تلاش زندگی (51)
خاطرات سرتیپ2عباسعلی امیریان از 1315 تا 1384

فصل هشتم

تشکیل یگان عشایری گمجن

بسیج عشایر منطقه

بعد از این رویدادها یگان گمجن، عشایر غرب کشور به عنوان بسیج عشایری غرب کشور و در جنگ تحمیلی در آغاز تهاجم سراسری عراق به کشور ایران توسط ستاد مشترک در منطقه عملیاتی غرب کشور تشکیل گردید. در آغاز جنگ تحمیلی ستاد مشترک هماهنگ کننده فرمانده کل قوا بود که هدایت کلی عملیات و نظارت بر سیر حوادث جبهه‌ها را به عهده داشت. سازمان دهی بسیج عشایر غرب کشور مأموریتی خارج از شرح وظایف ستاد مشترک و بر اساس ضرورت منطقه ای، ستاد مشترک اقدام لازم معمول داشت.

بر اساس آن چه بیان شد بعد از بازدید سرهنگ عطاریان از طریق ستاد مشترک چند نفر افسر مأموریت یافتند در ده بزرگ منطقه به نام گهواره مستقر شوند. این اتفاق با دستگیری و زندانی تعدادی از سران عشایر از جمله عسکرخان برادر دکتر سنجابی و یکی دیگر از سران به نام پاشاخان همزمان بود.

این عشایر غیور که سال‌های متمادی در طول تاریخ حافظان و نگهبانان کشور عزیز ایران بوده اند، اکنون با نیرنگ دشمن‌های قسم خورده، آنان را علیه کشور جمهوری اسلامی تحریک و به همین علت و منطقه زیست آنان دچار ناامنی و غارت و کشت وکشتار شده بود.

 

در این موقع حساس علاوه بر اعزام تعدادی افسر و درجه دار به پاسگاه گهواره از طریق ستاد مشترک، یک گردان تانک با تعدادی افراد مأمور نگهداری از پایگاه بیونیج و منطقه دوشامیان اعزام شده بودند. این منطقه در اختیار و محل زندگی ایل سنجابی می‌باشد که حاصلخیز و محل کشت بهترین نخود ایران به شمار می رود. سهمی که در این بسیج، هوانیروز انجام داد، بعداز سقوط بالگرد بنی صدر به ما دو نفر افسر فنی که داوطلبانه حاضرشده بودیم در رفع نا امنی از جانب هوانیروز کرمانشاه اقداماتی انجام دهیم، اجازه داد سروان فنی محمدرضا آمون که خود از ایل غیور سنجابی بود و به آداب و رسوم مردم آن جا واقف بود، مأموریت در ایل سنجابی و منطقه قلخانی به من محول شد و در واقع ما دو نفر افسر همکاری خود را در هردو منطقه گاهی انفرادی و گاهی که نیاز بود به طور مشترک انجام می‌دادیم.

آزادی زندانیان سران عشایر سنجابی

اقداماتی از طرف ستاد مشترک و استانداری استان کرمانشاه صورت گرفت و با پا در میانی مرحوم سید احمد خمینی سران عشایر از زندان آزاد شدند. برنامه این بود که بعد از آزادی، آنان خود امنیت منطقه را به عهده بگیرند. هنگام رهایی از زندان، در جلسه ای در پایگاه بیونیج با حضور آقای دکترسنجابی و سران عشایر برقرار شد، بعداز گفتگوی زیاد تصمیم گرفته شد با مسلح نمودن ایلات، امنیت به آنان سپرده شود تا گردان تانک از پایگاه بیونیج خارج و به مناطق جنگی اعزام شود. در آن زمان از نظر اسلحه فقط تفنگ برنو که از جنگ دوم جهانی در انبارها مانده بود، با تحویل این سلاح عشایر را مسلح نموده و در این صورت خود عشایر عهده دار حفاظت از مناطق خود شدند.

وقتی مسئله ایل سنجابی روی روال صحیح قرارگرفت، مأموریت من به ایل قلخانی اختصاص یافت. به پاسگاه گهواره رفتم، قبل از رفتن جهت ایاب و ذهاب نیاز به خودرو داشتم که برای رفع این مشکل آقای عباس زارع استاندار وقت کرمانشاه تعداد یک دستگاه لندرور در اختیار من گذاشت. از طرف هوانیروز هم یک نفر درجه دار ورزیده و چترباز جهت هدایت ماشین با من همراه شد. در جلسه ای که در استانداری تشکیل شد، من به عنوان نماینده ارتش و یک نفر از ژاندارمری به عنوان نماینده آن یگان و یک نفر مهندس هم از جانب استانداری ماموریت دادند.

حکم مأموریت رسمی از تاریخ 3/8/1359

نفرات نمایندگان عبارت بودند از آقای اسماعیل خلیق روحانی نماینده روحانیت، سرگرد مقدسی نماینده ژاندارمری، آقای مهندس سید علی اصغر مسعودی نماینده استاندار- برادر تغابن نماینده جهاد سازندگی – نماینده ارتش سروان عباسعلی امیریان.

قرار بود نماینده ای از بسیج مستضعفین و نماینده ای از سپاه پاسداران و نماینده ای از کمیته امداد و یک نماینده هم از آموزش و پرورش معرفی شوند که حکم و معرفی آنان به بعد موکول شد. که معرفی نشدند این حکم به امضاء مهندس عباس زارع میرک آباد استاندار وقت کرمانشاه بود و بعداً در تاریخ 16/5/1359 از قرارگاه مقدم نزاجا حکمی به نام من به عنوان نماینده ارتش در قرارگاه مقدم در ستاد امورعشایری غرب (مستقر در گهواره ) به امضا سرهنگ عطاریان ابلاغ شد. فعالیت من تا این تاریخ غیر رسمی و از جانب هوانیروز کرمانشاه بود که به صورت داوطلب مشغول انجام وظیفه بودم. با ابلاغ این احکام من مدت 45 ماه در مناطق عملیاتی سرپل ذهاب، ریجاب و بیونیج و قلخانی و سایر مناطق عشایری بودم.

انتهای مطلب

منبع: تلاش زندگی، حسینیا، احمد، 1400،ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده