودی ، سپاه پاسداران و بسیج هم داشتیم که که آن نیز در محاسبه و مقایسه نیرو های خودی و دشمن باید در نظر گرفته شود.باید گفته شود که محاسبه فوق مربوط به بیش از 1000 کیلومتر طولی جبهه است که در مسؤلیت نزاجا بوده و سپاه پاسداران در مورد آن مسؤلیتی نداشت. سپاه پاسداران یگانهای خود را بسیج محور شکل داده بود و این یگانها با این ترتیب نمیتوانستند همیشه پُر باشند، در شرایط مختلف، خالی و یا نیمه خالی بودند.از طرفی فرماندهان بالادستی سپاه، تمایل نداشتند، یگانهای خود را در خط دفاعی زمینگیر سازند. بلکه علاقه داشتند یگانهای خود را آزاد نگه دارند تا با پر شدن آنها ، بتوانند عملیات آفندی چشمگیری را انجام دهند. هرچند که تمام عملیاتهای آفندی سپاه با پشتیبانیهای جنبی و عمقی نزاجا با شرکت هوانیروز و توپخانه و تعدادی یگان خط مقدم در تلاش فرعی انجام میشد و بدون آن امکان پذیر نبود.
نزاجا در آن زمان برای آنکه تا حدودی بتواند بر تعداد یگانهای خط مقدم بیفزاید، اقدام به تشکیل یگانهای پیاده سبکی مانند همین گردانهای بلال که در مجموع عمری کمتر از 9 ماه داشتند و نیز گروهان های جندالله که هر کدام از یکی از مراکز آموزشی تشکیل شده بود، بعلاوه گردان های قدس که آنها نیز هر کدام عمری 4-3 ماهه داشتند ، نموده بود. از آن جا که این نوع یگان ها دارای ساختار کامل و اساسی نبودند و از امکانات ضعیف برخوردار بودند ،در نتیجه آسیب پذیری بیشتری هم داشتند و در شرایط فشار سنگین دشمن قادر به دفع فشار و حفظ موجودیت یگان نبودند.به همین جهت معمولا این نوع یگانها در مناطق کم خطرتر گمارده میشدند و بیشتر قادر بودند ماموریت مراقبتی انجام دهند، تا ماموریت پدافندی و آفندی سنگین و نیمه سنگین.
کتاب حاضر ، آن حال و هوا و آن نقاط قوت و ضعف ها در مورد این نوع یگان های غیرسازمانی این دو گردان 821 و 831 غیر سازمانی به نام بلال ، معلوم می نماید و فداکاری نفرات آنها را با آن شرایط و امکانات کم، تا حدود زیادی نشان می دهد.
ما در این کتاب متوجه میشویم که گردان ، همراه با هرکدام از نیروهای انسانی خود و تجهیزات موجود و کسری ، چه بار سنگینی را خارج از توان موجود متحمل شده و چه حجم کار ستادی از گروهان تا گردان و بعد از اصفهان تا تهران و تا بیمارستان های پراکنده و آدرس خانواده شهدا و مجروهان در تمام گستره جغرافیایی کشور بزرگ ایران داشته است.
بر خلاف معمول ، تقریبا کلیه کتاب های دفاع مقدس که تا کنون منتشر شده اند زبان و توصیف کلی گویی دارند ، این کتاب ضمن بیان خاطرات کلی و جزیی یکی از فرماندهان گروهان دست اندرکار گردان اول (821)، در قسمت های دیگر کتاب، مجموعه ای از مکاتبات گردانها تا بالا دستی و تا ستاد نزاجا را در آن زمان، به صورت لوح فشرده پیوست کتاب، ارايه داده است.
شاید بتوان گفت در بین کتابهای منتشر شده دفاع مقدس، کتابی که اسناد و مکاتبات یک گردان را از ابتدا تا انتهای ماموریت ارائه داده باشد تا کنون تهیه و منتشر نشده اند. ممکن است عده ای از خوانندگان هم انتقاد داشته باشند که چه لزومی به ارائه این نوع نامه نگاریهای معمول در کتاب می باشد؟ باید گفته شود که این نوع نامه ها و ملاحظه آنان، امروزه، چون با آن زمان فاصله زیادی نداریم و هنوز هم عده زیادی از اهالی آن زمان و این نامهها زنده هستند ، می توان گفت که یک کار معمولی اداری است و انتشار آن به این صورت لازم نیست. اما از آن زمان، هر قدر فاصله گرفته شود، ارزش محتوایی این نامه ها بیشتر و نکات بیشتری از جنبه ها و موضوعات و رویکرد های مختلف را، اهالی تحقیق و تاریخ نظامی میتوانند استخراج و بهره برداری و حاصل را به نسل روزگار خود منتقل کنند.
هر چند که همین امروز هم هر کس با مطالعه هرکدام از این اسناد که به ظاهر هم هر چند ساده و جاری و روزمره میباشند، میتوانند نکته هایی بیش و یا خارج از تصور دیگران استخراج نموده و بهره برند. تاریخ هرچه بیشتر به جزییات موضوع مورد نظر دسترسی داشته باشد، میتواند قضاوت و نتیجه گیری نماید.خوانندگان محترم ، جنس این کتاب را هم برای همان تاریخی بدانند که بخواهد به جزییات دسترسی و قضاوت خود را هرچه بیشتر به صحت و دقت نزدیک تر کنند سرهنگ خلبان هوانیروز، حسینعلی خلیلی در سال 1375 با هیئت معارف جنگ “شهید سپهبد علی صیاد شیرازی” به صورت داوطلب و غیر سازمانی همکاری می نمود و در جلسات نوبه ای همکاران که در حضور سرتیپ صیاد شیرازی که در آن زمان مسولیت معاون بازرسی و جانشینی ستاد کل نیرو های مسلح را داشتند ، شرکت می نمود.این جلسات در ساعات غیر اداری در قسمتی از یک پادگان کوچک نزاجا به نام مرکز پشتیبانی آموزش معاونت آموزشی نزاجا تشکیل میگردید. هنوز هم هیئت معارف جنگ ، در همین محل ، فعالیت مورد نظر شهید صیاد شیرازی را ادامه می دهد.
سرهنگ خلیلی ماموریت یافت که کپی کلیه اسناد مربوط به گردان های 821 و 831 بلال را از معاونت عملیات و اطلاعات نزاجا بگیرد و تحویل مرکز اسناد هیئت معارف جنگ دهد.
در ضمن با استفاده از آن اسناد و خاطرات خود ودر صورت امکان، خاطرات همرزمان، کتابی را تدوین نماید.
خاطرات مکتوب سرهنگ خلیلی و اسناد گردان های بلال از سال 75 تاکنون، در مرکز اسناد هیئت معارف جنگ، برای اقدام نسبت به تدوین کتاب نگهداری شده. بالاخره در سالهای اخیر نسبت به ساخت کتاب اقدام و به شکل کنونی منتشر شد.
امید است کار انجام شده برای تاریخ نظامی دفاع مقدس ماندگار و نکات مفید آن برای محققان و اهل کتاب علاقه مند، برای حال و آینده قابل استفاده باشد.
انتهای مطلب